• پنج شنبه 20 اردیبهشت 03


شعر امام رضا ( ع) ( در کوچه افتادم به روی خاک اما)

2302

در کوچه افتادم به روی خاک اما
طفلم نکرد این صحنه را هرگز تماشا
 افتادم اما دست هایم را نبستند
 یارم نشد از من جدا با ضرب اعدا
 آن جا امیرالمومنین را یاوری بود
 این جا منم، در حجره ام تنهای تنها
 بر خاک افتادم نه خاشاک بیابان
 جسمم نَماند عریان و بی سر بین صحرا
 با زهر کینه سوختم اما ندیدم
 در شعله های آتش فتنه حرم را
پیری نبودم پا برهنه در پی اسب
 سجاده از زیر دو پایم رفت؟ حاشا!!!
 در حجره ام جان می دهم نه کنج زندان
 هرگز نمی ماند به جا بر نعش غل ها
 راضی به آن چه حق رضایت داشت هستم
 اما بیا دردانه حالا پیش بابا
 سلطان تویی و شد غلام، این عاشق اما
 این نوکری آقایی دنیاست آقا
شاعر : حسین ایمانی

  • سه شنبه
  • 5
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران