◾زمزمه شب سوم
◾توسل به حضرت رقیه(س)
◾بنداول
کنج خرابه پدر چشم براه توام
با رخ نیلی شده محو نگاه توام
پای من از ره شده پدر پر از آبله
به گردن عمهام بسته شده سلسله
شور محشری برپا شده
صورتم مثل زهرا شده
بابایی بابایی باباجون
◾بنددوم
لباس من پاره و موی سرم پریشان
سه سالهام ولیکن قامت من شد کمان
طفل خیالی بغل گرفته اینجا رباب
ذکر لبش شد مدام زمزمهی آب آب
نجمه از داغ قاسم خمید
راس پرخونش به نیزه دید
بابایی بابایی باباجون(۲)
◾بندسوم
میان طشت طلا چوب به لبها زدن
به پیش چشم همه لطمه به زنها زدن
پای سرت عمه را دیدم و گریان شدم
به مثل موی سرت سخت پریشان شدم
بابایی کنج ویرانهام
شمعی و مثل پروانهام
بابایی بابایی باباجون(۲)
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
- یکشنبه
- 9
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 8:5
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه