مِنّتِ زلف تو دارم که گرفتارم کرد
گوهر مهر تو اینگونه خریدارم کرد
کافری بیش نبودم عَلَوی ام کردی
نفس عشق شما بود که بیدارم کرد
کار و بار ِدلم از مِهر شما سکه شده
عاقبت عشق ، مرا شُهره ی بازارم کرد
تا قیامت به خدا گردن من حق دارد
آن کسی را که سر کوی تو بیمارم کرد
سایه ی لطف خودت را ز سرم کم نکنی
برکت سایه ی تو لایق دربارم کرد
کیمیایی بنما تا زرّ نابم سازی
اربعینی بطلب تا که شرابم سازی
ای علمدار خدا صاحب شمشیر دو سر
اسدالله ترین ای زره پیغمبر
هر کسی در پی آن است به جایی برسد
سر نهادن به کف پای تو مارا خوشتر
یکی از پا به رکابان حریمت حمزه
گوشه ای از سَکَنات و وَجَناتت جعفر
ضربه
- یکشنبه
- 17
- دی
- 1391
- ساعت
- 13:08
- نوشته شده توسط
- یحیی