عید سعید قربان

مرتب سازی براساس
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر عید قربان -(عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1943
2

شعر عید قربان  -(عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ ) عید قربان است یا عید عنایات خداست؟
عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست
.
ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید
مرکز این جشن نورانی بیابان مناست
.
هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم
خیمۀ حجاج بیت‌الله پیش چشم ماست
.
نور از هر خیمه می‌تابد به بام آسمان
خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست
.
حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست
.
ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست
.
جان من قربان آن حاجی که زیر خیمه‌ها
چشم او گریان به یاد خیمه‌های کربلاست
.
پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟
.
حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست
.
این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛
یا صدای نالۀ «‌العفو» ختم‌الانبیاست؟
.
نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختم‌المرسلین
یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟
.
یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛
یا نوای آسمان‌سوز قتیل نینواست؟
.
یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست
.
جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست
.
جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست
.
حاجیان سر می‌تراشند و عزیز فاطمه
در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست
.
جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هم قتیل‌الاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست
.
جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست
.
جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست
.
گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست
.

  • شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد حاج غلامرضا سازگار

قصیده عید قربان -(کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1591
5

قصیده عید قربان -(کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست) کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
به هرکه می‌نگرم در لباس احرامش
دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست
یکی به جانب مسلخ برای قربانی
یکی روانه به دنبال یوسف زهراست
یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده
یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست
یکی به خیمه ندای الهی العفوش...
یکی دو دیده‌‌اش از اشک شوق چون دریاست
یکی به امر خداوند سر تراشیده
یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست
سلام باد بر آن مُحرم خداجویی
که روح بندگی از اشک دیده‌اش پیداست
سلام باد بر آن کاروان صحراگرد
که لحظه‌لحظه به دنبال سیدالشهداست
سلام باد به عباس و اکبر و قاسم
که حج واجبشان در زمین کرب‌وبلاست
سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم
که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست
سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل
که سر به دست پدر داد و خویش را آراست
وجود او همه تسلیم محض پا تا سر
که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست
کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد
فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست
به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم!
خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست
«خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی»
هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست
چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی
تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست
مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل
که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست
درست اگر نگری در وجود این فرزند
جمال نفس رسول خدا، علی پیداست
گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا
که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست...
بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین
که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست
ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش
تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست
ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر
تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست
سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین
که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست...
گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند
که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست
به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام
به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟
به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم
برای آن لب خشکیده چشم ما سقاست
به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان»
یقین کنید همانا حسین، وجه خداست
به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر
سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست

  • چهارشنبه
  • 12
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر عید قربان -( ای منای معرفت دل هایتان ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

6867
10

شعر عید قربان -( ای منای معرفت دل هایتان ) ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
مشعر و خیف و منی را بنگرید
با نگاه دل خدا را بنگرید
سینه نورانی، نفس ها مشک خیز
چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز
خاک با مشک و عبیر آمیخته
اشگ مهدی در بیابان ریخته
ای منی آهنگ دیگر ساز کن
دفتر اسرار خود را باز کن
وصف آن پیر خدا جو را بگو
قصّه ی قربانی او را بگو
عشق اینجا خودنمایی می کند
مرگ دائم دل ربائی می کند
کارد لرزد در کف دست پدر
روح رقصد در تن پاک پسر
بوسه های تیغ روی حنجر است
یا نوازش های دست هاجر است
عشق می جوشد به رگ های خلیل
تیغ می گوید که یَنهانی جلیل
دوست بهر دوست خود را ساخته
تیغ اینج

  • چهارشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر عید قربان - ( دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین *استاد حاج غلامرضا سازگار

6179
8

شعر عید قربان - ( دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین
چشمه‌های نور و شور آن بیابان را ببین
گوسفند نفس را با تیغ تقوی سر ببر
پای تا سر جان شو و رخسار جانان را ببین
سفرۀ مهمانی خاص خدا گردیده باز
لالۀ لبخند و اشک شوق مهمان را ببین
دیو نفس از پا درافکن، سنگ بر شیطان بزن
هم شکست نفس را، هم مرگ شیطان را ببین
تیغ در دست خلیل و بند در دست ذبیح
حنجر تسلیم بنگر، تیغ بران را ببین
کارد تیز و دست محکم، حلق نازک‌تر ز گل
پای تا سر چشم شو، اخلاص و ایمان را ببین
خاک گل انداخته از اشک چشم حاجیان
در دل تفتیدۀ صحرا، گلستان را ببین
گریه و اشک و دعا و توبه و تهلیل را
رحمت و لطف و عطا و عفو و غفران را ببین
آتش گرما گلستان گشته چون باغ خلیل
در دل صحرا صفای باغ رضوان را ببین
روی حق هرگز نگنجد در نگاه چشم سر
چشمِ دل بگشا جمال حی سبحان را ببین
خیمۀ حجاج را با پای جان یک یک بگرد
آتش دل، سوز سینه، چشم گریان را ببین
دل تهی از غیر کن تا بنگری دلدار را
سر بزن در خیمه‌ها شاید ببینی یار را
سینه مشعر، دل حرم، میدان دید ما مِناست
گر ببندی لب ز حرف غیر، هر حرفت دعاست
غم مخور گر گم شدی یا خیمه را گم کرده‌ای
سیر کن تا بنگری گم‌گشتۀ زهرا کجاست
لحظه‌ای آرام منشین هر که را دیدی بپرس
یار سوی مکه رفته، یا به صحرای مناست؟
حیف یاران در منی رفتم ندیدم روی او
عیب از آن رخسار زیبا نیست، عیب از چشم ماست
حاجیان جمعند دور هم به صحرای منا
حاجی ما در بیابان در مسیر کربلاست
حاجیان کردند دل را خوش به ذبح گوسفند
حاجی ما ذبح طفلش پیش پیکان بلاست
حاجیان سر می‌تراشند از پی تقصیرشان
حاجی ما هم چهل منزل سرش برنیزه‌هاست
حاجیان دست دعاشان بر سما گردد بلند
حاجی ما از بدن دست علمدارش جداست
حاجیان را هست یک قربانی آن هم گوسفند
حاجی ما هم ذبیحش جمله تقدیم خداست
حاجیان را از هجوم زائرین بر تن فشار
حاجی ما سینه‌اش از سم اسبان توتیاست
خوش بود «میثم» همیشه سوگواری بر حسین
حاجی آن باشد که اشکش هست جاری برحسین
شاعر: حاج غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر عید سعید قربان -( ای منای معرفت دل هایتان ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

5002
3

شعر عید سعید قربان -(  ای منای معرفت دل هایتان ) ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
مشعر و خیف و منی را بنگرید
با نگاه دل خدا را بنگرید
سینه نورانی، نفس ها مشک خیز
چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز
خاک با مشک و عبیر آمیخته
اشگ مهدی در بیابان ریخته
ای منی آهنگ دیگر ساز کن
دفتر اسرار خود را باز کن
وصف آن پیر خدا جو را بگو
قصّه ی قربانی او را بگو
عشق اینجا خودنمایی می کند
مرگ دائم دل ربائی می کند
کارد لرزد در کف دست پدر
روح رقصد در تن پاک پسر
بوسه های تیغ روی حنجر است
یا نوازش های دست هاجر است
عشق می جوشد به رگ های خلیل
تیغ می گوید که یَنهانی جلیل
دوست بهر دوست خود را ساخته
تیغ اینج

  • چهارشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر عید قربان -( طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

6377
3

شعر عید قربان -( طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی ) طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی
فروغ وحدت و توحید داده بر دل ها
ز خاک پاک منی سرکشد بدامن عرش
نوای زمزمۀ گرم عاشقان خدا
در آن زمین مقدّس زدند حلقۀ عشق
به اشک و ناله و افغان و شور و شوق و دعا
رسد باوج سماوات نغمۀ لبیک
زکوه و سنگ و شن و خاک و ریگ آن صحرا
زدند خیمه در آن سرزمین که هر گامش
ز اشک دیده پیغمبری گرفته صفا
محمد و علّی و فاطمه حسین و حسن
نهاده اند رخ بندگی بخاک آنجا
صدای گرم مناجات حضرت مهدی
طنین فکنده در آن سرزمین بموج فضا
خوشا بحال دل محرمی که در آن جمع
جمال گمشدۀ خویش را کند پیدا
خوشا بحال دل آنکه بشنود پاسخ
از آن دهان مقدس چو گفت یا مولا
خوشا به ناله و فریاد و سینه سوخته‌ای
که با دعای ام

  • چهارشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد کلهر

عید قربان -( عید قربان عید نور و بندگیست ) * جواد کلهر

2533
2

عید قربان  -( عید قربان عید نور و بندگیست ) عید قربان عید نور و بندگیست
عید انسانیت و بالندگیست
عید آزادی ز قید و بند جان
از تعلق ها رها تا بی نشان
بهر قربانی به قربانگاه دوست
نفس را سر کردن این گونه نکوست
سر تراشد حاجی اندر کوی ما
پا گذارد تا به صحرای منا
خاک اینجا پر بود زانوار پاک
مصطفی صورت نهاده روی خاک
هم علی هم فاطمه با سوز و ساز
دست بالا برده سوی بی نیاز
اعتبار و آبروی عالمین
اشک جاری حسن بود و حسین
بر مشام جان رسد تا بی کران
عطر و بوی مهدی صاحب زمان
آنکه طوف کوی حق زنده از اوست
حج ابراهیمی و لبیک اوست
ز امر حق باید که قربانی دهی
شو مهیا تا به مهمانی روی
هست اسماعیل قربانی او
گشته ابراهیم هم بانی او
هاجر آمد سرمه بر چشمش کشید
شا

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 21:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر عباسی

زمزمه عید قربان مناسب برای خواندن در مساجد و اجتماعات نماز عید قربان -(جشن بندگی و یقین بادا مبارک) * امیر عباسی

1336
3

زمزمه عید قربان مناسب برای خواندن در مساجد و اجتماعات نماز عید قربان -(جشن بندگی و یقین بادا مبارک) جشن بندگی و یقین بادا مبارک
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

لَبّیکَ اللهمّ لَبّیکْ،ای ربّ یکتا
آمدم قربانی کنم نَفسانیَت را
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

من همان عبدِ عاصیِ نامه سیاهم
ای پناهِ بی پناهان بده پناهم
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

از مَشعرِ علایقِ تُهی و فانی
آمده ام سوی مِنا بهرِ قربانی
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

ما را کمک کن ای خدا به حقّ زهرا
دائم باشیم در اِحرامِ وَرَع و تقویٰ
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

به حقّ او که در رَهَت جان را فدا کرد
در راهِ دین حجّ خود را نیمه رها کرد
جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم...

آن آقای

  • دوشنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر عید قربان -(جشن بندگی و یقین بادا مبارک) * امیر عباسی

936

شعر عید قربان -(جشن بندگی و یقین بادا مبارک) عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

جشن بندگی و یقین بادا مبارک
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

لَبّیکَ اللهمّ لَبّیکْ،ای ربّ یکتا
آمدم قربانی کنم نَفسانیَت را
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

من همان عبدِ عاصیِ نامه سیاهم
ای پناهِ بی پناهان بده پناهم
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

از مَشعرِ علایقِ تُهی و فانی
آمده ام سوی مِنا بهرِ قربانی
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

ما را کمک کن ای خدا به حقّ زهرا
دائم باشیم در اِحرامِ وَرَع و تقویٰ
عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک...

به حقّ او که در رَهَت جان را فدا کرد
در راهِ دین حجّ خود را نیمه رها کرد
جانم حسین

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر مناجاتی عید قربان براساس آیات قرآن -(و خدایی که به شدت کافیست ...) *

1215

شعر مناجاتی عید قربان براساس آیات قرآن -(و خدایی که به شدت کافیست ...) بند بند این شعر زبانِ حالیست که با توجه به آیاتِ قرآن کریم سروده شده است*

در جهانی که همه مُدعی اند
در جهانی که پُر از حَرّافیست
منم و بی کسی و تنهایی
وَ خدایی که به شدت کافیست

عیدِ قربان شد و قربان کردم
پای لبخندِ خدا دنیا را
به خودش رو زده ام تا زین پَس
نَکِشَم منَتِ آدم ها را

خواندم اورا که اجابت کُنَدَم
که بگویم ز همه بیزارم
بوسه زد روی مرا با لبخند
چه خداوندِ رفیقی دارم

رفتم و دَر زدم و دَر وا کرد
دیدم آن چَشمِ خطاپوشش را
اصلا انگار نه انگار که من
بارها پَس زدم آغوشش را

آن خدایی که برایَم یک عُمْر
از سَرِ باغ خودش گُل می چید
هدیه ها داد به من اما گاه
هدیه را بینِ بَلا می پیچید

از همان دم که خدا را دیدم
دل به شاهانِ جهان نسْپُردم
نانِ یک عدّه به نرخِ روز است
من فقط نانِ دلم را خوردم

پُشتِ من گرم به خونی داغ است
تیغ ها بُغضِ مرا داشته اند
گُرده ام باغچه ی خَنجرهاست
دوستانم همه گُل کاشته اند

نیستم بینِ شما ، معتقدم
که خدا کرده مرا غَربالم
خوب هاتان اگر اینند چه خوب!
من به بد بودنِ خود می بالم

بگذارید مرا طَرد کنند
راهِ من سخت از این قشر جداست
چون که عمریست نیاموخته اند
که قضاوت فقط ازآنِ خداست

نشدم من به نقاب آلوده
هرچه هستم خودمَم باکی نیست
غُسل دادم دلِ خود را با اَشک
دین به جز پاکی و دل پاکی نیست

خسته ام خسته از این شهری که
حرف ها ساخته پُشتِ سرِ من
مهربان بودم و تاوان دادم
نیست با هیچکَسَم میلِ سخن

چای مینوشم و با یاسِ حیاط
خانه ام یکسره عطرآگین است
شعر و مداحی و سجاده و اشک
خلوت ساده ی من شیرین است

هرکه را شهر خرابَش کرده ست
می کند دستِ خدا آبادَش
آن خدایی که در این تنهایی
دلم آرام شده با یادَش...!

محسن کاویانی
مهر ۱۳۹۳

*بنداول: (حدید ۲۰، زمر ۳۶) • بنددوم: (حجر ۸۸، آل عمران ۱۲۲) •
بندسوم: (غافر ۶۰، انبیا ۸۳ و ۸۴) • بندچهارم: (نسا ۱۴۸، زمر ۵۳) •
بندپنجم: (شوری ۱۹، بقره ۲۱۶) • بندششم: (بقره ۱۶۵، اسرا ۳۰) •
بندهفتم: (شرح ۵، آل عمران ۱۱۸) • بندهشتم: (عنکبوت ۳، نسا ۱۰۸) •
بندنهم: (انعام ۵۷، حجرات ۱۲) • بنددهم: (مدثر ۴ و ۵، شعرا ۸۹) •
بندیازدهم: (احزاب ۶۹، شوری ۳۰) • بنددوازدهم: (بقره ۲۵۷، مائده ۱۱) •
بندسیزدهم: (بقره ۱۵۶، رعد ۲۸) @font-face {font-family:"B Nazanin"; panose-1:0 0 4 0 0 0 0 0 0 0; mso-font-charset:178; mso-generic-font-family:auto; mso-font-pitch:variable; mso-font-signature:24577 -2147483648 8 0 64 0;}p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-bidi-language:AR-SA;}div.Section1 {page:Section1;}

  • جمعه
  • 17
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 04:39
  • نوشته شده توسط
  • عبدالزهرا
ادامه مطلب

عید قربان-(ای عزیزان به شما هدیه زیـــــــــزدان آمد) *

9225
18

عید قربان-(ای عزیزان به شما هدیه زیـــــــــزدان آمد) عید قربان مبارک

ای عزیزان به شما هدیه زیـــــــــزدان آمد

عید فرخنـــــــده ی نورانی قربـــــــــان آمد

حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول

رحمت واسعــــه ی حضــرت ســـبحان آمد

عید قربان به حقیقـــت...زخــــــداوند کریم

آفتابی به شــــــب ظلمت انســــان آمد

جمله دلهاچو کویری ست پر از فصل عطش

بر کویــــر دل ما...نعــــــــــــمت باران آمد

خاک میسوخت در اندوه عطش باحسرت

نقش در سینه ی این خاک.. گلستان آمد

امر شد تا که به قربانـــــــی اسماعیلش

آن خلیــــلی که پذیرفتـــه ز رحـــــمان امد

امتحان داد به خوبی بخـــــــدا ابــــراهیم

جای آن ذبح عظیمی که به قربــــان آمد

آن حسینی که زحج رفت

  • جمعه
  • 21
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر عید قربان(عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید) *

10869
35

شعر عید قربان(عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید) عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید
یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید
او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت
با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست
بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد
نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر عید سعید قربان -( عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

6643
9

شعر عید سعید قربان -( عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید ) عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر
ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

عید سعید قربان منای عشق -(عید قربان است رو بردرگه یزدان کنید) *استاد سید هاشم وفایی

781

عید سعید قربان  منای عشق -(عید قربان است رو بردرگه یزدان کنید) عید قربان است رو بردرگه یزدان کنید
درمنای عشق جانان نفس را قربان کنید

عید قربان است روز امتحان بندگی
مثل اسماعیل باجان روی برجانان کنید

عید قربان است روز تابش مهریقین
با فروغی ازیقین جان را پُر از ایمان کنید

عید قربان است روز شوق و روز سرنوشت
دامن از گلهای اشک شوق گلباران کنید

عید قربان روز عید و روز پیمان بستن است
درچنین روزی وفا برعهد و برپیمان کنید

عید قربان جلوه ای از روز تسلیم و رضاست
جان ودل تسلیم امر حضرت جانان کنید

میزبان آفرینش میهمانی می دهد
از ره اخلاص خود را برخدا مهمان کنید

درمحیط بندگی با عشق وایمان ویقین
توشه ای آماده بهر برزخ و میزان کنید

زآفتاب حشر ایمن می شوید ،امروز

  • دوشنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

شعر عید قربان -(عید قربان است و حاجی بره ای قربان کند) * رضا ترابی گیلده

1164
1

شعر عید قربان -(عید قربان است و حاجی بره ای قربان کند) عید قربان است و حاجی بره ای قربان کند
یاحسین جانم ؛ سر ناقابلم قربان تو

حاجیان دورِ حرم باشند و مهمان خدا
من ولی از راه دور دل را کنم مهمان تو

حاجیان سر می تراشند یا حسین بن علی
من ولی آماده ام سر را کنم قربان تو

حاجیان شادند و از اعمال توبه در حرم
من دلم خوش کرده ام بر تربت ایوان تو

جان من دستم بگیر جایی بده درکوی خویش
عبد بدکارم ولیکن دستِ من دامان تو.

اربعین راهم بده در کربلایت یا حسین
چون دلم خونین زهجرت دیده ام گریان تو

بس گناهانم زیاد است رو به تو آورده ام
حاجتم ده تا نمردم از غم هجران تو

  • یکشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:23
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

«أشهدُ أنّ علی(ع)» گفتم که حیرانت شوم * مرضیه عاطفی

712

«أشهدُ أنّ علی(ع)» گفتم که حیرانت شوم «أشهدُ أنّ علی(ع)» گفتم که حیرانت شوم
تا که بعد از شیعه بودن از محبّانت شوم

خاک پای قنبر و مالک شوَم هم راضی ام
دوست دارم همنشین نابِ یارانت شوم

با قرائت های خالی نه! که باید با عمل
تا قیامت حافظ آیاتِ قرانت شوم

سائلم! اینبار هنگام رکوعت آمدم
تا که مهمانِ عقیقِ سرخِ دستانت شوم

باز کن با یک تبسم گوشهٔ دستار را
جانِ من هستی و میخواهم که جانانت شوم

یا أمیرالمؤمنین! در آن جهانِ بعدِ مرگ
با شهیدان میشود یکروز مهمانت شوم؟!

جان به کف آورده در راهت نشستم بیقرار
عید قربان است و خوش دارم که قربانت شوم!

  • یکشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 19:18
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

دو بیتی های عید قربان (برای پیام کوتاه) *

18992
29

دو بیتی های عید قربان (برای پیام کوتاه) ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم

به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را

کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان

نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را

بگذر از فرزند و جان و مال خویش

تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند

سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست

تا چو اسماعیل، قربانت کنند
...

نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟

نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟

برای طوف کویت جامه احرام بر بستم

گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟
...

عید است بیا بخانه ام قهر مباش

مغرور ترین دختر این شهر مباش

قربان تو گردم همگی میخندند

عیدانه بده و تلخ چون زهر مباش
...

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان

شروع

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 22:40
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

شعر عید قربان(عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم) *

9552
14

شعر عید قربان(عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم) عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم
باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم
دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 04:23
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر عید قربان(ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب) *

6658
18

شعر عید قربان(ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب) ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب
رسیده فرصت تعبیر آن خواب
به شوق جذبه عشق خداوند
برآ، از آب و رنگ مهر فرزند
اگر این شعله در پا تا سرت هست
کنون، یک امتحان دیگرت هست
مهیا شو طناب و تیغ بردار
رسالت را به دست عشق بسپار
صدا کن حلق اسماعیل خود را
به قربانگه ببر هابیل خود را
منای دوست قربانی پسندد
تو را آن سان که می دانی، پسندد
خلیل ما! رضای ما در این است
عبودیت به تسلیم و یقین است
ببین بر قد و بالای جوانت
مگر، نیکو برآید امتحانت
نفس در سینه افتاد از شماره
ملائک اشک ریزان در نظاره
پدر می بُرد فرزندش به مقتل
که امر دوست را سازد مسجّل
پدر آمیزه ای از اشک و لبخند
پسر تسلیم فرمان خداوند
منا بود و ذبیح و شوق تس

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

روزایمان -(روز ایمان عید قربان آمده ) * اسماعیل تقوایی

2901

روزایمان -(روز ایمان عید قربان آمده ) عید قربان

روز ایمان عید قربان آمده
برترین عید مسلمان آمده

روز ترجیح خدا بر غیراوست
روز مردودی شیطان آمده

  • چهارشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 00:26
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

عید سعید قربان -(مژده ای دل که عید قربان است ) * سیدبشیر حسینی میانجی

1225
-3

عید سعید قربان  -(مژده ای دل که عید قربان است ) مژده ای دل که عید قربان است
نفس خود ذبح کن که قرب آن است
.
کن نظر برجهان به دیده ی جان
این جهان جلوه گاه جانان است
.
بر خدا خواهی ار خلیل شوی
بگذر از هر چه که در امکان است
.
هر چه داری بدان ز حضرت دوست
این مرام همام خوبان است
.
گریه ی ابر را ببین بلبل!
خنده ی گل ز اشک باران است
.
بیت دل را نما ز بت خالی
قلب پاکیزه بیت رحمان است
.
اُمّتِ قانت است ابراهیم
وصف و مدحش بیان قرآن است
.
گشت حاضر سر پسر بِبُرد
امر، امر خدای سبحان است
.
دل بریدن ز میوه ی دل خود
سخت هست و به عاشق آسان است
.
قوچی آمد ز جنت الاعلی
ذبح شد عین نصّ فرقان است
.
تا بیاید ز نسل اسماعیل
آن که نامش در آیه مرجان است
.
او حسین است

  • پنج شنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

قربانی غزل -(عید قربان آمده تا غصّه قربانی کنیم) * اسماعیل شبرنگ

788

قربانی غزل  -(عید قربان آمده تا غصّه قربانی کنیم) عید قربان آمده تا غصّه قربانی کنیم
تا شب افسردگی ها را چراغانی کنیم

ای جوانی ای غروب آرزوهای دراز
تا به کی فکر تو و این راه طولانی کنیم

توبه کردیم از تمام توبه های پیش از این
از پشیمانی هم اظهار پشیمانی کنیم

لاله ای دیگر نمی گیرد نفس حتی اگر
این کویر رنج را با گریه بارانی کنیم

بندگی یعنی هلال عید آزادی دمید
یک کمی هم یاد این ارواح زندانی کنیم

مس رسد روزی که با داغ درون سینه ها
پینه ی تزویر پاک از هر چه پیشانی کنیم

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

براساس آیات قرآن شعر مناجاتی عید قربان -(و خدایی که به شدت کافیست ...) * محسن کاویانی

640
2

براساس آیات قرآن شعر مناجاتی عید قربان -(و خدایی که به شدت کافیست ...) بند بند این شعر زبانِ حالیست که با توجه به آیاتِ قرآن کریم سروده شده است*

در جهانی که همه مُدعی اند
در جهانی که پُر از حَرّافیست
منم و بی کسی و تنهایی
وَ خدایی که به شدت کافیست

عیدِ قربان شد و قربان کردم
پای لبخندِ خدا دنیا را
به خودش رو زده ام تا زین پَس
نَکِشَم منَتِ آدم ها را

خواندم اورا که اجابت کُنَدَم
که بگویم ز همه بیزارم
بوسه زد روی مرا با لبخند
چه خداوندِ رفیقی دارم

رفتم و دَر زدم و دَر وا کرد
دیدم آن چَشمِ خطاپوشش را
اصلا انگار نه انگار که من
بارها پَس زدم آغوشش را

آن خدایی که برایَم یک عُمْر
از سَرِ باغ خودش گُل می چید
هدیه ها داد به من اما گاه
هدیه را بینِ بَلا می پیچید

از همان دم که خدا را دیدم
دل به شاهانِ جهان نسْپُردم
نانِ یک عدّه به نرخِ روز است
من فقط نانِ دلم را خوردم

پُشتِ من گرم به خونی داغ است
تیغ ها بُغضِ مرا داشته اند
گُرده ام باغچه ی خَنجرهاست
دوستانم همه گُل کاشته اند

نیستم بینِ شما ، معتقدم
که خدا کرده مرا غَربالم
خوب هاتان اگر اینند چه خوب!
من به بد بودنِ خود می بالم

بگذارید مرا طَرد کنند
راهِ من سخت از این قشر جداست
چون که عمریست نیاموخته اند
که قضاوت فقط ازآنِ خداست

نشدم من به نقاب آلوده
هرچه هستم خودمَم باکی نیست
غُسل دادم دلِ خود را با اَشک
دین به جز پاکی و دل پاکی نیست

خسته ام خسته از این شهری که
حرف ها ساخته پُشتِ سرِ من
مهربان بودم و تاوان دادم
نیست با هیچکَسَم میلِ سخن

چای مینوشم و با یاسِ حیاط
خانه ام یکسره عطرآگین است
شعر و موسیقی و سجاده و اشک
خلوت ساده ی من شیرین است

هرکه را شهر خرابَش کرده ست
می کند دستِ خدا آبادَش
آن خدایی که در این تنهایی
دلم آرام شده با یادَش...!

محسن کاویانی
مهر ۱۳۹۳

*بنداول: (حدید ۲۰، زمر ۳۶) • بنددوم: (حجر ۸۸، آل عمران ۱۲۲) •
بندسوم: (غافر ۶۰، انبیا ۸۳ و ۸۴) • بندچهارم: (نسا ۱۴۸، زمر ۵۳) •
بندپنجم: (شوری ۱۹، بقره ۲۱۶) • بندششم: (بقره ۱۶۵، اسرا ۳۰) •
بندهفتم: (شرح ۵، آل عمران ۱۱۸) • بندهشتم: (عنکبوت ۳، نسا ۱۰۸) •
بندنهم: (انعام ۵۷، حجرات ۱۲) • بنددهم: (مدثر ۴ و ۵، شعرا ۸۹) •
بندیازدهم: (احزاب ۶۹، شوری ۳۰) • بنددوازدهم: (بقره ۲۵۷، مائده ۱۱) •

بندسیزدهم: (بقره ۱۵۶، رعد ۲۸)

  • جمعه
  • 17
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 04:49
  • نوشته شده توسط
  • عبدالزهرا
ادامه مطلب

آمدی ای عید قربان-(ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!) *

7349
21

آمدی ای عید قربان-(ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!) آمدی ای عید قربان

ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی

با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم

ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب

آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون سیلْ جوشان ، بی‌خبر، ناگه، خروشان

تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

خانه‌ی عقل زبون را، عقل سرد تیره‌گون را

کرده‌ای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

شعر می‌جوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه

از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی

  • جمعه
  • 21
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر عید قربان(ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد *

6634
7

شعر عید قربان(ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد
عید فرخنده ی نورانی قربان آمد
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد
خاک میسوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سینه ی این خاک گلستان آمد
امر شد تا که به قربانی اسماعیلش
آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد
امتحان داد به خوبی بخدا ابراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد
آن حسینی که ز حج رفت سوی کرببلا
به خدا بهر سر افرازی قرآن آمد

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تحفه عید قربان-(شوق دیدار قرار از دل ِ بیمار زدست) *

7182
8

تحفه عید قربان-(شوق دیدار قرار از دل ِ بیمار  زدست) تحفه عید قربان

شوق دیدار قرار از دل ِ بیمار زدست
هی به تن ، حال ِ دل ِ زار نبینی چه نشست
گفتمش خیز به پا موسم ِ حج ، چون دگران
خانه را سیر تماشا ، دلِ معشوقه پرست

تن سبک سر ، من و این راه چه دشوار و دراز
کی بلد هیچ مناسک که به دستور شده ست
دل شتابان ، ز چه دشوار مبادا به هراس
پیچ و خم نیست ، چه هموار نه بالاش نه پست
اول ِ کار به نیّت ، که من اش خوب و روان
داند او حرف و سخن های من از روز الست
رختِ احرام چه خوب است تن آلوده چرا
هر چه پیرایه رها ، خویشتن از بوده و هست
لب به لبیک عجب حال و هوا از سر لطف
وقت رقص آمده میدان به سماعست ،به مست
این مقامی که نمازش به تو فرموده بجا
جای پا جای خلیل است

  • جمعه
  • 21
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

عید قربان-(عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است) *

6136
10

عید قربان-(عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است) عید قربان

عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است

ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

حبّذا عیدى كه سرخ از خون قربانى او

گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است

حبّذا روزى كه ابراهیم را در كوى دوست

ذبح اسماعیل از یك گوسفند آسان‎تر است

حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاه

خانه حق را كه گویى خال روى دلبر است

سالى ار یك حج بود مر حاجیان را در حجاز

در خراسان خلق را هر روزه حجّ اكبر است

خانه حق را اگر خواهى بپو راه حجاز

ور بخواهى صاحب آن خانه در این كشور است

اندرین عیدى كه ملت را همه فرّ و بها

از نو آیین سنّت پاك خلیل آزر است

سعى تو مشكور باد و حجّ تو مبرور باد

در حریمى كز شرافت كعبه را تاج سر است

  • جمعه
  • 21
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

قوربان بایرامی (عید قربان) *

5966
-2

قوربان بایرامی (عید قربان) بايرام اولاجاق ، شؤوكتلي لر ، شانلي لار ،
دؤولتلي لر ، پوللولار ، ميليانلي لار ،
تير بويونلار ، شيش قارينلار ، جانلي لار ،

....

بايرام اولاجاق ، شؤوكتلي لر ، شانلي لار ،
دؤولتلي لر ، پوللولار ، ميليانلي لار ،
تير بويونلار ، شيش قارينلار ، جانلي لار ،
قوربان كسير خليل الله عشقينه ،
فاغير – فوغور گزير الله عشقينه .
ايكي قونشو بير – بيرينين ميللتي ،
هر ايكي سي بير پيغمبر اوممتي ،
بيري كسير قوربان ، بيشيرير اتي ،
بايرام ائدير خليل الله عشقينه ،
او بيرسي ده باخير الله عشقينه .
بو قونشونون اوغلو گئيير ، ساللانير ،
قالستوكو تاخير قيراخماللانير ،
آتاسي دا اونا باخيب حاللانير ،
فخر ائله يير خليل الله

  • یکشنبه
  • 23
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 10:37
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

قوربان بایرامی تورکی اس ام اس (پیام کوتاه های عید قربان) *

15826
14

قوربان بایرامی تورکی اس ام اس (پیام کوتاه های عید قربان) اوره گینه داملا داملا اومود, گونلرینه مین دادلی موتلولوق دؤلسون, سئودیکلرین هر گون یانیندا اؤلسون, اوزون و گولون هئچ سؤلماسین, قوربان بایرامین قوتلو اولسون....

دلیجه اسن سحر یئلی, ان گونشلی گونلر, ان پارلاق گئجه دیر بایراملار. اوره کلرده بیر اسینتی و باریش پایلاشیمینا ان ایستی "سلاملاردیر" بایراملار. قوربان بایرامینیز قوتلو, هر شئی گؤنلونوزجه اؤلسون؟

کوسکونلرین باریشتیغی, سئونلرین بیر آرایا گلدیگی، رحمت دؤلو گونلرین ان دگرلیلریندن اؤلان قوربان بایرامینیز قوتلو اؤلسون...

اوره گینه داملا داملا اومود, گونلرینه مین دادلی موتلولوق دؤلسون, سئودیکلرین هر گون یانیندا اؤلسون, اوزون و گولون هئچ سؤلما

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 22:49
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

( شعر عید قربان(عید قربان آمد ای جانم به قربان تو باد *

5350
11

( شعر عید قربان(عید قربان آمد ای جانم به قربان تو باد عید قربان آمد ای جانم به قربان تو باد
جان من ای همدم من برخی جان تو باد
عید قربان است و بهتر نیست زین عیدی مرا
در چنین عیدی دل و جانم به قربان تو باد
سر چه باشد تا نثار مقدم جانان کنم
جانِ ناچیزم چو اسماعیل ارزان تو باد
ننگم آید در برت حرفی زما و من زنم
هرچه ما راهست یا رب جمله از آن تو باد
گر مرا شمس و قمر روزی تباریکی کشد
پایدار از بهر من نور درخشان تو باد
من بسی در حیرتم زان حسن و خوبی و کمال
تا ابد ای کاش جان مبهوت و حیران تو باد
تو گل من هستی و پائیز در راه تو نیست
طایر جان و دل من مرغ خوشخوان تو باد
ای خدا در عید قربان این بهین روز عزیز
جان «مردوخ» گر پذیری خود به قربان تو باد

  • دوشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد