در منقبتامیرالمومنین(ع)
به بهانهی عید غدیر خم
به درت نشستهگدایتو شود هرنفسیبفدای تو
بگرفته کنج حرم مکان بگرفته بند قبای تو
بهصفاینجفدل و دین دهم به هوای کوی تو میپرم
چو خریدهام به دو عالمی به نگاهی از تو بلای تو
به کنار حرم بشنیدهام ز لب تو جواب سلام من
چه عنایتی چه سعادتی چه حکایتی ز نوای تو
به درون پر ز خروش من به زبان و حال خموش من
طیران کنم چو کبوتران همه روز و شب به هوای تو
همه هستیم به فدای تو به نجف شده خاک سرای تو
سر من نه سر که پیکر من همه جان و تن ز برای تو
به نجف چو رسیدهام ببین به خدا رسیدهام به یقین
همه سیر من به سوی خدا بود از وفا و صفای تو
تو که بانی همه خلقتی تو حقیقت همه جنتی
رود ار به خلدبرین کسی همه از صفا و وفای تو
به سوالی از نبی و خدا به جوابی از خدا و نبی
نبی آنکه بدون واسطه ز خدا شنیده صدای تو
به محبت تو فنا شدم که همان فنای منالهست
ز فنا شدن به ره تو من برسیدهام به بقای تو
بره تو تا که دویدهام شدهام مریض غم تو من
به هوای تو ز وفای تو به امید دوا و شفای تو
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
- شنبه
- 2
- تیر
- 1403
- ساعت
- 6:37
- نوشته شده توسط
- م مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه