• دوشنبه 3 دی 03

 محمود ژولیده

عبدالله بن حسن(ع) -(قبولم کن که باشد وقت جنگیدن)

1003

قبولم کن که باشد وقت جنگیدن
شدی تنها ندارم طاقت دیدن
عموجانم
خدا رو شکر که سرباز عمو هستم
سپر سازم به شمشیرِ عدو دستم
عموجانم
نمی خواهم بمانم در حرم دیگر
کنم هدیه بتو جان و سرم دیگر
عموجانم
ترا دیدم به زیر نیزه و دِشنه
غریب و بی کس و تنها و لبِ تشنه
عموجانم
ترا دیدم که با یک لشگری در جنگ
هدف گیرند ترا با تیغ و تیر و سنگ
عموجانم
ترا دیدم که نیزه در دهانت بود
سرِ نیزه پُر از خونِ زبانت بود
عموجانم
هجوم از هر طرف بر جسم و جانت شد
از این هَجمه شکسته استخوانت شد
عموجانم
نمیدانم چکار از من دگر آید
ببالینم یقین دارم پدر آید
عموجانم
خداحافظ ببین جان کندنِ من را
شهیدم من ببین جان دادن من را
عموجانم

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران