یا زینب کبری(س)
ای زمین کربلا هستی امانتدار من
این امانت هست بیسر پیکر دلدار من
زینت دوش نبی و زاده ی زهراست او
خون شده از داغ او چشمان وقلب زارمن
در اسارت هستم و می نالم از درد فراق
صد گره افتاده با هجران او در کار من
باید این اهل حرم را رو سوی مقصد برم
زندگانی بی حسین من بود اجبار من
بر سرم تابد چو خورشیدی سرش از روی نی
میدهد تسکین با لطفش غم بسیار من
کوفه هستم کوفیان نا آشنایی می کنند
غرق اشک وناله ها شد کوفه با گفتار من
رأس او چون دید اینجا بیقراری می کنم
با تلاوت کردن قرآن خود شد یار من
بعد او باشد امام من علی بن الحسین
هست در زنجیر دشمن رهبر بیمار من
وای از ابن زیاد و مجلس بی حرمتی
خیزران او بسی شد باعث آزار من
شعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 2
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه