• دوشنبه 3 دی 03

 رضا یعقوبیان

شعر سالروز تخریب بقیع -(باز کرده این دلم یاد بقیع...)

400

 باز کرده این دلم یاد بقیع
 قبر های خاکی و قدری رفیع

 قبرهای بی نشان اهل بیت
 قبر از دیده نهان اهل بیت

 قبر دوم نور ،مظلوم وطن 
 قبر پور فاطمه یعنی حسن 

 قبر باقر، قبر زین العابدین
 قبر صادق باشد و ام البنین

 هشت شوال است و وقت ماتم است 
 هرچه گویم زین مصیبت هاکم است

 هشت شوال است و دلها خون شده 
 غم درون سینه ها افزون شده 

 قامت ختم رسل گشته کمان
 تسلیت یا مهدی صاحب زمان 

 غم به قلب شیعیان افزون شده
 مهدی صاحب زمان محزون شده

 زین مصیبت خون شده قلب همه
 در جنان سوزد از این غم فاطمه

 آن وهابی مسلکان پست دون 
 قلب زهرا و علی را کرده خون

 زین مصیبت قلب شیعه شد کباب 
 قبر خوبان جهان گشته خراب

 معنی ظلم و ستم تعریف شد 
 قبرهای در بقیع تخریب شد 

 در بقیع با دست آن قوم لعین
 قبر آنها گشته یکسان با زمین 

 قبر آل الله ویران کرده‌اند
 قبرها با خاک یکسان کرده‌اند 

خواهم این را از خداوند ودود
 ریشه کن گردد همه آل سعود
---------------------
 این سخن را دشمن قرآن بدان 
 زین پس از دستم نداری تو امان 

 من ز طفلی حیدری گردیده ام
 جان فدای رهبری گردیده ام

 من که ریزه خوار خوان حیدرم
 تحت فرمان ولی و رهبرم

 من که حس آشنایی می کنم 
 بهر دین خود را فدایی می کنم 

ذات حق بر بنده اش کرده کرم
من مدافع هستم از بهر حرم 

 بهر یاری امام و انقلاب
 تا دم آخر منم پا در رکاب

 شکرلله تحت فرمانیم ما
 رهرو راه شهیدانیم ما 

ملتی بیدار دل آزاده ایم 
پای رهبر ما همه استاده ایم

 وای اگر سید علی فرمان دهد 
 هر مدافع در حرم جولان دهد

 کربلای دیگری برپا کنیم 
 دشمن قرآن و دین رسوا کنیم

 تکیه بر این عهد و پیمان می‌کنیم 
 دشمن دین را پشیمان می کنیم 

 دشمن دین خدا پست است پست
  انتقام ما از او سخت است سخت 

 حمله ی ما بر عدو کوبنده است 
 آتش خشمم بر او سوزنده است

 تکیه بر آن حی یکتا می‌کنیم 
 در مدینه شور برپا می‌کنیم 

 پرچم قران شود در احتزاز
 پشت رهبر در حرم خوانم نماز
-----------------------
 این مصیبت زد به جان من شرر
 اوفتادم یاد زهرا پشت در 

 وای از آن لحظه که در آتش گرفت
 پیش چشمان پدر آتش گرفت 

وای از آن لحظه که زهرا را زدند 
با لگد ام ابیها را زدند

 دیدزینب آنچه آمد بر سرش 
 بر زمین افتاد زهرا مادرش

 مادرش را بی بهانه میزدند
 نانجیبان تازیانه می زدند

 دید زینب غاصب ملک فدک
 مادرش را از ستم می زد کتک 

 سوخت زینب زین همه رنج و محن
 ناله میزد هم حسین و هم حسن

 آتشی در سینه ها افروختند 
 زین مصیبت ها همه می سوختند

 بس کن ای عبدو غلام مرتضی 
 خون شده قلب پیمبر زین رثا

 من که زهرایم عزیز مصطفی
 دستگیری می کنم ازتو(رضا)

  • پنج شنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 23:53
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران