بازگشت کاروان به مدینه

مرتب سازی براساس

بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه -( مظلوم ترین یار ولی را کشتند ) *

2328

بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه -( مظلوم ترین یار ولی را کشتند ) مظلوم ترین یار ولی را کشتند
سبط نبی لم یزلی را کشتند
غافل نشوید اول ماه ربیع
با ضرب لگد طفل علی را کشتند

در چاه به حبل بی سوادی نرویم
دنبال ره مردم عادی نرویم
تا هشت ربیع ما سیه میپوشیم
در محسنیه سراغ شادی نرویم

این سینه زداغ فاطمه غمگین است
انکار عزای محسنش توهین است
تبریک نگویید عزیزان الحق
این روضه که مستوره شده سنگین است

مهدی علی قاسمی

  • جمعه
  • 3
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 10:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

دانلود متن و سبک نوحه شب دوم محرم -( وسعت ملک خدا عرصه جولان توست ) *

2470
1

دانلود متن و سبک نوحه شب دوم محرم -( وسعت ملک خدا عرصه جولان توست          ) وسعت ملک خدا عرصه جولان توست آب حیات حیات در لب خندان توست
بس که به شوق وصال سینه گشودی به تیغ سینۀ مجروح تو چاک گریبان توست
تاج سر عرشیان خاک ره زائرت . مهر نماز ملک خاک بیابان توست
خون گلو آب غسل خاک بیابان کفن زخم بدن پیروهن بر تن عریان توست
گرچه قیامت پر از نالۀ یا فاطمه است فاطمه هم ناله اش بر لب عطشان توست
گشته ز روز ازل خون تو تقدیم دوست ورنه همه تیغ ها گوش به فرمان توست
خواست ببندد عدو لعل لبت را به چوب تا صف محشر بلند نغمۀ قرآن توست
ذکر همه عمر ما زمزمۀ یا حسین اشک شب و روز ما خون شهیدان توست
****
ای شهید کربلا تشنۀ دشت بلا زده در میان خون نغمۀ قالوا بلی
خاک نعلین تو به همه درد دوا دی

  • دوشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:05
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

ای مدینه -( از مدینه رفته ام من با حسین واقربایم ) * اسماعیل تقوایی

1628

ای مدینه -( از مدینه رفته ام من با حسین واقربایم  ) بازگشت کاروان به مدینه
از مدینه رفته ام من با حسین واقربایم
آمدم اکنون ولیکن از همه آنها جدایم

وقت رفتن از محارم حلقه ای دور وبرم بود
رفته اند وبهر آنها غرق در سوگ وعزایم

ای مدینه موسیاه وراست قامت رفته زینب
مو سپید وقد خمیده آمده از کربلایم

داغهایی دیده ام در روز عاشورا مکرر
مادری بهر مصیبتها شدم با غصه هایم

ای مدینه ما مگر اولاد پیغمبر نبودیم
بعد عاشورا گذشته با اسارت روزهایم

ای مدینه بی حسین من دگر لطفی نداری
فکر هجرت از مدینه باشد اینک اقتضایم

ای مدینه شو سیه پوش عزای آل طاها
از برادر تا برادر زاده ها وبچه هایم

جز وصال با حسین خود ندارم آرزویی
در کنار قبر جدم مرگ خواهم از خدایم

شاع

  • یکشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

ورود کاروان به مدینه -( مى رسد بانوى باران، شرف الشمس حيا ) * رضا تاجیک

1633

ورود کاروان به مدینه -( مى رسد بانوى باران، شرف الشمس حيا ) مى رسد بانوى باران، شرف الشمس حيا
حضرت صبر، علمدار وفا، روح دعا

مى رسد مظهر غم، عالمه ى عالمه ها
مى رسد سنگ صبور همه ى فاطمه ها

اينكه ارث از نفس غيرت مادر دارد
داغ هفتاد و دو آلاله ى پرپر دارد

شكوه ها از غم ايام اسارت دارد
قد خميده است ولى باز ابهت دارد

بر لبش در همه جا موعظه اى غرّا بود
نايب شير خدا، نائبة الزهرا بود

گرچه دلخسته از اين مردم گمراه شده
يک تنه مظهرى از "نصر من الله" شده

وسعت سينه ى او وسعت دنيايى نيست
هر چه ديده است به جز نيكى و زيبايى نيست

ذلت و زندگى زينب كبرى !!!؟ هرگز
او جوان داده ولى معجر خود را هرگز

بر لبش ذكر رضى الله، ولى سير شده
قدر صد سال شكسته شده و پير شده

ب

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 21:32
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 1 ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ غربت -(ندارد چشم من سویی ندارد پای من قدرت) * حسن ثابت جو

1050

سبک 1 ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ غربت -(ندارد چشم من سویی ندارد پای من قدرت) سبک ۱ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ غربت
ندارد چشم من سویی ندارد پای من قدرت
بیا مادر سر راهم که بر می گردم از غربت
گلم از من جدا مانده
دلم در نینوا مانده
وجودم مبتلا مانده
حسینم کربلا مانده
حسین جانم(۲) حسین ای جان جانانم(۲)
چه سوغات سفر مادر ز فرزندت من آوردم
ببین خونین ببین گلگون همان پیراهن آوردم
به فرزندت جفا گشته
لبِ تشنه فدا گشته
اسیر کینه ها گشته
جدا سر از قفا گشته
حسین جانم(۲) حسین ای جان جانانم(۲)
چهل منزل اسیری و چهل منزل کتک خوردن
چهل منزل به پای سر به روی نیزه ها مُردن
تمامی یه طرف مادر
امان بزم و طشت زر
امان از خواهری مضطر
لب و چوب و شراب و سر
حسین جانم(۲) حسین ای جان جانانم(۲)

  • دوشنبه
  • 14
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 23:59
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 3 ـ ذکر / واحد سنگین ـ کاروان -(کاروان از سفر آمده مضطر و خون جگر آمده) * حسن ثابت جو

796
1

سبک 3 ـ ذکر / واحد سنگین ـ کاروان -(کاروان از سفر آمده مضطر و خون جگر آمده) سبک ۳ ـ ذکر / واحد سنگین ـ کاروان
کاروان از سفر آمده
مضطر و خون جگر آمده
از غم كربلا تا به شام
بر مدينه خبر آمده
دل به غم ها مبتلا شد
خون به قلب آشنا شد
محشر کبرا به پا شد
تا مدينه كربلا شد
یا حسین ـ یا حسین ـ یا ذبیح العطشان(۴)
زينبِ دلْ غمين آمده
با نوايي حزين آمده
بر سر قبر جدّش ببين
اين چنين آتشين آمده
عقده ی زینب چو وا شد
عرش اعلی در عزا شد
تا مدینه در نوا شد
سینه ها ماتمسرا شد
یا حسین ـ یا حسین ـ یا ذبیح العطشان(۴)
ناله‌ زد زينبش در حرم
سوزد از داغِ او پيكرم
با حسين رفته‌ام از برت
مانده در کربلا دلبرم
چشم او گریان و تار است
قلب زینب بی قرار است
در برش یک یادگار است
پيرهن خونین يار است
یا

  • سه شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 00:02
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزلی ویژه بازگشت کاروان اسراء به مدینه -(از سفر غم كشيده‌ آمده‌ام) * حسن ثابت جو

699

غزلی ویژه بازگشت کاروان اسراء به مدینه -(از سفر غم كشيده‌ آمده‌ام) غزلی ویژه بازگشت کاروان اسراء به مدینه
از سفر غم كشيده‌ آمده‌ام
بي حسين نورِ ديده آمده‌ام
من ز كرب و بلا و شام بلا
درد و محنت خریده آمده‌ام
سوزم از اين سفر چرا آخر
زنده امّا خمیده آمده ام
مادرم فاطمه ببین من را
رنگ و روی پريده آمده‌ام
چون که از رأس غرق خون حسین
صوت قرآن شنيده آمده‌ام
از چهل منزلی که طی کردم
با سري خون چكيده آمده‌ام
سر بلندم كه من ز جنگ عدو
افتخار آفريده آمده‌ام

  • دوشنبه
  • 14
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 23:58
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 امیر عباسی

یک بند زمزمه ی روضه ورود به مدینه -(با قامت خم و به اشک و سوز سینه) * امیر عباسی

774
2

یک بند زمزمه ی روضه ورود به مدینه -(با قامت خم و به اشک و سوز سینه) یک بند زمزمه ی روضه ورود به مدینه

با قامت خم و به اشک و سوز سینه
وارد شده قافله به شهر مدینه

زینب که چشماش از غم دلبر تره
زائر کنار تربت پیغمبره
شرمنده از نبودنِ برادره

میخونه روضه ی غمِ کربلارو
مصیبت اون سرِ از تن جدارو
هلال زیبای روی نیزه هارو

مظلوم حسین مظلوم حسین مظلوم حسین...

