چه صاف و ساده
به پات افتاده
خراب آباده
همون دلداده
که دائم یاده، صحن گوهرشاده
چه شور و غوغایی بود
روزای زیبایی بود
حرم شبهای جشن
ولادت رویایی بود
با نقاره خونه ت، میخوندم سرودی
گل ذکری که رو، لبم بود تو بودی
.....................................................
دلا آرومه
خوشی رو بومه
خوشم، معلومه
توو ما مرسومه
کنیم شادی با، شادی معصومه
به شادی این خواهر
بده بازم دل رو پر
بیا راهی شو از قم
برو مسجد بالاسر
کنار ضریحت، من آروم میگیرم
امیری یاسلطان و نعم الامیرم
......................................................
با لطف آقا
نشستم اینجا
همه نوکرها
بیاید امشب تا
بریم کربلا، یااباعبدالله
توو
- دوشنبه
- 28
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:56
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی