نام زهرا اذن میدان می دهد
رخصتِ كوی شهیدان می دهد
هركه نام فاطمه بر لب كند
اقتدا بر سیره ی زینب كند
چونكه زینب شد ز یاری نا امید
سیره ی بابای خود را برگزید
مرتضی با نام زهرا زنده بود
با ولای فاطمه، رزمنده بود
رمز او چون ذكر یا زهرا شود
زینب اینجا زینت بابا شود
لحظه ی رزمندگیِ نوگلان
كرد یاد مادر رزمندگان
یك توسّل در میان خیمه داشت
یك توكّل در مسیر جبهه داشت
نوگلان خویش را تشجیع كرد
نور را در قلبشان توزیع كرد
هر دلی را شور و شینی می شود
از دَم زینب حسینی می شود
چون دل افسردشان را زنده ساخت
از دو آقا زاده دو رزمنده ساخت
یاد تعلیمات اكبر كرد و بعد
فكر تجهیزات آخر كرد و بعد
شعله بر بال و پرِ پروانه زد
گیسوی رزمندگان را شانه زد
ناگهان در دستشان شمشیر داد
گوئیا طعمه به دست شیر داد
بچه شیرانِ علی را پیش خواند
آخرین راز و نیاز خویش خواند
آخرین فصلی كه مادر داد درس
رمز یا زهرا به طفلان بود و بس
نام زهرا اذن میدان شد كنون
درس آخر بود با عشق و جنون
گفت هرگز بر نمی تابید ننگ
بر نمی گردید از میدان جنگ
رزمشان را كرد از خیمه رَصد
با دعا می داد بر آنان مدد
رزمشان را گاه تحسین می نمود
پیچ و تاب تیغشان را می ستود
هر طرف رزم و رجز انگیختند
چند گردان را بهم می ریختند
گاه عون از خود حماسه آفرید
گه محمد تیغ بر جان می خرید
صیحه ی نعم الامیر احساس شد
بانیِ تشویقشان عباس شد
لشگر كوفه چو عاجز شد ز رزم
حربه ی دیرینه اش را كرد عزم
دور زد مه پارگانِ جبهه را
در عزا بنشاند ناگه خیمه را
دید مادر آن دو نور دیده را
هر دو تا نعش ز هم پاشیده را
گفت ای هستی فنایت یا حسین
نو غلامانم فدایت یا حسین
- دوشنبه
- 9
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه