امام زین العابدین علیه السلام

مرتب سازی براساس

امام سجاد علیه‌السلام شعر اخلاقی -(فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی) * امید خیاطی‌فرد

590

امام سجاد علیه‌السلام شعر اخلاقی -(فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی) امام سجاد(علیه‌السلام):

«وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا»

[خداوندا] مرا هیچ عزت آشکاری مبخش، جز اینکه به همان اندازه در من ذلِّت پنهان پدید آورى!

صحیفه سجادیه،‌ دعای مکارم الاخلاق

فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
خود را بشکن که در بر خلق تو را
عزت ندهند تا به خواری نرسی

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

امام سجاد علیه‌السلام شعر اخلاقی -(تا آرزویم رنگ هوس می‌گیرد) * بنیامین فاطمی

837

امام سجاد علیه‌السلام شعر اخلاقی -(تا آرزویم رنگ هوس می‌گیرد) امام سجاد(علیه‌السلام):

«اللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِي مَا يُخَلِّصُهَا، وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا، فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا»

خدایا! نفس مرا براى خود به کارى وادار که مایه رستگارى اوست، و آن اندازه براى من باقى‏اش گذار که زندگى‏ام را سامان دهد؛ بى‏شک، نفس من تباه و نابو‌‌‌‌‌د ‌است، مگر که تو [از گناه] نگاهش دارى.

? صحیفۀ سجادیه،‌ دعای مکارم الاخلاق

تا آرزویم رنگ هوس می‌گیرد
بال و پر من بوی قفس می‌گیرد
دل را که خدا پاک به دستم داده
فردا از من چگونه پس می‌گیرد؟

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

امام سجاد علیه‌السلام شعر اخلاقی -(کم نیست گل محمدی در باغش) * رضا خورشیدی‌فرد

561

امام سجاد علیه‌السلام شعر اخلاقی -(کم نیست گل محمدی در باغش) امام سجاد(علیه‌السلام):

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ... وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ»

خداوندا! بر محمد و خاندانش ‌د‌‌‌‌‌رود فرست... و ارزش‏‌هاى والای اخلاقی را به من ببخش!

? صحیفه سجادیه،‌ دعای مکارم الاخلاق

کم نیست گل محمدی در باغش
گل‌های بهشت‌اند همه مشتاقش
در بین صحیفه واژه‌ها با صلوات
ناب‌اند چنان مکارم‌الأخلاقش

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام مناجات -(از نیمه که شب گذشت،‌ وقت راز است) * بنیامین فاطمی

792

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام مناجات -(از نیمه که شب گذشت،‌ وقت راز است) امام سجاد(علیه‌السلام):

«فَإِنِّی لَا أَجْعَلُ لَكَ ضِدّاً، وَ لَا أَدْعُو مَعَكَ نِدّاً»

[خدایا] من براى تو همتایى نمى‏دانم و با وجودت دیگرى را نمی‌خوانم!

صحیفه سجادیه،‌ دعای مکارم الاخلاق

از نیمه که شب گذشت،‌ وقت راز است
این شوقِ دعاست یا پر پرواز است
بیهوده چرا به این و آن رو بزنم
آغوش اجابت تو وقتی باز است

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر چارپاره امام سجاد علیه‌السلام -(پیش چشمم تو را سر بریدند) * افشین علا

1560
3

متن شعر چارپاره امام سجاد علیه‌السلام -(پیش چشمم تو را سر بریدند) پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی‌رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
قل اعوذ برب الفلق بود

گفتی «آیا کسی یار من نیست؟»
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد
بی‌تو آن خیمه زندان من بود

کاش می‌شد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمی‌خواست
تا که در خیمه بیمار باشم

ماندم و در غروبی نفس‌گیر
روی آن نیزه دیدم سرت را
ماندم و از زمین جمع کردم
پاره‌های تن اکبرت را

ماندم و تا ابد دادم از کف
طاقت و تاب، بعد از اباالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب، بعد از اباالفضل

ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاد بر خاک
قاسم آن یادگار عمویم

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

امام سجاد علیه‌السلام مرثیه -(بهار آسمان چارمینی) * عبدالحسین رحمتی

454
1

امام سجاد علیه‌السلام مرثیه -(بهار آسمان چارمینی) بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
همه از کربلا تا شام گفتند:
امام عشق، زین العابدینی

همیشه چشم گریانی‌ست با تو
مگر یاد شهیدانی‌ست با تو
هوای گریه دارم مثل این است:
غم شام غریبانی‌ست با تو

نگاهت ابر گریانی‌ست در شام
عجب آیینه بارانی‌ست در شام
خبر در شهر پیچیده‌ست آری:
حضورت مثل طوفانی‌ست در شام

چه رازی داشت آخر سجده‌هایت
چه کردی در «صحیفه» با دعایت
که می‌آید خیالم هر شب و روز
به پابوس شهید کربلایت

چه می‌شد خاک دامان تو باشم
شبی مهمان چشمان تو باشم
بیا مولای من! امشب دعا کن
که من هم از شهیدان تو باشم

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر قصیده امام سجاد علیه‌السلام -(در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت) * محمد علی مجاهدی

605

شعر قصیده امام سجاد علیه‌السلام -(در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت) در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت

در کربلا هر آنچه بلا بود، عرضه شد
تیری دگر قضا و قدر در کمان نداشت

از این شراره خرمن عمر ستاره سوخت
بود آسمان به جای ولی کهکشان نداشت

بعد از عروج حجت رحمان به عرش نی
دیگر زمین سکون و قرار آسمان نداشت

زین‌العباد باز به گیتی قرار داد
ورنه سکون، عوالم کون و مکان نداشت

او شمع راه قافله در شام تار بود
حاجت به نور ماه، دگر کاروان نداشت

او قطره‌قطره آب شد و سوخت همچو شمع
با آنکه در بساط خود آب روان نداشت

کارش رسیده بود به جایی ز تاب درد
کز بهر آن که سر دهد افغان، توان نداشت

با کوله‌بار درد در آن دشت پر لهیب
جز دود آه بر سر

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد علیه‌السلام -(بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت ) * صفایی جندقی

2088

شعر غزل امام سجاد علیه‌السلام -(بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت  ) بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت

گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست
آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت

در کربلا کشید بلایی که پیش وَهم
عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت

ز آمد شد غم اسرا، در سرای دل
جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت

در دشت فتنه‌خیز که زان سروران، تنی
جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت -

این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود
صیاد دهر، تیر جفا در کمان نداشت...

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام شعر توحیدی -(آن سوی حصار را ببینیم ای کاش) * محمدرضا شفیعی

465

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام شعر توحیدی -(آن سوی حصار را ببینیم ای کاش) امام سجاد(علیه‌السلام):

«وَ سَهِّلْ إِلَى بُلُوغِ رِضَاكَ سُبُلِی»

[خدایا] راهم را ‌‌‌‌‌د‌ر رسیدن به خشنودی‌‏ات هموار نما!

صحیفۀ سجادیه،‌ دعای مکارم الاخلاق

آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
وقتی که رسیدیم به پایان مسیر
خشنودی یار را ببینیم ای کاش

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد علیه‌السلام -(در آن نگاه عطش‌دیده روضه جریان داشت) * حسین عباسپور

1303
1

شعر غزل امام سجاد علیه‌السلام -(در آن نگاه عطش‌دیده روضه جریان داشت) در آن نگاه عطش‌دیده روضه جریان داشت
تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت

گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا
که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت

چه سنگ‌ها سرت از دست نانجیبان خورد
چه زخم‌ها دلت از شام نامسلمان داشت

اسیر بودی و از خطبۀ تو می‌ترسید
به روشنای کلامت یزید اذعان داشت

و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد
به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت...

تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت
و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام -(یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت) * سید علی محمد نقیب

542

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام -(یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت) یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام غصه را در چشمت
چشمان تو از روضۀ مکشوف پر است
پیداست تمام کربلا در چشمت

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام -(بیاور با خودت نور خدا را) * یوسف رحیمی

543
1

شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام -(بیاور با خودت نور خدا را) بیاور با خودت نور خدا را
تجلی‌های مصباح الهدی را
به پا کن کربلایی در دل ما
تو که تا شام بردی کربلا را

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد(ع) * علی اصغر دلیلی صالح

1020
1

شعر رباعی امام سجاد(ع) امام سجاد(علیه‌السلام):

«مَنْ قَنِعَ بِمَا قَسَمَ اللهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاس‏»

هرکس به رزقی که خدا برای او مقدّر کرده، اکتفا کند از ثروتمندترین مردم است.

? تحف العقول، ص۲۸۲

بی‌آن که چو موج، در تلاطم باشی
با صبر و رضا، غرق تبسم باشی
سرمایۀ نقدی‌ست قناعت، ای دوست
بشتاب غنی‌ترین مردم باشی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:34
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد(ع) * علی اصغر دلیلی صالح

619

شعر رباعی امام سجاد(ع) امام سجاد(علیه‌السلام):
«إِنَّهُ لَيُعْجِبُنِي الرَّجُلُ أَنْ يُدْرِكَهُ حِلْمُهُ عِنْدَ غَضَبِهِ»
هر آینه برای من خشنود کننده است که مردی هنگام خشم، بردباری نماید.
? الکافی، ج۲، ص۱۱۲

تا کی به خروش و خشم، کاری کردن؟
مانند سپند بی‌قراری کردن؟
تصویر قشنگی‌ست در آیینۀ دین
در لحظۀ خشم، بردباری کردن

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد(ع) -(گفتند کی؟ ناله کردی، الشام الشام الشام) * حامد اهور

529

شعر غزل امام سجاد(ع) -(گفتند کی؟ ناله کردی، الشام الشام الشام) گفتند کی؟ ناله کردی، الشام الشام الشام
افروخت در خاطراتت، تحقیر و دشنام، الشام

شد ننگ، شد عقده نامش، شرمنده دیوار و بامش
در ذهن هفت آسمان ماند، این نام ناکام، الشام

دست دغل بست دستت، شاید ببیند شکستت
تیغی که در راه، اَلتَف، سنگی که بر بام، الشام

شهری که هر کوچه دردی، شهری که هر گوشه داغی
شهری که اهلش شکستند، دل‌های ایتام، الشام

در سینه‌ات درد ای مرد، دستان تو سرد ای مرد
آتش شد اما نگاهت، آرام آرام، الشام ...

... الشام شهر شکسته، الشام با دست بسته
با چوب‌ها پله پله، لرزید هر گام، الشام

گفتی «انا ابن المِنا» وای، گفتی «انا ابن الصفا» وای
هر جمله تیری سه پر بر، کفری بد اندام، الشام

هرچند ا

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد(ع) -(می‌خواهی اگر روشنی آب شوی) * علی اصغر دلیلی صالح

559

شعر رباعی امام سجاد(ع) -(می‌خواهی اگر روشنی آب شوی) امام سجاد(علیه‌السلام):

«مَنْ سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُوم‏»

هرکس مؤمن تشنه‌ای را آب دهد، خداوند او را از شرابِ خالص و صاف بهشتی سیراب گرداند.

? الکافی، ج‏۲، ص۲۰۱

می‌خواهی اگر روشنی آب شوی
یا در شب تیره مثل مهتاب شوی
آبی به لبِ تشنۀ مؤمن برسان
تا از لبِ جام دوست، سیراب شوی

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد(ع) -(با تیر غم و بلا، نشانش نکند) * علی اصغر دلیلی صالح

521

شعر رباعی امام سجاد(ع) -(با تیر غم و بلا، نشانش نکند) امام سجاد(علیه‌السلام):

«مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ مَصَائِبُهَا وَ لَمْ یَکْرَهْهَا»

کسی که از دنیا دل بریده است، مصیبت‌های آن برایش آسان شده و آن‌ها را ناپسند نمی‌شمارد.

? تحف العقول، ص۲۸۱

با تیر غم و بلا، نشانش نکند
حیران زمین و آسمانش نکند
هرکس دلش از تعلقات آزاد است
اندوه جهان، دل‌نگرانش نکند

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شعر رباعی امامسجاد(ع) -(سجادهٔ اشک تو به هر جا باز است) * میثم مومنی نژاد

433

شعر رباعی امامسجاد(ع) -(سجادهٔ اشک تو به هر جا باز است) سجادهٔ اشک تو به هر جا باز است
صد جاده به سمت آسمان‌ها باز است
چشمان تو هر روز، پر از عاشوراست
چون پنجره‌ای که رو به دریا باز است

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد(ع) -(آقا سلام بر تو و شام غریب تو) * فاطمه سالاروند

779

شعر غزل امام سجاد(ع) -(آقا سلام بر تو و شام غریب تو) آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو

از راه دور با دل رنجور آمدی
مرهم به غیر صبر ندارد طبیب تو

باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهی‌ست
جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟

تصویر کربلاست که همواره روشن است
در چشمۀ زلال نگاه نجیب تو

رفتی و قرن‌هاست که تکرار می‌شود
نجوای عاشقانۀ امنّ یجیب تو

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد(ع) -(گرچه تا غارت این باغ نمانده‌ست بسی) * محمد فخارزاده

454

شعر غزل امام سجاد(ع) -(گرچه تا غارت این باغ نمانده‌ست بسی) گرچه تا غارت این باغ نمانده‌ست بسی
بوی گل می‌رسد از خیمۀ خاموش کسی

چه شکوهی‌ست در این خیمه که صد قافله دل
می‌نوازند به امید رسیدن، جرسی

دامن خیمه به بالا بزن ای گل! که دلم
جز پرستاری درد تو ندارد هوسی

ای صفای سحری جمع به پیشانی تو!
باد پاییم و به گردت نرسیده‌ست کسی...

چه صمیمی‌ست خدایی که تو یادم دادی!
لطف محض است اگر نیست جز او دادرسی

باز شب آمد و من ماندم و این گریه و نیست
جز ابوحمزۀ طوفانی تو همنفسی

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد(ع) -(بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند) * سلمان هراتی

601

شعر غزل امام سجاد(ع) -(بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند) بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
پیغام تو ورد سبز بیداران است
بیدار نبود آن‌که بیمارت خواند

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجادع(ع) -(تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟) * محمد فخارزاده

833

شعر غزل امام سجادع(ع) -(تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟) تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...

تو را در حرا، در حرم، در مدینه
تو را در صفا، در منا دیده بودم

تو را بین محراب خونین کوفه
تو را در مقام رضا دیده بودم

تو را در همان‌جا که خورشید گل کرد
کنار همان نیزه‌‌ها دیده بودم...
::
من از روز اوّل که محو تو گشتم
تو را نیمی از کربلا دیده بودم

تو را کوهی از صبر، انبوهی از عشق
تو را سوره‌ای از خدا دیده بودم

تو را شیرمردی که در اوج سختی
نشد از خدایش جدا، دیده بودم

تو را باصفا چون بهارِ پرستش
تو را روحِ سبزِ دعا دیده بودم...

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام -(قد قامت تو کلام عاشورا بود) * منیره هاشمی

1311

متن شعر رباعی امام سجاد علیه‌السلام -(قد قامت تو کلام عاشورا بود) قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
سجّاد! پس از غروب آن ظهر غریب
سجّادۀ تو پیام عاشورا بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام سجاد(ع) -(هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد) * منیره هاشمی

560

شعر رباعی امام سجاد(ع) -(هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد) هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
سجاد که سجاده به او دل می‌بست
تدبیر خدا بود که در تب باشد

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل امام سجاد(ع) -(به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی) *سیده‌ تکتم حسینی

506

شعر غزل امام سجاد(ع) -(به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی) به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی
گمانم شهروند آسمان چندمین باشی

برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند
تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی

تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده
بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی

خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد
به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی

به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی
تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی

برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست
سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی

تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده
فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر یا زین العابدین ع -(نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..) * سید پوریا هاشمی

1147

متن شعر یا زین العابدین ع -(نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..) نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است

به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر..
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است

تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است

صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا!
خداکند که بخوابد!رباب تبدار است

نمیروم سر بازار دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحام بازار است..

حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا
حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است

هنوز بعد چهل سال درد پا دادم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است

هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست

آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است

مقابلم به زن و بچه ام

  • دوشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نذر غربت امام سجاد علیه السلام -(دفترِ شعر دلم باز منور شده است) * منصوره محمدی مزینان

444

نذر غربت امام سجاد علیه السلام -(دفترِ شعر دلم باز منور شده است) دفترِ شعر دلم باز منور شده است
پَر درآورده قلم مثل کبوتر شده است

دل به دریا زدم از شوق به پرواز پُرم
آسمانم شدی و بال به تو می سپرم

بال وا می کنم و می پرم از کنج قفس
به هوای کرمت می کشم آسوده نفس

بس که پُر معجزه ای غرق تحیّر شده اَم
از چه گویم ؟چه نویسم؟که کم آورده قلم

دست هایی که کشیدی به سر هر گره ای
باز کرده است همه سمت خدا پنجره ای

قلبهایی که ز هر عالم و آدم خسته است
به دعا و نفسِ معجزه خیزت بسته است

مثل آن پیرزنی که تو دعایش کردی
وَ به نور دلت از درد رهایش کردی

تا لب خشک بیابان به نگاهت رو زد
از خدا خواستی و بارش رحمت آمد

در کنار حَجر الاَسود و در حال طواف
بین دستان به هم خورده که

  • دوشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

السلام علیک یا سید الساجدین -(از عشق عـلی شد دل ما سرخوش وآباد) * منصوره محمدی مزینان

475

السلام علیک یا سید الساجدین -(از عشق عـلی شد دل ما سرخوش وآباد) از عشق عـلی شد دل ما سرخوش وآباد
ما باغمش افسرده ایم ...از شادی او شاد
اَلمِنَتُ و لِلّه...که در این قافله هستیم
از طایفه ی مادریِ حضرت سجّـاد

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

شرح حالی از ابو حمزه ثمالی -(نشستم یه گوشه با حال خراب) * میلاد حسنی

489

شرح حالی از ابو حمزه ثمالی -(نشستم یه گوشه با حال خراب) نشستم یه گوشه با حال خراب
شدم نی که از غم حکایت کنم
گلومو گرفته یه بغض غریب
میخوام قصه ای رو روایت کنم

ابوحمزه میگه که وارد شدم
توی خونه ی سیدالساجدین
دیدم آسمون چشاش ابریه
بازم خیسه سجاده روی زمین

تحمل نکردم به حرف اومدم
با یه حالی گفتم که جونم فدات
چهل ساله که حال و روزت اینه
چقد گریه آخه فدای چشات

شده زخم پلکات بمیرم برات
چقد گریه آخه گل فاطمه
شهادت که ارث تبار شماست
شهادت که ارث بنی هاشمه

مگه حمزه کشته نشد تو احد
مگه سجده گاهِ علی خون نشد
نیفتاد زهرا مگه پشت در
مگه مجتبی تیر بارون نشد

رسید اینجا تا حرف دیدم امام
هنوزم دلش انگاری کربلاست
صدا زد ابوحمزه رحمت به تو
شهادت همیشه تو تقدیر م

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر مرثیه امام سجاد(ع) -(بگو چرا چنین پر التهاب گریه می کنی) * علی ذوالقدر

791

شعر مرثیه امام سجاد(ع) -(بگو چرا چنین پر التهاب گریه می کنی) بگو چرا چنین پر التهاب گریه می کنی
چه دیده ای چقدر بی حساب گریه میکنی

شبیه مادران بچه مرده آه می کشی
شدیدتر ز گریه ی رباب گریه می کنی

سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال هاست
عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می کنی

از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد
همینکه دست می زنی به آب گریه می کنی

به یاد پیکری که روی خاک ها سه روز ماند
نظر که میکنی به آفتاب گریه می کنی

ز مجلس یزید هر زمان سؤال می کنند
چرا به جای دادن جواب گریه می کنی

چه بر نگاه غیرتت گذشت که مقابلت
کنیز اگر کسی شود خطاب گریه میکنی

میان خلوتت به کوفیان که فکر می کنی
برای غربت ابوتراب گریه می کنی...

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد