?بند اول:
هم خونهی اشکم، همسایهی دردم
توو کوچه های بی کسی تنها و شبگردم
توو شهر اشباح الرجال دنبال یک مَردَم
یادشون رفت اون همه نامه، نیا حسین
نامه هاشون نامه نیست دامه، نیا حسین
التماس اشک چشمامه، نیا حسین
دارم از این غصه میمیرم
زانوی غم بغل میگیرم
تو چنگ تنهایی اسیرم
?بند دوم:
دلواپسی تا صبح منو هزار بار کشت
رسمه آخه تو این دیار خنجر زدن از پشت
فرقی نداره واسشون انگشتر و انگشت
شمشیرا به خون تو تشنه است، نیا حسین
هنوز فرصت برگشتن هست، نیا حسین
هستی زینب میره از دست، نیا حسین
نیا حسین با خونوادت
به کوفهٔ پر از حسادت
بی حرمتیه اینجا عادت
?بند سوم:
منو رها از این فکرو خیالم کن
آشفته حالم با دعات آسوده حالم کن
به زینب از جانب من بگو حلالم کن
واسه اینکه تنها میمونه، حلال کنه
دشمن خیمَش رو میسوزونه، حلال کنه
میبرنش کنج ویرونه، حلال کنه
خواهشمو کاش بپذیری
برام حلالیت بگیری
اگه میره زینب اسیری
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 18:54
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه