با خاطراتت زندگی کردم
وقتی که بودی مهربون من
در هر کجا هر گوشه تنها تو
بودی به فکرم جون جون من
حالا دیگه تنها شدم تنها
از تو فقط یک یادگاری هست
یک چادر گلدار ، یه سجاده
چشمایی که ابر بهاری هست
وقتی دلم می گیره از دنیا
تنها تویی تو همدمم ، دیگر
من از همه زخمی شدم اما
هستی رفیق بی کلک مادر
یک سنگ قبر شد وعدگاه ما
پنج شنبه ها دیدار شد دیدار
هر روز میبینم به قاب عکس
تصویر زیبای تو را غمخوار
گرمای خانه، روشنی بخشم
آ تش زدی دار و ندارم را
بعد از تو می سوزم الا مادر
بنگر سرشک چشم زارم را
ای خادم درگاه آ ل الله
ای سینه سوز غربت زهرا
دست مرا دادی حسین او
نوکر شدم مادر در این دنیا
از کودکی در روضه ها دیدم
چشمان بارانی تو هر جا
شیر مرا با اشک می دادی
حُبِّ علی شد قسمتم حالا
از این همه لطف و عنایاتت
تا روز محشر میشوم ممنون
این عشق پاک از شیرپاک تو
تا آ خر عمرم به تو مدیون
ای برتر از حور و مَلَکْ مادر
جنت به زیر پای تو افتاد
بنما دعا بر من که محتاجم
عمرم شود بیمه ،دلم آباد
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 21:37
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه