آنانکه وقت مرگ دم از آبرو زدند
هفته به هفته پیش تو با گریه رو زدند
از شوق اینکه باز کنی در به رویشان
هر در که داشت عطر تورا کو به کو زدند
در کوی تو شکسته دلی شرط اول است
مقصود گریه بود که حرف از وضو زدند
اینجا به احترام علی خیر دیده اند
اینجا لباس پاکیشان را رفو زدند
پای کمیل سود گدایان زیاد شد
حرفی که زد علی همگی مو به مو زدند
چون کربلا بهشت تو بر روی خاک بود
راه وصال را زهمین سمت و سو زدند
صحبت ز نازدانه ارباب آمد و
گریان شدند و دست توسل به او زدند
میگفت عمه سخت غرورم شکسته است
من را درست پیش نگاه عمو زدند
- جمعه
- 7
- دی
- 1397
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه