قتلگاهی ، پر از آهِ سوزان
کودکی با ، نگاهی پریشان
میدود با ، دو چشمان گریان
واویلا ، که قاتل دویده
واویلا ، به مقتل رسیده
واویلا (۳)
بغض غم بشکند ، در گلو ، آسمان
خون دل ریزد از ، دیدهی خون فشان
واویلا (۲)
چون رسیده ، زمان جدایی
ای عمو جان ، بگو که کجایی
تا به راهت ، شوم من فدایی
ثارالله ، که عبد اللهم من
عاشق ، تو ثار اللهم من
ثارالله (۳)
آسمان شاهد ، لحظههای عزا
دست و تیغ عدو ، آه و واویلتا
واویلا (۲)
شاعر : احسان پیریابی
- دوشنبه
- 4
- آبان
- 1394
- ساعت
- 6:48
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
احسان پیریابی
ارسال دیدگاه