آسمان رنگ و بوی عشق گرفت
تا سکوت تو در زمین پیچید
چشم هایت بهار شد گل داد
عطر سیب از نگاه تو بارید
چونکه پیچید بوی خوب خدا؛
عطر یک عاشقانه ازلی
پنجره رو به گل تبسم کرد
تا تو را دید در نگاه علی
سیب سرخ گلاب را بو کرد
گل سرخ محمدی گل داد
یک گلستان کنار شهر خدا
روی لبهای احمدی گل کرد
عرش خندید رو به لبخندش
چه بگویم که عشق عاشق شد
جبرییل از بهشت گل میریخت
بعد از آن روز بود لایق شد
خواند جبریل سوره قدری
که پر از آیه های کوثر بود
تا رسول خدا به خود آمد
دست زهرا به دست حیدر بود
چشمه در چشمه سلسبیل اینجا ست
آیه در آیه هل اتی دارد
جام های بهشت در دستش
مرد این قصه تا تو را دارد...
- سه شنبه
- 31
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 21:07
- نوشته شده توسط
- ح.فیض