به همان سبک بالا اجرا میشود

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

ورود به مدینه -(سلام اي سرزمين وحي و الهام) * محمد حسین شهریار

590

ورود به مدینه -(سلام اي سرزمين وحي و الهام) سلام اي سرزمين وحي و الهام
سلام اي شهر شاهنشاه اسلام

سلام اي پايخت پادشاهي
سلام اي پايه عرش الهي

سلام اي کان الماس فتوت
سلام اي کاخ سلطان نبوت

سلام اي سر در کاخ خدايي
حريم بارگاه کبريايي

سلام اي مشرق مشکاة ايمان
سلام اي عرشه قنديل رحمان

چه روحي خفته در أنيت تو
ملايک محو روحانيت تو

خبرداري که با اين شوق مدهوش
چه جاني را گرفتستي در آغوش؟

در اينجا خفته آن آرام جانها
که دارد از ملايک پاسبانها

چه روحي قدسي اينجا آرميده
چه روحانيتي در وي دميده

تو گويي غرفه ها مهد فرشته است
به هر در آيت غفران نوشته است

در و پيکر همه آيات و الواح
شبستانها عبادتگاه ارواح

چه شهري! جنت المأواست گويي
چه نخلي سدرء و طوباست گويي

چه خاکي و چه اقبالي خدا داد
که چندين بوسه در پاي نبي داد

نشان پاي پيغمبر به خاکش
ثريّا سرمه ساي خاک پاکش

مشام جان کن اينجا جلد و چالاک
شميم خُلق پيغمبر کن ادراک

به هر طاق از ملايک آشيانهاست
همانا غرفه هاي آسمانهاست

افق را ياد عهد وحي و تنزيل
هنوزش انعکاس بانگ جبريل

تو گويي در فضا آيات قرآن
پراکنده است و چون پروانه پران

به مرغان سپيدي ماند اوراق
که از قرآن پرافشاند در آفاق

صفا آکنده اين آفاق و انفس
نسيمش چون مسيحا در تنفس

به چشمان چشمه ها بيني درخشان
سرشگ شوق و خجلت پرتو افشان

چه بخششها که بارد با خجلها
چه آرامش که مي بخشد به دلها

به موجي بيکران ايمان زند برق
به دريايي ز رحمت مي شوي غرق

بيان ما رساي اين صفت نيست
به قاموس بشر اينجا لغت نيست

چه گويي در مقام بهت و حيرت
که هر دم مي درخشد برق غيرت

در اينجا عقل محو و عشق مات است
که اينجا سرزمين معجزات است

در اينجا جلوه کرده نور پاکان
درخشان چهره هاي تابناکان

به روي اين زمينها راه رفتند
به جان عرشي، به تن در خاک خفتند

سلام اي مهد انس و آشنايي
سلام اي آشيان روشنايي

تو ديدي رحمة للعالمين را
شنيدي بانگ جبريل امين را

نگين خاتميت قطب الاقطاب
به دورش حلقه هاي خيل اصحاب

علي را ديدي و اسباط و اوتاد
اباذر ديدي و سلمان و مقداد

چه ريحانهاي روحاني که ديدي
چه گوهرهاي رُماني که ديدي

به حرف آي اي حريف سرگذشتي
چه رؤياها که ديدستي بهشتي

حديث از جان و جانان کن ببينم
سخن از روح و ريحان کن ببينم

تو را شايد که با اين لعل خاموش
سخن گويي از آن سرچشمه نوش

سخن اينجا وراي حد قال است
که روي اين سخن با اهل حال است

سکوت عشق را اينجا بياني است
که پهناي فلک با وي دهاني است

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 19:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه اشعار ترک کردن شام -(کوچ ایلوری کاروان سنده قیزیم دور گیداق) * ناشناس ؟؟؟

278

زمینه اشعار ترک کردن شام -(کوچ ایلوری کاروان سنده قیزیم دور گیداق) کوچ ایلوری کاروان سنده قیزیم دور گیداق
نازلی رقیه اویان سنده قیزیم دور گیداق
.
.
گلدیم ایدم گوزیاشین قبریوه سو تک سبیل
آیریلیروق چون جرس سسلنوری الرّحیل
من نجه سنسیز گیدوم ای گل آل خلیل
گلشنیم اولموش خزان سنده قیزیم دور گیداق
.
.
یاتما بو ویرانه ده ای مه چرخ وفا
نازلی قیزیم سن هارا کنج خرابه هارا
دور بیزیله همره اول قبریوه عمّن فدا
منتظروندور آتان سنده قیزیم دور گیداق
.
.
نادم اولوب ایتدوقی امره یزید لعین
آل رسولی خلاص ایلدی زار و حزین
کرب و بلایه گیدور عمّه حرم قیز گلین
واردی نه شمر و سنان سنده قیزیم دور گیداق
.
.
سالدى فشارہ سنی شامده دشمن قیزیم
حالیوه چوخ یانموشام آغلاموشام من قیزیم
گوشۀ ویرانه نی قیلما نشیمن قیزیم
قالم ...

  • سه شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی ورود کاروان به مدینه سبک و ملودی جدید * مرتضی محمودپور

306
2

نوحه سینه زنی ورود کاروان به مدینه سبک و ملودی جدید ◾نوحه‌ی سینه زنی
◾ورود کارون به مدینه

◾بنداول
من آمدم از کربلا
سوی مدینه ای خدا
بی اکبر و بی جعفرم
بی زینت عرش اله
اول سلام بر مادر و
جد گرامم مصطفی
گویم که شد کشته حسین
در سرزمین کربلا
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا(۲)

◾بنددوم
ام‌البنین مادر بیا
بنگر کنون حال مرا
از علقمه دارم خبر
شد دست عباست جدا
با کام تشنه غرق خون
گفتا الیه راجعون
در پیش چشمان حسین
گردیده رویش لاله گون
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا(۲)

◾بندسوم
رو کرد به تربت حسن
گفتا که ای گل پیراهن
عبداله و قاسم شدن
از ظلم و کین صد پاره تن
شد قاسمت ضرب‌المثل
تا گفت اهلا من عسل
با یک رجز فریاد زد
من پور فتاح جمل
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • جمعه
  • 1
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شور احساسی وداع با ماه محرم -(چه شور و حالی داشتیم اوایل محرم) * مجید آقاجانی

99

شور احساسی وداع با ماه محرم  -(چه شور و حالی داشتیم اوایل محرم) ⬇️ بند ۱

چه شورو حالی داشتیم اوایل محرم
تنگ میشه این دلم برا سیاهیاو پرچم

الهی تایید شده باشه نوکریمون آقا
روز قیامت بگیره دستای مارو زهرا
وقتی که پروندم اومد به زیردستت ارباب
بگو که دیدم میومد همیشه توی روضه ها

اربابم تو فکرتم هر ساعت
اربابم نداره این دل طاقت
اربابم نگاهی کردی توبه من
اربابم ممنونم از این بابت

یا حسین شاه کربلا

⬇️ بند ۲

نشد آقاجون که بیام پای پیاده تا حرم
همیشه تودست کشیدی بامهربونی روسرم

مشکلاتم بایک نگات حل میشه خیلی آسون
دیدی که نوکرت شده آواره و دلخون
فقط یه کربلا بده شاهنشه ارض و سما
تا عکسی ازحرم دیدم شدم آقا حیرون

اربابم غم تو کرده پیرم
اربابم چه خوبه که تقدیرم
اربابم با تو گره خورده و
اربابم بی کربلا میمیرم

یا حسین شاه کربلا

⬇️ بند ۳

چه زود گذشت محرم دلم گرفته آقا
چند روزیه که چشمام شده شبیه دریا

به این دل غریبم بکن آقا نگاهی
جزتو کسی رو ندارم تویی که تکیه گاهی
عشق تو آقا میجوشه عمریه توی خونم
پشت در تو اومدم بهم بده پناهی

اربابم شاه جهانی و امیر
اربابم دستای سردمو بگیر
اربابم میزنه قلبم واسه تو
اربابم منم یه نوکر فقیر

یا حسین شاه کربل

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 02:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 امیر عباسی

مرثیه ی ورود قافله ی اسرا به مدینة النّبي -(کاروان شد واردِ شهر رسول) * امیر عباسی

51

مرثیه ی ورود قافله ی اسرا به مدینة النّبي -(کاروان شد واردِ شهر رسول) مرثیه ی ورود قافله ی اسرا به مدینة النّبي

کاروان شد واردِ شهر رسول
سَروِ قامت ها خمیده، جان مَلول

با دلِ محزون و پر تاب و تبی
رفت زینب بر سرِ قبر نبی

روضه خوانِ عشق، با رویی کبود
مرثیه میخواند و غربت می سُرود

یا محمد زینبت شرمنده است
که حسین جان داده و او زنده است

یا محمد بین گودال بلا
تشنه لب میزد حسینت دست و پا

واحسینا، وامصیبت، آه آه
شد سرش از تن جدا در قتلگاه

گشت غارت از جفا پیراهنش
پیرمردی با عصا زد بر تنش

از حسینت باقی از اسمش نبود
جای یک بوسه روی جسمش نبود

چون حسینت پیکرش صد چاک شد
شمرِ دون نسبت به ما بی باک شد

از جفای دشمنان دارم گله
خولی و شمر و سَنان و حرمله

یا محمد زینبت در شهر شام
شد اذیّت در میان ازدحام

یا محمد آه ازین رنج و عذاب
اهل بیتِ حیدر و بزم شراب

زد یزید، آن خصمِ شاهِ عالَمین
خیزرانش را به دندان حسین

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد