تو خیمه با گریه دسته گلای غریب
می خونم براتون دعای امن یجیب
برید عزیزای مادر کفن بر تن کنید
اینجا که شد دلم پر ِ خون
تو کربلای غریبی رسیده نوبت رزم و جنگاوری مردونتون
بارون زیر چادرم بدرقه ی راهتون
آتیش ِ دل ِکربلا شراره ی نگاهتون
منی که بارون چشام
شبیه ابر بهاری تو اوج غم می باره
می خوام برای حسینم
شمار و هدیه بیارم که یاوری نداره
دایی تون قسم بدین به جون زهرا مادرش
تا بذاره شهید بشین مثل علی اصغرش
نذارید که دست رد به سینتون بزنه
قبول شما ها اوج غرور منه
حالا که دست شهادت زده به اسمتون قرعه
فقط اینو بدونین با چشمای پر ِ از خون
برای اومدن من منتظر نمونین
دایی خجالت می کشه اگه برسم پیشتون
مادر حلالم کنید ستاره های غرق خون
رسید تا به گوشم سوز صدای شما
گرفتم تو قلبم روضه برای شما امون از دل زینب
- پنج شنبه
- 10
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 8:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه