خواهی که ببینی کرم وجود و سخا را
بنگر رخ تابان جوادبن رضا را
آن باب مرادست که باز است بعالم
مایوس نرانند از آن باب گدا را
ای بس که بزرگان علوم و ادب و فضل
از مکتبش آموخته تفسیر و دعا را
در عمر کم خویش چنان زیست که بگرفت
آوازه جود و کرم او همه جا را
یک عمر کرم کرد و کرم کرد و کرم کرد
پر کرد طنین کرمش ارض و سما را
ای تشنه فیض ازلی از چه نشستی
برخیز و بجو از لب او آب بقا را
بر دامن او چنگ زن و راه وفا گیر
رو دور شو از خود، بطلب قرب خدا را
مانند امام حسن افسوس فروریخت
در جام دلش همسر او زهر جفا را
ای جان جهان ای نهمین مهر ولایت
داغ غم تو سوخت دل اهل ولا را
با نام عزیز تو گره خورده بزرگی
تاریخ بَرد با عظمت نام شما را
هر نامه که از کلک گهر بار تو جوشید
بخشید به دلهای جفا دیده صفا را
حور و پری و آدمی و جن و ملائک
در سوگ تو کردند به تن رخت عزا را
- یکشنبه
- 14
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 14:30
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علی شهودی
ارسال دیدگاه