هر کجا بروم باز می ایم در حرمت
من پناهی ندارم جز در حرمت
دوای درد مرا جز تو که داند
دردم دوا کنی در بارگاه و در حرمت
شب های جمعه کربلای من تو هستی
حاجت کربلا را هم از تو گیرم در حرمت
بمیرم برایت کنار حجره تنها و غریب
مثل مادرت زهرا چه بی حال زمین گیر شدی ای غریب
زهر با تو چه کرد اقای من در خودت پیچیدی روی زمین ای غریب
هر کاری که با شما کردند جلوی جوانتان بود
اگ شهید شدی شما در جوار پسرتان بود
ولی اقای من جد غریب تان همه چی برعکس شد
حسین بر سر نعش پسر چه ها کرد
ولله غم جوان قد حسین را خم کرد
از همه دل خراش تر آن جا که
تن پسرش جلوی چاک چاک کردند
با حسین هم هر کسی رسید بر تنش نیزه عصا و چوب جا کرد
- شنبه
- 5
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 9:17
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه