• جمعه 2 آذر 03


اشعار شهادتی حضرت رقیه(س) -(شبا سرم رو سنگ صحراس )

291

شبا سرم رو سنگ صحراس 
ستاره هارو میشمارم 
روزا بابا  پشت سر تو 
هر جوری هست دَووم میارم 

قدم قدم رو خاک و رو خار 
نگاهمو به تو میدوزم 
وقتی می افتم رو زمین هم 
چشمم به چشماته هنوزم 

رو نیزه هم باشی قبوله 
خودم برا تو آب میارم 
وایسا یکم بیام جلوتر 
نذار بگن بابا ندارم 

سنگین شده اگه که گوشم‌
 اگه چشام داره می‌باره
عیبی نداره آخه اینجا 
هیچکی با من حرفی نداره 

سنگینه گوشم آره اما 
سبک شده از گوشواره‌م
صورت زخمیمو پوشوندم 
با روسری پاره پاره م 

تو هم بگو حرفاتو بابا
بذارم غمم یه خرده کم شه 
صورت سوخته تو میبوسم
نیزه اگه یه ذره خم شه

کاش نمیدیدم این روزا و 
خون نشسته رو سرت رو
قربون رگ های بریده ات 
کجا گذاشتی پیکرت رو 

هنوز قشنگ قرآن می‌خونی
حتی میون سنگ بارون
تو ضربه های چوب حتی 
با این شکستگی دندون

خاک خرابه سرده اما 
اشکی که تو چشامه گرمه 
بیا خیال کنیم که این سنگ 
یه بالش قشنگ و نرمه 

بیا خیال کنیم تن تو 
تو کربلا نمونده اینجاس
انگشت و انگشتری تو 
صحیح و سالمه همینجاس

ولی چه فایده این خیالا
وقتی با غصه هم نشینم 
چشام نمیبینه با دستام
رگای پاره رو میبینم

اینقد زیاده زخمامون که 
کسی نمیتونه ببنده 
سرت رو انگار یکی بابا
با ضربه وحشیونه کنده

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران