"اشک"از"دیده" سر در آورده
چشم من شعر تر در آورده
از مضامین پدر در آورده
یا کریمی که پر در آورده
می پرد تا حریم پاک نجف
خُم ما و شراب تاک نجف
چشم افتاد تا به قامت تو
سجده کردیم ما به هیبت تو
به خلایق برای طاعت تو
تا که ابلاغ شد ولایت تو
همه روز ازل بلی گفتند
صد و ده مرتبه علی گفتند
آفریده است زلف تو شب را
ماه روی ات هزار کوکب را
چشم مستت خُم لبالب را
می گزیدند حوریان لب را...
...از رُخت تا خدا نقاب گرفت
کهکشان رنگ آفتاب گرفت
عکس تو در میان قاب افتاد
با طلوعِ تو آفتاب افتاد
تا که از چشم تو شراب افتاد
دهن جنِّ و انس آب افتاد
ای خداوند باده..!خلق شدی
چِقَدَر فوق العاده خلق شدی
خواست بیچاره
- چهارشنبه
- 12
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 23:19
- نوشته شده توسط
- ایدافیض