امام حسن عسکری علیه السلام

مرتب سازی براساس

شعر غزل امام حسن عسکری علیه‌السلام -(خسته‌ام از راه، می‌پرسم خدایا پس کجاست؟) * اعظم سعادتمند

469

شعر غزل امام حسن عسکری علیه‌السلام -(خسته‌ام از راه، می‌پرسم خدایا پس کجاست؟) خسته‌ام از راه، می‌پرسم خدایا پس کجاست؟
شهر... آن شهری که می گویند:«سُرَّمَن رَءا»ست

تابلوهای کنار جاده می‌گویند نیست
چند فرسخ بیشتر از راه ما، تا راه راست...

رو به رویم ناگهان درهای بازِ خانه‌ات
بر لبم نام کریمی، چون امامِ مجتباست

احتمال ریزش یکریز باران قطعی است
در دلم اندوه عصر جمعه‌های کربلاست

آسمان یک کاشی از محراب تو، دریا فقط
گوشهٔ سجاده‌ات در نیمه‌شب‌های دعاست

از کراماتت چه باید گفت وقتی با تو است
آنچه یک حرفش فقط با آصف بن برخیاست

از کبوترهای شهرم نامه‌ای آورده‌ام
حالشان خوب است اما روحشان اینجا رهاست

راستی! حال کبوترهای بامت خوب شد؟
در صدای من طنین انفجار گریه‌هاست

سکّه‌ها جا

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر غزل امام حسن عسکری علیه‌السلام -(خسته‌ام از راه، می‌پرسم خدایا پس کجاست؟) * اعظم سعادتمند

463

شعر غزل امام حسن عسکری علیه‌السلام -(خسته‌ام از راه، می‌پرسم خدایا پس کجاست؟) خسته‌ام از راه، می‌پرسم خدایا پس کجاست؟
شهر... آن شهری که می گویند:«سُرَّمَن رَءا»ست

تابلوهای کنار جاده می‌گویند نیست
چند فرسخ بیشتر از راه ما، تا راه راست...

رو به رویم ناگهان درهای بازِ خانه‌ات
بر لبم نام کریمی، چون امامِ مجتباست

احتمال ریزش یکریز باران قطعی است
در دلم اندوه عصر جمعه‌های کربلاست

آسمان یک کاشی از محراب تو، دریا فقط
گوشهٔ سجاده‌ات در نیمه‌شب‌های دعاست

از کراماتت چه باید گفت وقتی با تو است
آنچه یک حرفش فقط با آصف بن برخیاست

از کبوترهای شهرم نامه‌ای آورده‌ام
حالشان خوب است اما روحشان اینجا رهاست

راستی! حال کبوترهای بامت خوب شد؟
در صدای من طنین انفجار گریه‌هاست

سکّه‌ها جا

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شور – امام حسن عسکری علیه السلام -(تو ماه ربیع الاول،دل ما سوی خدا رفت) * امیر عباسی

497

شور – امام حسن عسکری علیه السلام -(تو ماه ربیع الاول،دل ما سوی خدا رفت) تو ماه ربیع الاول،دل ما سوی خدا رفت

به دم مولا حسن جان،کربلا و سامرا رفت

ناله داره امام ِ زمان،نوحه خونه به اشک روان

واسه عزای بابا دل بی قراره

میون ِ حجره ی غریبی،به دل زار و بی شکیبی

بارون غم از ابر چشماش میباره

لب تشنه بوده،گریونه براش تمامی ِ عالمین

دلها بسوزه،برا تشنگی و خستگی ِ حسین

ای نور دو عین،مولا یا حسین

((نوکر خوبی نبودم،خودمم میدونم آقا

ولی باز هر چی که باشم،پای تو می مونم آقا

دم غروب میگیره دلم،نگو حرم که میره دلم

همه رفیقام رفتن من موندم و آه

به جون هر چی مرده قسم،اگه به کربلا برسم

برا تو می میرم تنها با یه نگاه

میبینی آقا شده گریه کار ِ نوکرت شب و روز

میبینی آقا

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

واحد – امام حسن عسکری علیه السلام -(به نام حضرت عشق،به نام سوره ی نور) * امیر عباسی

537

واحد – امام حسن عسکری علیه السلام -(به نام حضرت عشق،به نام سوره ی نور) به نام حضرت عشق،به نام سوره ی نور

راهی گردیده دلم،به سوی وادی طور

سامرا طور دلم،آری من حیدری ام

سائل و سینه زنِ،امام ِ عسکری ام

نور هل اتی یا امام ِ عسکری

حجّت خدا یا امام ِ عسکری

جان مصطفی یا امام عسکری،جان فدای تو

یبن فاطمه جان ما فدای تو...

با دست رحمت تو،وا شود هر گره ای

کشته ی زهر جفا،در شهر سامره ای

فرمودی طُرفه حدیث،که قدرش بِه زِ طلاست

ما حجّت بر همه و،مادرم حجّت ماست

سوزم از غمت،یا ز داغ کوچه ها

زَهر دشمنان یا غلاف و کوچه ها

مادرت شده کشته ی رَه ِ ولا،وا مصیبتا

یبن فاطمه جان ما فدای تو...

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

واحد تند – امام عسکری علیه السلام -(به تو ای جان ِ جهان سلامُ الله) * امیر عباسی

456

واحد تند – امام عسکری علیه السلام -(به تو ای جان ِ جهان سلامُ الله) به تو ای جان ِ جهان سلامُ الله،ابالمهدی یبن زهرا یا مولا

وجودم نذر ولای تو،دل ما شد سامرای تو

ابالمهدی یبن زهرا یا مولا...

ز داغ تو پشت عالمی خم شد،ربیع الاول مثل محرم شد

به خاک حجره چو افتادی،به لبهای تشنه جان دادی

شده زنده خاطرات عاشورا

به تو ای جان ِ جهان سلامُ الله،ابالمهدی یبن زهرا یا مولا

وجودم نذر ولای تو،دل ما شد سامرای تو

ابالمهدی یبن زهرا یا مولا...

الهی که نور ِ بَصَرَت باشیم،دعا کن سرباز ِ پسرت باشیم

هر آنکه اهل هدایت شد،فدای راه ِ ولایت شد

دهد جان با یا علی و یا زهرا

به تو ای جان ِ جهان سلامُ الله،ابالمهدی یبن زهرا یا مولا

وجودم نذر ولای تو،دل ما شد سامرای تو

ابالمهد

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

واحد - امام حسن عسگری علیه السلام -(همه با هم بگیم با اشک و شور وشوق و دلبری) * امیر عباسی

476

واحد - امام حسن عسگری علیه السلام -(همه با هم بگیم با اشک و شور وشوق و دلبری) همه با هم بگیم با اشک و شور وشوق و دلبری

سلام ما به محضر ِ آقا امام ِ عسگری

آه،تو بر محبین،یار و حبیبی،برات بمیرم،چقدر غریبی

مرقد تو از قدیما،غمی به سینه داره

بوی بقیع خاکی و عطر مدینه داره،آه مظلوم حسن جان...

کاش که میشد به زودیا با نوکرا،سینه زنا

با نابودی ِ دشمنا بیاییم به شهر سامرا

آه،ما هستیم آقا،در راه قران،از نسل همّت،از نسل چمران

جان بر کفیم در لشگر و سپاه تو یا مولا

آماده ایم تا جان دهیم در راه تو یا مولا،آه مظلوم حسن جان...

میگن که لب تشنه بودی لحظه ی آخر آقا جون

کاسه به دندون تو خورد با دیده ی تر آقا جون

آه،دلا بسوزه،با اشک دیده،بر خیزران و،سر ِ بریده

چوب جفا و کینه ی ب

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام -(بابا ببین شد چشم مهدی از غمت تر) * امیر عباسی

519

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام -(بابا ببین شد چشم مهدی از غمت تر) یک بند زمزمه زبانحال امام زمان با پدر بزرگوارشان و گریز به روضه مجلس یزید لعین و حضرت رقیه یا سکینه سلام الله علیهما

بابا ببین شد چشم مهدی از غمت تر
کاسه به دندونت میخورد اون دمِ آخر
هم بر تو هم بر جدّ خود پریشانم
به یاد شام پر بلا روضه خوانم
گریه کنِ طشت زر و خیزرانم

غم دو عالم به دلِ من میشینه
یزید میزد چوب جفارو با کینه
یه دختری این صحنه هارو میبینه

بابا حسین بابا حسین بابا حسین...

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه شهادت امام عسکری(ع) -(امامِ عسکری جانم فدای تو) * امیر عباسی

510

شعر نوحه شهادت امام عسکری(ع) -(امامِ عسکری جانم فدای تو) امامِ عسکری جانم فدای تو
شد آتش دلم سوز عزای تو
مسمومِ اشقیا،آوای قلب ما،شد وامصیبتا
آه و واویلتا...

بودی به راه دین ای جانِ مصطفیٰ
در کلّ عمر خود زندانی از جفا
بر درد ما طبیب،محبوبِ بی حبیب،ای رهبر غریب
آه و واویلتا...

شکرِ خدا نماند جسم تو بی کفن
یاد غم حسین سوزد وجود من
مظلوم کربلا،مذبوح سرجدا،خورشید نیزه ها
جانم حسین حسین...

  • یکشنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن شعر نوحه امام حسن عسکری(ع) -(ای کشته زهرا جفا روح خوش عهدی) * امیر عباسی

419

متن شعر نوحه امام حسن عسکری(ع) -(ای کشته زهرا جفا روح خوش عهدی) ای کشته زهرا جفا روح خوش عهدی
مولا امامِ عسکری یا اَبَالمهدی
یا حسن یا حسن...
باشد غمی عظمیٰ به دل داغ هجرانت
آن حجّت ثانی عشر شد پریشانت
یا حسن یا حسن...
برد به ناله ی عزا اسم پاکت را
با چشم گریان کرده دفن جسم پاکت را
یا حسن یا حسن...
زهرا به یاد غربتت نوحه میخواند
در سوگ و در مصیبتت نوحه میخواند
یا حسن یا حسن...
جان داده ای ولی نشد پیکرت بی سر
دلها بسوزد بهر آن شاه بی لشگر
یا حسین یا حسین...
آن سَروَری که داده جان با لبِ عطشان
بر روی نیزه بر لبش آیه ی قرآن
یا حسین یا حسین...

  • یکشنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه امام حسن عسکری(ع) -(تسلیت یا مهدی به ماتمِ بابایت) * امیر عباسی

758
1

شعر نوحه امام حسن عسکری(ع) -(تسلیت یا مهدی به ماتمِ بابایت) تسلیت یا مهدی به ماتمِ بابایت
ربیعُ الاوّل دارد شمیم عاشورایت
نوحه خواند زهرا،به ناله ی واویلا
نور پیغمبری،یا حسنِ عسکری...

جانمان فدایش کلام ما ثنایش
بُوَد به دلهای ما هوای سامرایش
دل پریشانِ او،مقیمِ ایوان او
نور پیغمبری،یا حسنِ عسکری...

اِسْقِنی الْماء گفته به لحظه های آخر
زنده شده در یادت یادِ امامِ بی سر
تشنه ی سر جدا،غریبِ کرببلا
نور پیغمبری،یا حسنِ عسکری...

  • یکشنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر شور،زمینه امام حسن عسکری(ع) -(ما به ولایتِت اسیر و مبتلاییم) * امیر عباسی

553
1

شعر شور،زمینه امام حسن عسکری(ع) -(ما به ولایتِت اسیر و مبتلاییم) ما به ولایتِت اسیر و مبتلاییم
کبوتر صحن و سرای سامراییم
ایشالا که واله و مدهوش تو باشیم
زائرای ضریح شش گوش تو باشیم
ولیُ الله زاده ی پیغمبری
اِبن الزّهرا آیه ای از کوثری
بِاِذنِ الله تو شافع محشری
در آقایی از همه عالَم سری
یا سیّدی یا حسنِ عسکری...

با پای دل میرم سوی راهِ محرّم
سوز منه از اثرِ آهِ محرّم
ربیع الاوْل از عزای جانگدازت
گرفته عطر و بویی از ماه محرّم
نامَت آقا بر لبِ ما زمزمه
هر چی بگم از کرمِ تو کمه
از ماتمِت خونجگرِ فاطمه
با نوحه و ناله و چشم تری
یا سیّدی یا حسنِ عسکری...

غسل و کفن کرده تورو حضرتِ مهدی
که قلبش از مصیب تو بی قراره
گریز روضه ی منم همین یه جمله اس
جدّ شما تو کربلا

  • یکشنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر تقدیم به ساحت مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) -(هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست) * احمد حسین پور علوی

538

متن شعر تقدیم به ساحت مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) -(هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست) هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست
خواب چیزی غیر مردن در دل مرداب نیست

خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید
دیدم اینجا هیچ کس مانند من بی تاب نیست

عرش گاهی زیر پای ماست اما غافلیم
هیچ اوجی کهکشانی تر از این سرداب نیست

((در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم))
قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست

من نمازم را پی تکبیر‌‌‌‌ه الاحرام تو
خوانده ام ،برجا نماز چشمه و سهراب نیست

تا که با من بشنود صوت اذان باد را
از سر گلدسته ای که جز صدای آب نیست

حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن
او مگر آئینه ی خورشید عالم تاب نیست؟

در غزل عطر امام عسکری پیچیده است
در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست

((بر

  • سه شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

متن شعر و رباعی _امام حسن عسکری علیه السلام -(از خاک به آسمان رسد نور حیات) * میثم مومنی نژاد

454

متن شعر و رباعی _امام حسن عسکری علیه السلام -(از خاک به آسمان رسد نور حیات) از خاک به آسمان رسد نور حیات

چشمان ستاره ها به سمت میقات

بر منبر نور ماه تابان میگفت

بر سامره و دو آفتابش صلوات

  • سه شنبه
  • 12
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

متن شعر و رباعی امام حسن عسکری و امام زمان عج -(از مبدا نور ، رو به مقصود کنیم) * میثم مومنی نژاد

953

متن شعر و رباعی امام حسن عسکری و امام زمان عج -(از مبدا نور ، رو به مقصود کنیم) از مبدا نور ، رو به مقصود کنیم

با هفته طواف کوی معبود کنیم

از پنجره های پنج شنبه باید

پرواز به جمعه های موعود کنیم

  • سه شنبه
  • 12
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(سرلوحه ی حسن و برتری آمده است، ) * رضا آهی

595

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(سرلوحه ی حسن و برتری آمده است، ) (ناز قدم آقاجانم امام عسکری ع)

سرلوحه ی حسن و برتری آمده است،
آیینه ی ذات داوری آمده است،

بار دگر از لطف خداوند ودود،
یک دسته گل معطری آمده است،

دریای پر از خیر و سراسر برکات،
آیات دلیل و برتری آمده است،

فرخنده شبی به پای امشب نرسد
نور از دل نور انوری آمده است،

بهر دادن سلام و پابوسی او،
از عرش ببین! چه مشتری آمده است،

فرزند برومند دهم باب کرم،
از نسل امیر خیبری آمده است،

مژده میدهد در آسمان هاتف عشق،
به به که امام عسکری آمده است،

بر مقدم او خیر کنید و حسنات،
شادی دل حضرت زهرا صلوات،

  • چهارشنبه
  • 13
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(پا از گلیم بیشتر انداخته گدا!) * سید پوریا هاشمی

545

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(پا از گلیم بیشتر انداخته گدا!) پا از گلیم بیشتر انداخته گدا!
وقتی به خاک پات سر انداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا...

دارد شبیه کرببلا عشق میکند
با گنبد جدید شما عشق میکند

در پیشگاه لطف تو عنوان مهم نبود
انسان رسیده یا که نه حیوان!مهم نبود
سائل مسیحی است و مسلمان مهم نبود
اینچیزها برای کریمان مهم نبود

بر پای سفره ی تو نشستیم یا حسن
ما اهل سامرای تو هستیم یا حسن

هرچند ابری است هوای زیارتت
دل ها به حسرت است برای زیارتت
لب ها گرفته اند دعای زیارتت
یادی کنیم از شهدای زیارتت

قربان زائران تو که در سفر خوشند
راه تو پرخطر شده و با خطر خوشند

ای کاش نیمه جان نشود مثل تو کسی
از دیده ها نهان ن

  • پنج شنبه
  • 14
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(یک عمر گرفتار مصائب بودی) * محسن ناصحی

630

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(یک عمر گرفتار مصائب بودی) یک عمر گرفتار مصائب بودی
محصور به کینه ی اجانب بودی

با این همه از تو بیشتر ترسیدند
آخر پدر امام غائب بودی

  • پنج شنبه
  • 5
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(دل ساخته یک مدینه با سامرّا) * محسن ناصحی

523

متن شعر امام حسن عسکری(ع) -(دل ساخته یک مدینه با سامرّا) دل ساخته یک مدینه با سامرّا
از بین بقیع رفته تا سامرّا

یک صحن به نام عسکری بین بقیع
یک صحن به نام مجتبی سامرّا

  • پنج شنبه
  • 5
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر زمینه شهادت امام حسن عسگری علیه السلام -(تو راه سعادت اسوه عبادت سینه زنات اماده اند اقا برای شهادت) * ابوالفضل آلوئیان

655
1

متن شعر زمینه شهادت امام حسن عسگری علیه السلام -(تو راه سعادت اسوه عبادت سینه زنات اماده اند اقا برای شهادت) تو راه سعادت
اسوه عبادت
سینه زنات اماده اند اقا برای شهادت

کاشکی میشدم تو این شبا
باجمع غلاما و گدا *
با نابودیِ تکفیریها
یه زائر شهر سامرا

کبوتر دلم شد دوباره هوایی
براحریمت اقا من هستم فدایی

گردان به گردان یار تو
این دلا بی قرار تو
که میشه جانثار تو

اقام امام عسگری
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
بند دوم
➰➰➰➰➰➰➰➰➰

همه دلا محزون
اسمونا گریون
سامرا میشه کرببلا دیده ها پر از خون

غصه داره عالم ای خدا
صاحب الزمون صاحب عزا
غم داره کناره بستری
عزاداره باباش عسگری

مسموم زهر کین شد جگر پاره پاره
دست روی دست میکوبه که نیست راه چاره

خسته از این زمونم
کنار تو میخونم
بابای مهربونم

  • سه شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

متن شعر شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع) -(مشکی پوشیده عالم سامرا غرقه ماتم ) * روح اله نوروزی

489

متن شعر شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع) -(مشکی پوشیده عالم سامرا غرقه ماتم ) مشکی پوشیده عالم
سامرا غرقه ماتم (۲)

تسلیت به حجت،
زین غم و مصیبت (۲)

ای وای؛
پاره ی قلب حضرت هادی
به روی خاک حجره افتادی
به یادِ بی بی زهرا جون دادی۲

تو لحظه های آخرت آقا
رمق نموند به پیکرت آقا

*(غریبا واغریبا) ۴

در غربت چون حیدری
یا حسن عسکری (۲)

ای غریب مظلوم،
کنج حجره مسموم (۲)

ای وای؛
یه عده مردموُ تا میدیدی
زخم زبون و طعنه میشنیدی
خدا میدونه تو چی کشیدی۲

صاحب زمان صاحب عزاست امشب
روضه خونش خود خداست امشب

*(غریبا واغریبا) ۴

روضه خوندی تو آقا
یادِ شاهه کربلا (۲)

یاد اون پیکری،
که نداره سری (۲)

ای وای؛
به روی نیزه رفت سرِ اصغر
صد پاره پاره پیکر اکبر
توقتله گاه یه مادر مضطر۲

سر

  • سه شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

متن شعر شهادت امام حسن عسکری -(کمر سامرا رو باز،می شکنه داغ عظیمی) * عبدالله باقری

904

متن شعر شهادت امام حسن عسکری -(کمر سامرا رو باز،می شکنه داغ عظیمی) کمر سامرا رو باز،می شکنه داغ عظیمی
داره روی سر مهدی،میشینه گَرد یتیمی

بعد بابا،دیگه کم کم،
بی کَسی هاش شروع میشه
غم غربت،به کنارش،
میمونه تا به همیشه

می لرزه بُغض صداش
می لرزه اشکِ نگاش
می لرزه کنار بستر شونه هاش
"واویلا غریب امام عسکری"

〰〰〰〰〰
عسکری شد لقبش چون،زندونی بوده تو لشکر
گل نرگس می سوزه آه، از غریبی نشد آخر...

...حتّی یکبار،بره باباش،
حرم و کعبه زیارت
به جا سعیِ،صفا مروه،
یه عمری بود تو اسارت

کعبه هم دلتنگشه
کعبه هم چی میکشه؟!
کعبه هم نشد که زائرش بشه
"واویلا غریب امام عسکری"
〰〰〰〰〰
مثه پروانه ای دورِ،بستر بابا میگرده
کاسه آبی برا رفعِ، عطشش آماده کرده

امّا تا خورد،لب کاسه،
به ل

  • سه شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی
ادامه مطلب
 رسول میثمی

متن شعر شهادت امام حسن عسکری علیه السلام -(الا ای آخرین نور امامت زداغت شد به پا شور قیامت) * رسول میثمی

521

متن شعر شهادت امام حسن عسکری علیه السلام -(الا ای آخرین نور امامت  زداغت شد به پا شور قیامت) الا ای آخرین نور امامت
زداغت شد به پا شور قیامت
به طفلی رخت ماتم برتنت شد
سرت باد از غم بابا سلامت

چه غوغا در سامرا شد
دل از این غم کربلا شد
جهانی دارالعزا شد

زداغت پشت مهدی خم شده مولا
ز سوگت سهم ما ماتم شده مولا

(( آه ، واویلا واویلا واویلا ))

دم آخر عطش بود و تب تو
رسید آبی بر آن لعل لب تو
به خود پیچیدی و جانت فدا شد
فدای ناله های یارب تو

شده مهدی نالان تو
پریشان و گریان تو
فدای حق شد جان تو

دم آخر بیاد کربلا بودی
بیاد غربت خون خدا بودی

(( آه ، واویلا واویلا واویلا ))

امام عسگری جانم فدایت
بسوزد قلب عالم در عزایت
روان از دیده شد اشک محبان
برای غربت صحن و ‌‌‌سرایت

تو نور چشم زهرایی

  • چهارشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 09:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح حضرت امام حسن عسکری علیه السلام -(یا اباالحجه..که هستی دلربای سامرا) * محسن راحت حق

367

مدح حضرت امام حسن عسکری علیه السلام   -(یا اباالحجه..که هستی دلربای سامرا) مدح حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

یا اباالحجه..که هستی دلربای سامرا..
یک براتی ده شوم تا آشنای سامرا..

ای کریم دوّم آل محمّد..یاحسن
آمدم چیزی بگیرم چون گدای سامرا

با دو دستانِ تهی..در محضرت زانو زدم
مستحقم..لطف کن ای مقتدای سامرا..

مرقدی شش گوشه داری ای فدای مضجع ات
این چنین تشکیل دادی کربلای سامرا

باز دلتنگم برای دیدنِ صحن و سرا..
باز دلتنگم... عزیزِ دل.. برای سامرا

کاش می شد یک سحرگاهی شوم مهمانِ تو
تا صفا گیرم یقیناً از صفای سامرا..

بینِ یک سرداب گم شد مهدیت از دیده ها
یوسف گمگشته ام باشد کجای سامرا

دستِ ماها را رسان بر دامنِ فرزندِ خود
یا اباالحجه که هستی دلربای سامرا..

  • شنبه
  • 3
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 18:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح امام حسن عسکری -(دوره گردی می کنم دور و برت بابُ الکرم) * محسن راحت حق

412

مدح امام حسن عسکری  -(دوره گردی می کنم دور و برت بابُ الکرم) دوره گردی می کنم دور و برت بابُ الکرم
من گدایی می کنم در محضرت بابُ الکرم

ای یکی مانده به آخر.. ای امامِ دلربا..
من دخیل افتاده ام پشتِ درت بابُ الکرم

زاده ی دهم ولی..اصلاً هدایت زاده ای
نامِ زیبای حسن شد زیورت بابُ الکرم

صاحب عصر و زمان را تو پدر هستی و عشق
ای بقربانِ گلِ نام آورت بابُ الکرم

یا امامِ عسکری وا کن دری بر روی من
چون سیاهی می شوم در لشگرت بابُ الکرم

سامرایت را هوس کردم..بده یک تذکره
خواهشاً دعوت‌نما این نوکرت بابُ الکرم

گرچه کمتر می شود یادت میانِ روضه ها
می کِشم آقا خجالت در برت بابُ الکرم

نامِ زیبایت که گفتم هستی ام آتش گرفت
یادم آمد از عموی مضطرت بابُ الکرم

یا امامِ عسکری حالا که پهن ست سفره ات
روضه می خوانم فقط از مادرت بابُ الکرم

پیشِ چشمانِ حسن ..نیلوفری شد صورتش
گریه کن قربانِ چشمانِ ترت بابُ الکرم

فاطمیّه آمده رزقی بده از اشک و آه..
می رسد ناله ز سمتِ حنجرت بابُ الکرم

دستِ من برگیر جانِ مهدیت ..گرچه بدم
دوره گردی می کنم دور و برت بابُ الکرم

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح امام حسن عسکری -( پا نمی گیرد میانِ قلبِ من الّا حسن ) * محسن راحت حق

695

مدح امام حسن عسکری  -( پا نمی گیرد میانِ قلبِ من الّا حسن ) حسین, [21.11.20 09:45]
[Forwarded from امام عسکری]
مدح حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

پا نمی گیرد میانِ قلبِ من الّا حسن
عالمی پست اند و باشد حضرت والا حسن
در کرامت مثل و مانندی نباشد بهرشان..
عالمی را پُر ز حیرت کرده اند دو تا حسن
"مجتبا"و "عسگریان دو ز نسلِ حیدرند
حق نوشته روی قلبِ حضرت زهرا حسن
در مدینه یا که شهرِ سامرا یا هر کجا...
می شود جُود و کرامت را فقط معنا حسن

(با مدد از محضرِ آقای دنیا ..مجتبا)
(پر گرفته می روم امشب به شهرِ سامرا)

می روم تا که دخیلِ زاده ی حیدر شوم
می روم در خانه ی ارباب ها..نوکر شوم
در جوارِ حضرت هادی به عشقِ عسکری
می روم تا خالصانه بلکه چون قنبر شوم
باز هم قصدِ زیارت کرده ام زائر شدم..
می روم تا خاکِ پای زائرِ این در شوم
حرف دارم با امامِ عسکری ..آقای من!
آمدم تا آبرو بخشی مرا..سرور شوم

(ای کریمِ آلِ عصمت..الدخیل ای دلربا )
(لطف کن سوگند جانِ مهدیت بر این گدا)

یا یاابالمهدی اسیری می کنم در خانه ات
خوب احساسِ حقیری می‌کنم در خانه ات
از غرورِ کاذبم دادی نجات ای محترم
یک نظر..که سر به زیری می‌کنم در خانه ات
اِرحم..ای آقای خوبیها ندارم توشه ای
شکرِ حق اینجا فقیری می کنم در خانه ات
گنبد و گلدسته ات بالاتر از عرشِ خدا
من کی ام که دلپذیری می کنم در خانه ات

(سامرا شهری ست نورانی پُر از نورِ شما)
(هست سرداب اش گمانم سرّ ِ مستورِ شما)

رخصتی تا که ثناخوانی کنم یا عسکری
در حریمت باز دربانی کنم یا عسکری
در دفاع از کتب و گلدسته هایت حاضرم
هستی ام را زود قربانی کنم یا عسکری
تذکره می خواهم از تو..کی براتم می رسد
از فراقت دیده بارانی کنم یا عسکری
یک مدد کن یا اباالحجه به عشقِ مهدیت
نفس را در سینه زندانی کنم یا عسکری

(از کراماتِ تو دارم خاطره ها یا حسن )
(روی قلبم حک شده انگار تنها یا حسن)

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 08:48
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع) * مرضیه عاطفی

479

ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع) ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع)
ای تا ابد نام و نشانم یا أباالمهدی(ع)

وقت سحر هر دانۂ انگور می گوید:
ای باغبانِ مهربانم یا أباالمهدی(ع)

این آتش دیرینه ام را شعله ور تر کن
بگذار بیتابت بمانم یا أباالمهدی(ع)

دستان تو مثل حسن(ع) آورده رزقم را
ای بانیِ هر لقمه نانم یا أباالمهدی(ع)

قند مکرّر! یاحسن(ع)! ای حُسنِ مادرزاد
شیرینیِ طعم دهانم یا أباالمهدی(ع)

قسمت شود در سامرا در جشن میلادت
در صحن، مولودی بخوانم یا أباالمهدی(ع)

امشب به عشق تو؛ دوباره عهد می بندم
با حضرتِ صاحب-زمانم یا أباالمهدی(ع)

هر صبح مشتاقانه «وَاكْحَلْ ناظِري» خواندم*
روشن شود تا دیدگانم یا أباالمهدی(ع)-

بر قامتِ زیبای فرزندت همین جمعه
آمین بگو دردت به جانم یا أباالمهدی(ع)!

*فرازی از دعای عهد: وَاكْحَلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، و با نگاهي از من به او ديده‏ ام‏ را سرمه بنه، و در گشايش امرش شتاب كن.

#سلام_بر_امام_حسن_عسکری
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عرض_تبریک

  • سه شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 01:17
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع) * مرضیه عاطفی

319

ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع) ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع)
ای تا ابد نام و نشانم یا أباالمهدی(ع)

وقت سحر هر دانۂ انگور می گوید:
ای باغبانِ مهربانم یا أباالمهدی(ع)

این آتش دیرینه ام را شعله ور تر کن
بگذار بیتابت بمانم یا أباالمهدی(ع)

دستان تو مثل حسن(ع) آورده رزقم را
ای بانیِ هر لقمه نانم یا أباالمهدی(ع)

قند مکرّر! یاحسن(ع)! ای حُسنِ مادرزاد
شیرینیِ طعم دهانم یا أباالمهدی(ع)

قسمت شود در سامرا در جشن میلادت
در صحن، مولودی بخوانم یا أباالمهدی(ع)

امشب به عشق تو؛ دوباره عهد می بندم
با حضرتِ صاحب-زمانم یا أباالمهدی(ع)

هر صبح مشتاقانه «وَاكْحَلْ ناظِري» خواندم*
روشن شود تا دیدگانم یا أباالمهدی(ع)-

بر قامتِ زیبای فرزندت همین جمعه
آمین بگو دردت به جانم یا أباالمهدی(ع)!

*فرازی از دعای عهد: وَاكْحَلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، و با نگاهي از من به او ديده‏ ام‏ را سرمه بنه، و در گشايش امرش شتاب كن.

#سلام_بر_امام_حسن_عسکری
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عرض_تبریک

  • سه شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 01:17
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

در مدح امام حسن عسکری(ع) -(باز کمندی فکند جعد مجعد) * محمّدحسین غروی اصفهانی

437
1

در مدح امام حسن عسکری(ع) -(باز کمندی فکند جعد مجعد) باز کمندی فکند جعد مجعّد
آهوی طبع مرا کرد مقیّد

سلسله ی موی آن زلف مسلسل
سخت مرا بسته چون عهد موکّد

داد شمیمی از آن موی معنبر
عظم رمیم مرا روح مجدّد

پیک صبا آورد خرّم و خندان
زان لب و دندان خبر، مرسل و مسند

قوت دل و جان از آن حقّه ی یاقوت
لولو و مرجان از آن دُرّ منضّد

سرّ حقیقت از آن پیر طریقت
آیه ی رحمت از آن رحمت بی حد

عین معارف لسان الله ناطق
الحسن بن علیّ بن محمّد

عسکری آن شاه اقلیم ولایت
کش همه عالم بود جند مجنّد

بسمله ی مصحف عالم امکان
نقطه ی بائیّه ی نسخه ی سرمد

فالق صبح ازل، مطلع انوار
مشرق شمس ابد، فیض موبّد

خاک گذرگاه او طبع مجسّم
بنده ی درگاه او عقل مجرّد

طلعت زرّین مهر، شمع رواقش
شرفه ی ایوان او، طاق زبرجد

کس نزند جز تو ای محرم لاهوت
در حرم کبریا تکیه به مسند

سجده کند مهر و مه چون بنشیند
یوسُف حُسن تو بر تخت ممهّد

شاخه ی طوبی کجا آن قد زیبا
نخله ی طور است و یا روح مجسّد

زد به دلت آتشی زهر که در دهر
شعله ی او تا ابد ماند مخلّد

شاهد اصلی پس از شمع جمالت
شد به پس پرده ی غیبت ممتد

ناظم کون و مکان، چون ز میان رفت
شمل حقیقت شد این گونه مندّد

ای چه خوش آن دم که در جلوه در آید
کوکب درّی از آن برج مشیّد

تا که به دیدار آن طلعت میمون
تا که به اشراق آن طالع اسعد

سینه ی سینا شود عرصه ی گیتی
روشن و بینا شود دیده ی اَرمد

کانال مدح و مرثیه

  • چهارشنبه
  • 5
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

داستان ازدواج امام حسن عسکری(ع) با شاهزاده روم -(نو عروس طبع هر دم دلربایی می‏کند) *

501
1

داستان ازدواج امام حسن عسکری(ع) با شاهزاده روم -(نو عروس طبع هر دم دلربایی می‏کند) نو عَروسِ طبع، هر دَم، دِلربایی می‏کند
از حجابِ فکرِ بکر، او خودنَمایی می‏کند
گاه عاشق می‏‌شود، گه پارسایی میکند
جانِ خود را بر گُل نَرگس، فدایی می‏کند
بهرِ آن گُل، روز و شب، مِدحَت سرایی می‏کند

می‏کند عُنوان زِ نَرگس، با اِمامِ عسکری
زُهره آگاه است، زین رازِ نَهان، با مُشتری
اوفتاده در میانه، هر دو را رامش گری
مِهر و مَه هم گشته آگه، می‏نماید همسری
بَزمِ عِیشی، در سَما، هر یک، بنایی می‏کند

بُشر، بُد همسایهء هادی، اِمامِ اِنس و جان
گوید او، روزی بَرَم، کافورِ خادم، شد عَیان
گفت می‏‌ خواهد تو را، مولای من، شاهِ جهان
من به صَد شُوق و شَعف، بر خدمتش، گشتم رَوان
گفت از بَهرت، سَعادت، رَهنمایی میکند

