#بند_اول
دلم ز غصه ها شده غوغا
بگو چی اومده سرت سقا
دستای حیدریتو تا دیدم
قدم شکست و قامتم شد تا
پاشو که دیگه بعده تو
نداره خیمه ها امنیت
ببین به سمت خیمه ها
شده خیره همه جمعیت
اسارت اهله حرم؟
منو میکشه این ذهنیت
نرو امیر علقمه
نرو تموم لشگرم
پاشو بازم رجز بخون
پاشو مدافعه حرم
خواهرمون ببین به جز
منو تو یاری نداره
تو خیمه داره خلخالو
گوشوارشو در میاره
پاشو یل امِّ بنین 8
#بند_دوم
اگر که بی دستم و سَر؛ شکسته
اگر که تیر به چشم من نشسته
اینا همه جای خودش برادر
یه چیزی کرده منو سرشکسته
قول داده بودم ببرم
برای بچه ها مشکه آب
نظر بکن به خیمه ها
همه منتظرند و بی تاب
یاده تلظی کردنه
گُلت کرده منو از غم آب
آبرو جمع کرده بودم
جلوچشام ریخت رو زمین
الهی هیچ مردی جلو...
عدوش نشه زار و حزین
منو نبر به خیمه و...
رهام بکن برو داداش
برو به فکر زینبو...
مصیبتای بعدی باش
حسین من حسین من...
- شنبه
- 22
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه