• دوشنبه 3 دی 03


گفتي كه سرنوشت همين از قديم بود

1181

 گفتي كه سرنوشت همين از قديم بود
گفتي مرا نصيب بلاي عظيم بود
دست ركاب بر سر پايم نميرسيد
آن اسب هم مخالف جنگ يتيم بود
وقتي كه روي دامن تو سر گذاشتم
ديدم تو را چقدر نگاهت رحيم بود
حتي حضور زود تو هم فايده نداشت
آن لحظه آمدي تو كه حالم وخيم بود
از نعل و اسب و دشنه و شمشير و سنگ و خاك
هر چيز در بلندي قدم سهيم بود
وقتي كه بال بال زدم بين دست تو
زيبا ترين پريدن اين يا كريم بود
ميخواست شعر گفته شود با قياس او
اين شكل هم نتيجه نداد و عقيم بود
شاعر:شیخ رضا جعفری

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 6:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران