هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم
بردار خنجرت را از حنجر عمویم
بر دار نیزه ات را از صورت خداوند
یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم
این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری
پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم
بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه
تا که شوم مشرف به محضر عمویم
من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم
عبدالله حسینم من نوکر عمویم
طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم
چشمی نگاه کرده به دختر عمویم
**
تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه
بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم
در زیر پای قاتل از چند جا شکسته
بال و پرم شبیه بال و پر عمویم
هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه
حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم
تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه
آب آور عمویم... ای مادر عمویم...
شاعر:گروه یا مظلوم
- سه شنبه
- 11
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 10:15
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه