باز هم با اشتیاق و دور از فکر و خیال
محضِ کسبِ فیض عرفانی فراهم شد مجال
زیرِ خیمه گاهِ روضه، تا قیامت جایِ فرش
پر گشوده جبرئیل و صد ملَک گسترده بال
نامهٔ اعمالمان را داده عمری شستشو
محو کرده معصیت ها را همین اشکِ زلال
ذکر ما از کودکی تا به کهنسالی؛ حسین(ع)
ای خوشا عمری که اینجا میرود رو به زوال
در حسینی بودن و در جان سپردن پایِ عشق
هیچ تعریفی ندارد قدّ و قامت، سنّ و سال
تا قیامت، کربلا، روز دهم، اثبات کرد
پایبندِ حق شدن بسیار دارد قیل و قال
کودکی نًه ساله گاهی میشود حیدرنشان
در حمایت از امامش میشود خونش حلال
آنچنان آمد به میدان یادگار مجتبی(ع)
شد زبانِ شعرم از این جرأتِ جانانه، لال
تیغِ شمشیر آمد و وقتی که شد دستش جدا
آمد و انداخت دورِ گردنش غیرت؛ مدال
آن به آن ذکر لبش شد؛ لا أُفارِق عمّي و...
در دلِ گودال جان داد عاقبت این نونهال
بارِ خود را با شهادت بست و نامش ثبت شد-
در میانِ نام هفتاد و دو یارِ ایده آل
بود عبدالله(ع) و خون در راهِ ثارالله(ع) داد
پایِ فرزندانِ زهرا(س) مال و جان را بیخیال
ذکر ما هم کاش باشد لا أُفارِق مِنْ امام
دور بودن از امامِ عصرمان باشد ملال
عهد می بندیم در روضه شبیه مهزیار
بی حضورش؛ زندگی باشد برایمان محال
بر لبِ منجی هنوز آوایِ "هَل مِن ناصر" است
دستِ بیعت میدهیم امشب بدونِ شرحِ حال
حالمان معلوم! میسوزیم از داغِ حسین(ع)
میرسد تا که نمانَد خونِ جدّش پایمال
انتهایِ راهِ عاشوراست آغازِ ظهور
جا نمانیم از سپاهِ انتقام بی مثال!
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 12:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه