• سه شنبه 15 آبان 03


مرثیه روز عاشورا -(الهی بنده ای مستم،به دریای محبت ها)

124

الهی بنده ای مستم،به دریای محبت ها
اگر جان را فدا کردم،شدم من عاشقت هر جا
اگر در روز عاشورا،به قر بانگه سر آوردم
نگر ای بهتر از جانم،علی اکبر آوردم
الهی بهر قربانی،علی اصغر آوردم
پی ابقا دین تو،گلی را پر پر آوردم
لبانش تشنه و مدهوش،دراین صحرای وا غربت
برای آبیاری،درخت دین گل آوردم
نگر یک کاروان عاشق،همه مست جمال یار
برای گفتن ذکر انا المظلوم،اینک حنجر آوردم
سری دارم که سودای،وصالت را به سر دارد
نگر بهر بریدن از قفا،یک گردن آوردم
امیدم باشد اینک این،که راضی بر قضا باشم
چو صید دست و پا در خون،زده بر تو رضا باشم
فدا کردم عزیزانم،که دینت جاودان باشد
بدن بر زیر سم اسب ها،اینک فدا باشد
لبان خشک را کردم،به نام تو کنون چرخان
به یک الحمدالله شکر، این لطف تو را کردم
لبانی را که زد بوسه،پیمبر هر کجا هر دم
برای چوب خیزر مهربانم،من لبانی در سر آوردم
الهی روز عاشورا،فدایی بهرت آوردم
عزیزانم همه یکجا،به قربانگه بیاوردم
الهی بهر احیا،تمام دین و آئینت
برادر زاده ای چون ،قاسم گلگون تن آوردم
الهی بهر استغفار،در این دین پر رحمت
چو حربن یزید ،یک نآدم و یک دلبر آوردم
اگر دین تو می گردد،تنومند بعد از این یارب
عزیزانی پر از امید،فدایی تو آوردم
سری دارم که سودای،تو را دارد به سر هر جا
برای طشت زر اینک،سرم را هدیه آوردم
برای شام پر از،حیله و نیرنگ یا الله
رقیه دختری بر زینت شهر غم آوردم
دگر ساقی نگو از غم،دلم پر گشته از ماتم
به امید فرج اینک،دعایی در لب آوردم

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران