حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می شود
با قدم های نگارم قد غم تا می شود
قد غم ها تا شد و تا سرزمین کاظمین
مرغ دل پرواز کرد و عشق پیدا می شود
بر لب شیخ الائمه غنچه ی لبخند شوق
با نگاهی سوی گهواره شکوفا می شود
عشق را احساس و با احساسِ قلبم عشق کن
زیر و رو کن خاک را کی مثل موسی می شود
در تمام دوره ها حجّت به دنیا لازم ست
اولین حجّت پس از اتمام حجّت کاظم ست
وارث بر حق علم باقری و صادقی ست
بین شیخ عشق و سلطان بودن او منطقی ست
عاشق دین خدا از نسل یاس و مرتضی
عشق بازی از تبار ذوالفقار عاشقی ست
پنجمین پشتش گل یاس ست نسل او به پنج
می رسد با عطر نرگس شاید او هم رازقی ست
کربلا کشتی آزادی و ساحل حیدرست
کاظمین ما بین این کشتی و ساحل قایقی ست
از علی بود و علی گفت و علی شد وارثش
این علی خو، خود کلام الله ناب و ناطقی ست
تکیه گاه حضرت موسی اگر در غم عصاست
تکیه گاه و پشت هفتم رهبر عالم رضاست
آمدم از او بگویم تا رضاییم کند
با نگاهش مرغ ایوان طلاییم کند
حضرت باب الحوائج بود و حاجت داشتم
آمدم از کاظمینش کربلاییم کند
چشمم از غم های مشک خشک صحرا خیس بود
اشک آوردم که جایش نینواییم کند
یاد زینب، یاد ویران و مصیبت می کنم
تا برای غصّه ی عمّه فداییم کند
اربعین می آید و ذکر لبم لبیک حسین
خواستم از او که وقف روضه خوانیم کند
تا توسّل بر دم موسی ابن جعفر می کنم
یاد زندان غم و هجران دلبر می کنم
شاعر: حسین ایمانی
- دوشنبه
- 4
- دی
- 1391
- ساعت
- 12:24
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه