• یکشنبه 4 آذر 03


روز عاشورا -(آه از آن روز که دَر دَشتِ بَلا غُوغا بود)

409

آه از آن روز که دَر دَشتِ بَلا غُوغا بود
شُورشِ روزِ قیامَت به جَهان بَرپا بود

خَصم چون دائره، گِردِ حَرم و شاهِ شَهید
در دلِ دائره، چون نُقطهء پا برجا بود

عرصهء دشت چو دیبای مُنقّش از خون
وان همه صُورتِ زیبا که در آن دِیبا بود

جان به قُربانِ ذِبیحی که به قُربانگهِ دوست
با لبِ تِشنِه رَوان می شد و خود دَریا بود

تو مَپندار که شاهنشهِ دین، در گهِ رَزم
در بیابانِ بَلا، بی مَدد و تَنها بود

اَنبیا و رُسُل و جِنّ و مَلائک، هر یک
جان به کف در برِ شَه، مُنتظرِ اِیما بود

خونِ هابیل که شد رِیختِه از سنگِ جَفا
گر به عِبرت نگری، کُشتهء آن صَحرا بود

پردِه پُوشانِ نَهانخانهء مُلک و مَلکُوت
همه پَروانهء آن شمعِ جَهان آرا بود

قَتلِ عَبّاس و علی اَکبر و قاسم زِ ازَل
بو فرامینِ قَضایای فلَک، طُغرا بود

ور نه اندر نظرِ قهرِ شَهنشاهِ شَهید
عَدمِ هر دو جَهان بسته به حرفِ لا بود

علی اَکبر به رُخِ چون گُل و یا قدّ چو سَرو
فرد و تنها به سوی رزمگهِ اَعدا بود

عَلَم الله که شَقایق نه بِدان لُطف و سَمن
نه بدان سَروِ صُنوبَر، نه بدان بالا بود

گِردِ شمعِ رُخِ اکبر، به گهِ صُبحِ وِداع
لیلی سُوخته، پَروانهء بی پَروا بود

زخم بر جسمِ علی اَکبر و لیلی دِلخون
خون زِ مَجنُون رود، آری چو رَگِ از لیلا بود

در همه مُلکِ بَلا، نیست به جز ذِکرِ حسین
قاف تا قافِ جَهان، صُوتِ هَمین عَنقا بود

#نیر آن روز که طُغرای قَضا می بَستند
سَرنِوِشتِ من از این نامِه هَمین طُغرا بود

  • شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران