می نویسم من از، جلوه های قدوسی
جلوه های رنگارنگ، جلوه های طاووسی
جلوه ای که اسمش نیست، بین هیچ قاموسی
جلوه ای که می ریزد، در ممالک طوسی
با تو هستم ای زائر، که به نور مأنوسی
جلوه می کند این نور، لحظه های پا بوسی
پس تو خاک بوسی کن، این امام هشتم را
بر زمین بریز این جا، کاسه های گندم را
تا به آسمان پل زد، آسمان هشتم را
روی غصّه هامان ریخت، ناگهان تبسّم را
تا به عشق هشتم بُرد، دسته دسته مردم را
ما که یا علی گفتیم، سر گشود این خم را
ما مدینه ای بودیم، داد دست ما قم را
پس همیشه می خوانیم، اَین اَستَجیرکم را
میل می کنم امشب، با کمی عسل خوردن
با علی علی گفتن، با رضا رضا گفتن
قصّه های آن آهو، سرگذشت ایران است
آهویی که حالا در، دامن خراسان است
آهویی که آزاد است، آهویی که خندان است
در نگاه خورشید و، در پناه باران است
اسم سرزمین ما، سرزمین ایران است
این هم از دعاها و، گریه های سلمان است
ما که آهوی عشقیم، آهوی خراسانیم
عاشق علی هستیم، بچّه های سلمانیم
آستان او عرش است، بام و گنبدش این جاست
گر چه او زمینی نیست، رفت و آمدش این جاست
او که در شهودی نیست، خاک مشهدش این جاست
بضعه ای که احمد گفت پس یقین خودش این جاست
قطعه ای هم از خاک، پاک احمدش این جاست
پس مدینة الزّهرا، فیض مرقدش این جاست
پس مدینه این جا هم، شُعبه ای خدا دارد
خوش به حال هر کس که، در دلش رضا دارد
گر چه چهارده سوره، بضعه های توحیدند
بضعة الّرسولی را، بر شما پسندیدند
پیش سوره ی شَمسَت، آفتاب می دیدند
از نگاه والنّجمت، شب ستاره می چیدند
توی باغ یاسینت، یاس ها درخشیدند
دور مرقدت آقا، عطر کعبه پاشیدند
امشب از نگاه تو، آفتاب می گیرم
از قدوم تو خاک، بوتراب می گیرم
هرزه ای علف بودم، که مرا نشان کردی
تو مرا خریدی و، مثل زعفران کردی
قیمت محبّت را، در دلم گران کردی
بال خاکی ام را هم، رنگ آسمان کردی
تا که یا علی گفتم، در دلم مکان کردی
صحن مسجد دل را، صحن جمکران کردی
یک عصا بزن بر من، راه بسته را وا کن
چشم بی نصیبم را، ندبه خوانِ آقا کن
باز آخر شعرم، گریه می کنم غم را
دست من بده امشب، روزی محرم را
باز هم شما پُر کن، کاسه های چشمم را
باز هم بخوان آقا، مقتل محرم را
روضه های مکشوف و، روضه های مبهم را
روضه ای که خَم کرده، هر چه قامت خم را
- پنج شنبه
- 7
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:43
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه