لبریز آه و ندبه و غم گریه می كنم
دلتنگم و به یاد حرم گریه می كنم
یادش بخیر سینه زدن در طواف عشق
یادش بخیر كنج حرم اعتكاف عشق
یادش بخیر عطر گل یاس و علقمه
یادش بخیر روضه‌ی عباس و علقمه
هر شب دوباره گریه‌ی اشك و حضور غم
با روضه ها و مرثیه های صبور غم
آن جا كه لاله می چكد از بغض هر نگاه
در بین تل گریه و گودال قتلگاه
شاعر:یوسف رحیمی
اين ديده اي كه اشك، روان گشته از برش
دارد هواي ديدن شش گوشه در سرش
گر يار كند نظري بر غم دلم
من هم كنم نثار، جان در برابرش
آيا شود كه يك شب جمعه به كربلا
مهمان شوم به سفره ي احسان مادرش
من دل خوشم فقط به يك ياحسين خويش
كي مي شود رسم به سراي مطهرش
اميد دارم از سر لطفي به يك نگاه
جان را كنم فدا به رهش، همچو اكبرش
خواهم چو او تشنه بميريم كه ذره اي
حسي كنم ز تشنگي كام اصغرش
اي كاش تذكره ي كربلاي من
امضا شود به دست تواناي دخترش
روزي ما خورده گره با سرشگ و غم
با ياد غصه ي جانسوز خواهرش
آن خواهري كه جان تمامي كائنات
باشد فداي ذره اي از خاك معجرش
اي صاحب كرم كرمي كن كه قسمتم
گردد طواف، دور ضريح برادرش
تا خیمه‌ی تقرّب تو پر کشیده ایم
تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم
آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
با عطر سیب پیرهنت مست می شویم
شیدائی قبیله‌ی عشق و عقیده ایم
دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم
وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم
در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم
عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم
لب تشنه ایم و در صف پیکار می‌رویم
وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم
کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟
با آن که صد جراحت شمشیر دیده ایم
جان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم
در کربلا حماسه‌ی عشق آفریده ایم
هفتاد و دو صحیفه‌ی با خون نوشته ایم
هفتاد و دو کتیبه‌ی در خون تپیده ایم
در
دیشب به خواب، حرم شد مطاف من
قلبم به وجد آمده بود از طواف من
قلبم به صد طناب گره خورده بر حرم
گویا گشوده اند گره از کلاف من
طوف و سرشک و آه، خیال فدا شدن
رسم عبادت است در این اعتکاف من
داغ غم نگار، مرا آب می کند
طاقت ندارد عقل، کند گر مصاف من
خواهم که سر زنم که جای سرشک نیست
عقل از سرم رهاست که دل شد خلاف من
مقصد شدم کنون، کنون بین مقتلم
غافل دلا که تیغ گرفت از غلاف من
شاعر : مرتضی رضایی
کربلا: کل دین اسلام است
صورتی از مقـابـله با کفر
نه فقط یک زمین خاکی،که
یک عقیده ست: ازخدا تا کفر*
کربلا: مــرز بـاور توحیــد
انتهای اطاعت محض است
(چشم) بی چون وبی چرا گفتن
جلوه ای از ولایت محض است
کربلا:معدن بصیرت ماست
در فراسوی نکته های عیان
شمر جانباز جنگ صفین است!
که شده قاتل امام زمان(ع)**
در عوض(حر)که دشمن دین است
می شود اسوه ی مسلمانی
مرحبا بر(وحب)که نصرانی ست
آفرین بر زهیر عثمانی
قلب اصحاب کربلا سرشار
از هوای شهادت وایثار
همه با خون پاکشان زده اند
تیشه بر ریشه های استکـبـار
کربلا: اجتماع ضـدّیـن است
(گریه و خنده) و (غم و شادی)
منطقش می دهد به انسان ها
درس آزادگــی و آزادی
کربلا: یک مسی
شب زیارتی ارباب بی کفن اولین شب جمعه ماه شعبان
شبهای جمعه با مدد شاه عالمین
دلها به یک سلام شود زائر حسین
با پرچمی که ثبت شده قاف و شین و عین
گویند یک صدا همه با شاه نشاتین
ما نوکریم و سینه زن خسته توایم
مرغ مهاجریم که دل بسته توایم
شبهای جمعه کرببلای تو دیدنیست
بار محبت تو در این شب کشیدنیست
از بند بند نای تو روضه شنیدنیست
با نقد جان نگاه رحیمان خریدنیست
آقا سلام، آمده ام گریه سر دهم
سر را به آستانه‌ی قدسیتان نهم
با پهلوی شکسته ببین مادر آمده
همراه فاطمه نبی و حیدر آمده
پیش از همه به کرببلا خواهر آمده
ام البنین بخاطر آب آور آمده
بال و پرم شکسته مرا بال و پر بده
آقا در این حریم بمن چش
#حسرت_زیارت_کربلا_شب_زیارتی
#ارباب_بی_کفن
کنجِ ضریح ات ماتمی دارد شبِ جمعه
زخمِ دلِ من مرهمی دارد شبِ جمعه
عطرِ حرم را حس کنم در بین این روضه
چون کربلایت عالمی دارد شبِ جمعه!
#کربلا_قبله_اهل_ولا
#هستی_محرابی
ای گل ام البنین دعوتم کردی آقا
طوف قبر با صفات قسمتم کردی آقا
یا ابوفاضل مدد۴
شکرلله زائرم در حریم با صفات
در حرم گردیده ام مستمند یک دعات
یا ابوفاضل مدد۴
ما همه چون ذره و تویی مولا آفتاب
بر دل این زائرت مهر و حبت رابتاب
یا ابوفاضل مدد۴
کرم تو بیکران صحن تو دارالامان
تویی با اذن خدا باب حاجات جهان
یا ابوفاضل مدد۴
یا ابوفاضل تویی بر علی نور دو عین
بوده ای در کربلا یار و همراه حسین
یا ابوفاضل مدد۴
لحظه های آخرت گفته ای ادرک اخا
در کنارت آمده قد خم خون خدا
یا ابوفاضل مدد۴
با ندایت آمده در کنار تو حسین
گشته جان فاطمه بیقرار تو حسین
یا ابوفاضل مدد۴
دید حسین‌بن‌علی دستت از پیکر جدا
با عمودآهنین فرق تو گشته دوتا
یا ابوفاضل مدد۴
در کنار علقمه توشدی مولا شهید
نور چشمانت حسین قامتش از غم خمید
یا ابوفاضل مدد۴
شده ای نقش زمین در کنار علقمه
رفته ای سوی جنان با نگاه فاطمه
یا ابوفاضل مدد۴
ای امام محترم آمدم من در حرم
یک نگاهی کن حسین زائرت را از کرم
یا حسین جان یا حسین۴
داده ای تو عزتم تو نمودی دعوتم
زائر کوی تو و حرمت شد قسمتم
یا حسین جان یا حسین۴
گرچه هستم روسیاه آمدم بر تو پناه زائرت را یا حسین از کرامت کن نگاه
یا حسین جان یا حسین۴
پادشاه عالمین برمنی نور دو عین
در کنار این حرم ذکر من شد یا حسین
یا حسین جان یا حسین۴
درهمین جا یا حسین جان رسیده بر لبت دیده‌ای وقت وداع اشک و آه زینبت
یا حسین جان یا حسین۴
درهمین جا یا حسین شد شکسته حرمتت
دیده با چشمان تر زینب تو غربتت
یا حسین جان یاحسین۴
در همین جا یا حسین تو شدی نقش زمین دشمنت با سنگ کین بشکست از تو جبین
یا حسین جان یا حسین۴
دشمن از کینه حسین بروی سینه نشست
من بمیرم از ستم سینه ات از کین شکست
یا حسین جان یا حسین۴
در همین جا یا حسین شمردون خنجر کشید پیش چشم خواهرت سر پاک تو برید
یا حسین جان یا حسین۴
تو شدی از کین شهید قامت زینب خمید شده ای مولای من نزد خالق رو سفید
یا حسین جان یا حسین۴
در همین جا یا حسین زخم زینب خورد نمک دشمن از ظلم و ستم بر یتیمان زد کتک یا حسین جان یا حسین۴
ای امام محترم آمدم من در حرم
یک نگاهی کن حسین زائرت را از کرم
یا حسین جان یا حسین۴
داده ای تو عزتم تو نمودی دعوتم
زائر کوی تو و حرمت شد قسمتم
یا حسین جان یا حسین۴
گرچه هستم روسیاه آمدم بر تو پناه زائرت را یا حسین از کرامت کن نگاه
یا حسین جان یا حسین۴
پادشاه عالمین برمنی نور دو عین
در کنار این حرم ذکر من شد یا حسین
یا حسین جان یا حسین۴
درهمین جا یا حسین جان رسیده بر لبت دیده‌ای وقت وداع اشک و آه زینبت
یا حسین جان یا حسین۴
درهمین جا یا حسین شد شکسته حرمتت
دیده با چشمان تر زینب تو غربتت
یا حسین جان یاحسین۴
در همین جا یا حسین تو شدی نقش زمین دشمنت با سنگ کین بشکست از تو جبین
یا حسین جان یا حسین۴
دشمن از کینه حسین بروی سینه نشست
من بمیرم از ستم سینه ات از کین شکست
یا حسین جان یا حسین۴
در همین جا یا حسین شمردون خنجر کشید پیش چشم خواهرت سر پاک تو برید
یا حسین جان یا حسین۴
تو شدی از کین شهید قامت زینب خمید شده ای مولای من نزد خالق رو سفید
یا حسین جان یا حسین۴
در همین جا یا حسین زخم زینب خورد نمک دشمن از ظلم و ستم بر یتیمان زد کتک یا حسین جان یا حسین۴
دوباره دل ها گشته پر از غم
قلوب زائر گرفته ماتم
مظلوم حسین جان۴
یاران در اینجا ستون عشق است
تفسیر اینجا متون عشق است
مظلوم حسین جان۴
با عشق حیدر حنانه ای تو
دارالقرار و غم خانه ای تو
مظلوم حسین جان۴
دیدی که بردند جسمی شبانه
قامت خمیدی تو عاشقانه
مظلوم حسین جان۴
دیدی در این جا نور دو عین را
بر نیزه دیدی سر حسین را
مظلوم حسین جان۴
دیدی در اینجا سر بریده
سر حسین را در خون تپیده
مظلوم حسین جان۴
دوباره دل ها گشته پر از غم
قلوب زائر گرفته ماتم
مظلوم حسین جان۴
یاران در اینجا ستون عشق است
تفسیر اینجا متون عشق است
مظلوم حسین جان۴
با عشق حیدر حنانه ای تو
دارالقرار و غم خانه ای تو
مظلوم حسین جان۴
دیدی که بردند جسمی شبانه
قامت خمیدی تو عاشقانه
مظلوم حسین جان۴
دیدی در این جا نور دو عین را
بر نیزه دیدی سر حسین را
مظلوم حسین جان۴
دیدی در اینجا سر بریده
سر حسین را در خون تپیده
مظلوم حسین جان۴
خلیــل وار بـبـیـنـید عـید قـربان را
به رونمایی شش گوشه می‌دهم جان را
چگونه است که دل، کربلایی است امروز
فرا گرفته چرا عطر سیب ایران را
بهشت پنجره دیگری به قم گشوده کنون
که مست کرده هوایش دل خراسان را
خدا کند خبری اینچنین بیاید که
بنا شدست بسازیم قبر پنهان را
برای حضرت زهرا (س) ضریح می‌سازیم
و دست فرشچیان طرح می‌زند آن را
شاعر:سید حمیدرضا برقعی
قسم به ناله داد از فراق دیرینم
به آب رفتن چون شمع پلک غمگینم
به تیشه های چو فرهاد چشم مسکینم
کبوتر قفس عشق چند "شیرینم"
کبوتری که به "شوق اسارتش" زنده است
و در میان قفس با "ارادتش" زنده است
...
دو چشم زخمی من آبشارتان، ای کاش
دل شکستنی ام بی قرارتان، ای کاش
اگر بناست بمیرم... کنارتان ای کاش
و زیر سنگ لحد در جوارتان... ای کاش
و البته که شما اغنیای بازارید
دلی شکسته اگر آورم! خریدارید
...
قناری حرمم زنده با خیال شما
نفس نفس همه ی زندگیم مال شما
زیاد درد کشیدم، پی وصال شما
اگر شکسته سفال دلم... حلال شما
شاعر : مهدی عبدالکریمی
دل تنگ عتبات
باز هر كوچه و بازار،
شده وادي ماتم ،
شده غرق تب و اشك ،
پر از گريه ي نم نم ،
وزيده است دوباره همه جا عطر محرم،
بساط غم و اندوه،
شده باز فراهم،
بياييد همه سينه زنان
گريه كنان،
نوحه بخوانيد،
همه اشك بريزيد،
بخوانيد از آن عشق مجسم،
از آن روح مكرّم،
كه غرق غم و اندوه
شده عرصه ي عالم،
چه شوريست، چه حالي ست،
چه احساس زلاليست،
بياييد كه از سفره ي ارباب،
از اين سفره ي پر بركت و پر خير،
همه رزق بگيريم،
كه دست همه خالي ست،
و اين اشك شبيه پر و باليست
كه تا يك دل و يك رنگ،
همه بال بگيريم و بميريم ،
شبيه همه ي جان به كفان حرم دوست،
شهيدان و دليران ره عشق،
برايش كه جانم به فدايش،
و احرام ببنديم
◾حسین جان
شب جمعه است هوایت به سرم افتاده
در مسیر غم عشقت سپرم افتاده
آنقدر ناله زدم از غم هجرت آقا
که در این راه همه بال و پرم افتاده
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
شب جمعه
شب زیارتی حضرت‌اباعبدالله(ع)
جا داده‌ام به عشق، دلم در حریم تو
چشم من و توجه و لطف عظیم تو
من آمدم که تا به شما التجا کنم
این بی‌پناه و خسته و دست کریم تو
شبهای جمعه از طرف مقتل‌الحسین
تاصبح عطر سیب وزد از نسیم تو
آقا اجازه هست که من روضه‌خوان شوم
بهرت بخوانم از غم طفل یتیم تو
در راه کوفه مانده شبانه نفس نداشت
بنمود حس ز روی نی عطر شمیم تو
آتش فتاد ز اشک دو چشمش براه شام
هم زد شرر ز گریه به قلب سلیم تو
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
