امشب به روی مأذنه نقاره میزنم
چشمه شدم برای تو فوّاره میزنم
تا صبح ، مِی به عشق تو همواره میزنم
طرحی برای این دل آواره میزنم
از سمت نور ، رایحه ی یار آمده
غوغای عاشقی ست به میدان رزم عشق
به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق
گشتم نگرد نیست نظامی به نظم عشق
برخیز و بی درنگ بیا سمت بزم عشق
دل دل نکن که حضرت دلدار آمده
مستی زِ حد فراتر و باقیست باده ها
پُر از صدای شُرب شراب است جاده ها
گیرند دست رهگذران را فتاده ها
ای تکسوار جاده ! نظر بر پیاده ها…
آن کس که خورده بر در و دیوار آمده
امشب شب توسل بر آستان مِی
ساقی گشوده است درِ بوستان مِی
حالا شروع شد به طنین اذان مِی
گردهمایی همه ی دوستان مِی
- دوشنبه
- 28
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 09:49
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی