سکینه بر رباب نور عینی
هستی زینب دختر حسینی
دیده ای کربلا
ظلم و جور و جفا
آه و واویلا۲
تو دیده ای همراه ام کلثوم
غربت زینب و حسین مظلوم
به دوشت کوه غم
رنج و درد و الم
آه و واویلا۲
تو دیده ای اکبر شد اربا اربا
شد از غمش قامت خمیده بابا
ریزد اشک بصر
از برای پسر
آه و واویلا۲
دیدی ز ظلم و کین علی اصغر
بر دست بابا شده پاره حنجر
عطش چاره گشته
گلو پاره گشته
آه و واویلا۲
چون عمه ات غربت نمودی احساس
آن دم که شد جدا دو دست عباس
جان او فدا شد
فرق او دو تا شد
آه و واویلا۲
در روز عاشورا وداع آخر
سوز حسین دیدی و اشک خواهر
با دو چشم گریان
رفت به سوی میدان
آه و واویلا۲
دیدی به نیزه تکیه داده بابا
در گوشه ی میدان بگشته تنها
تو بودی گواهش
به خیمه نگاهش
آه و واویلا۲
دیدی تو با اشک و دل شکسته
شمر لعین بر سینه اش نشسته
خنجرش کشیده
رأس او بریده
آه و واویلا۲
راحت شدی زان همه رنج و غم ها
از این جهان رفتی به سوی عقبی
به فصل ماتمت
نشستیم در غمت
آه و واویلا۲
- شنبه
- 9
- مهر
- 1401
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه