• جمعه 2 آذر 03


حضرت امام رضا(ع) -(بنازم بارگاهی را که ایوان طلا دارد)

939

بنازم بارگاهی را که اِیوان طَلا دارد
مثالِ روضهُ رضوان هوای دلگشا دارد

بنازم آن ضَریح و آن مزارِ عَنبر افشانی
که از گنجِ درونِ سینه اش مُطلق رضا دارد

اِمامِ هَشتمین سُلطانِ دین آن ضامنِ آهو
نظر بر زائران از آن مزارِ دل رُبا دارد

خُراسان را خوش از انوارِ آن شَمس الشُموس ای دل
درخشان تر زِ خورشیدِ فَلک بر خود جَلا دارد

به کعبه میروند هر سال آری اَغنیا لیکن
به حَجِ مشهدش دعوت فَقیران را رضا دارد

به دربارِ مَلک خادم برو با چشمِ خود بنگر
ببین آن جلوه را جانا کز اَنوارِ خدا دارد

چه درباری که ای دل از برای آستان بُوسی
گدا بر شاه آنجا شاه سبقت بر گدا دارد

چه درباری که سلطانِ خُراسان از کرم آنجا
مَریضان را شَفا می بخشد و دارالشفا دارد

علیل و دردمند از آستانش کِی رود ماُیوس
شهنشاهی که بر مسکین بسی لطفِ عَطا دارد

ضَعیفان را مُعین است و غریبان را بُوَد ضامن
عنایت بر فقیر و مُستمند و بی نوا دارد

طبیبی که طبابت می کند دردِ طبیبان را
نظر بر دردمندان و به هر دردی دوا دارد

خوشا آن دردمندی را که از دامانِ او گیرد
چه غم دارد کسی را که چنین درد آشنا دارد

برو ای مُبتلای درد چنگی زن به دامانش
که او را دست بر دامان هزاران مُبتلا دارد

چه باک از سیلِ مُشکلها و از امواجِ طوفانها
کسی را که به کشتی همچو نُوحی ناخدا دارد

رضا جان ای پناهِ بی پناهان یارِ مظلومان
چو من افتاده ای را کی کسی جز تو به پا دارد

به درگاهت دخیلم من زِ دستم گیر یا مولا
پناهی جز تو این درمانده در عالم کجا دارد

غلامت قنبری هستم ندیدم کربلا را من
رضا جان مرقد پاک تو بوی کربلا دارد

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران