از سوز دل نوایی،شب ها به گوش آید
زین ناله هردلی را جوش و خروش آید
گویی که نی نوا کرد،جانسوز تر ز عالم
خلقی از این مصیبت غرق عزا و ماتم
مردی به سوی قبری با سوز و آه آید
و نیمه های هر شب هم دوش ماه آید
از داغ یاس پرپر اشکش به جوش آید
یاد جفا و ظلمِ قوم وحوش آید
ریحانه ی پیمبر خاتون روز محشر
آغوش خاک رفته هر آیه ای ز کوثر
طفلان درون خانه بگرفته اند بهانه
حیدر غمین و محزون از کار این زمانه
یک سو میان خانه طفلان زار و نالان
آتش زده غم عشق بر جان این گلستان
داغی میخ و پهلو از شعله های آتش
زهرا چرا درآنجا از ضرب در کند غش؟
حیدر عزا گرفته از دوری گل یاس
خاکی شده ست چادر،افتاده است دستاس
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 18:51
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه