#بند_اول
اشکه چشاش میباره چون الماس
میگه ببین عمه عموم تنهاس
تو روخدا بذار برم میدوون
دیگه نداره اکبر و عباس
نگاه بکن به معرکه
باید برم برای نصرت
خسته بی حاله عموم
نداره واسه ی جنگ قدرت
توشیبه گودال بلا
زده تکیه به نیْ باغربت
رها بکن دست منو
عمومو هی میزننو
اگه نرم چطور بدم
جواب بابام حسنو
ببین که نامردا دارن
باتیروسنگ میزننش
شبیه تابوته بابام
ببین پره از تیره تنش
عمو حسین عمو حسین 8
#بند_دوم
شده تو قتلگاه چه غوغایی
با سنه کم میکنه آقایی
تا که میفته رو زمین دستش
هوای مقتل میشه زهرایی
ماه داره میکنه خسوف
بروی سینه ی شاهنشاه
سینه ی پر مهره عمو
حالا شده براش قربانگاه
مثل باباش مادریه
بروی لب میگه وا امّاه...
میگه اگر که دست من
شده فدای تو عمو
شبیه ساقی میخونم
والله اِن قطعتموا
پیش بابام شکر خدا
من دیگه رو سفید میشم
منم شبیه اصغرت
تو بغلت شهید میشم...
عمو حسین عمو حسین(ع)
- شنبه
- 22
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:25
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه