هواي سينه ي دنيا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق ميان زمين و بالا بود
مديحه خواني داوود مي رسد امشب
در اين شبي که شفق همنواي دريا بود
دل زمين خدا شوق پر کشيدن داشت
و آن کرانه که در اوج ناکجاها بود
مي نشست حضرت موسي به تور عشق علي
و شور و شوق دگر در دل مسيحا بود
تمامي شعف جلوه ي خداوندي
ميان خنده ي پيغمبرش هويدا بود
نگاه خيره ي زهرا به چشم هاي علي
نگاه خيره ي حيدر به چشم زهرا بود
خرابي دل عالم شدست آبادش
خوشا به حال نبي که عليست دامادش
زمين بهشت خدا شد ز اعتبار علي
و ماه محور رخ و گردش مدار علي
همين که حضرت زهرا عروس مولا شد
نمانده بود به سينه دگر قرار علي
به نان هر شب حيدر مدينه محتاج است
از اين به
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 07:43
- نوشته شده توسط
- یحیی