نامه‌‏ ای بِنوشت، بر خطِّ فِرنگی، آن جَناب
کرد اَمرم، بر خریدار کنیزی، با شِتاب
داد پس، کیسه زَری بر من، شَهِ مالک رِقاب
بعد از آن فَرمود در بَغداد رو، بهرِ صَواب
وای بر آن کس که از اَمرم، اِبایی می‏کند

در فُلان روزی، به وَقتِ چاشت، حاضر شو، همی
نزدِ جسر آید زِ کشتی‏‌ ها، اَسیران، دِرهمی
هست در آن جا، فُلان بَرده فروشِ سالمی
یک کَنیز آن جاست، مستوره، بهشتِ خُرّمی
کَز نگاه مُشتری‏‌ ها، اِختفایی می‏کند

دست نَگذارد که کس، بر وِی گذارد، آن نِگار
با زبانِ رومی، او گُوید که گشتم خار و زار
پردهء عِفّت مرا بدریده شد، در این دیار
مُشتری گُوید، به سی صَد اَشرفی دِه، این فِگار
روحِ من، بر عِفّت او، اِشتهایی می‏کند

آن کَنیزک، در لُغت، هم‏چون عَرب گُوید مَقال
گر سلیمانی، بُرون کُن از سرِ خود، این خیال
من به تو راضی نباشم، کِی دَهم دستِ وِصال
گُوید آن بَرده فروش، اِی بانوی فَرخُنده فال
بر خریداری تو، خوش اِرتضایی می‏کند

آن کَنیزک گُویدش، تَعجیل مَنما تا مَرا
مُشتری پیدا شود تا من شوم، مایل وِرا
آن زَمان، نامه بِده بر آن کنیز، اِی با وفا
گو بُوَد، این نامه از شَخصِ بزرگی پارسا
من وَکیلم، دانم او هم، خوش لَقایی می‏کند

آن چه را فَرمود با من، آن اِمام اِبن اِمام
جُمله واقع گشت، من هم نامه را با اِحترام
دادمَش بر آن کَنیز و دیدمَش، شد شادکام
چون نَظر بِنمود، بر نامه، کَنیزِ نیک نام
دیدَمَش از سوزِ دِل، آه و نَوایی می‏کند

کرد بر نامه نَظر، بِگریست، چون اَبرِ بَهار
گفت عَمرو اِبن یزید، این مُشتری، اِی دِل فگار
مَر مَرا بفروش، بر این شخص با عِزّ و وِقار
گر که نَفروشی، کُنم خود را هَلاک و بی قرار
در عَجب گشتم از او، خوش اِبتغایی می‏کند

پس بر آن کیسه زَری، کآن شاه، بر من داده بود
گشت راضی، زَر گرفت، او را به من بِسپرد، زود
شاد و خُرّم گشت و با من کرد در مَنزل ورود
نامه میبوسید و بر چِشم و بَدن میداد سُود
دَم به دَم، بر صاحبِ نامه، ثَنایی می‏کند

من شدم اَندر عَجب، گفتم که اِی عُلیا جَناب
صاحبِ نامه، تو نَشناسی، به من گو از چه باب
گاه بوسی، گه به چشمان می‏ کشی، بر گُو جَواب
گفت اِی عاجز شنو تا من بگویم از صَواب
اَندر این رَه، بهرِ من، مَه پاگشایی می‏کند

گوش جان، بُگشا و بِشنو، شمّه‏‌ ای از حالِ من
از نَژادِ قِیصرِ رُومم، منِ دور از وَطن
سیزده ساله بُدم، دیدم به خوابِ خویشتن
مَجلسی را کَانبیا بودند، در آن اَنجمن
یاد آن مَجلس، به زَخمِ دِل، شَفایی می‏کند

خاتمِ پیغمبران بود و علیّ مرتضی
با اِمامانِ هُدا بودند و خیلِ اُصفیا
بود عیسی با حواریّون و شَمعون و صَفا
تخت را بگذاشتند بهرِ مُحمّد از وَفا
نورِ او هر دَم به قلبم روشنایی میکند

گفت با عیسی که ما از بهرِ کاری آمدیم
بر ملیکه بنتِ شمعون خواستگاری آمدیم
بر اِمامِ عسگری فخرِ کُباری آمدیم
تا کُنی وَصلَت به صد اُمّیدواری آمدیم
گفت شَمعون زین شَرف بر دِل ضیایی میکند

بهرِ فرزندِ کسی کاو نامه بر من داده است
پس مُحمّد خواند خُطبه آن رَسولِ حقّ پرست
تا مرا بهرِ امامِ عسگری او عَقد بَست
دیدم آن دامادِ مه پیشِ جَمالش بود پست
خور زِ نورِ روی او کسبِ ضیایی میکند

چون شدم بیدار زین روُیا به شوقِ بی شمار
با کس این رازِ نهانی را نکردم آشکار
لیک از عشقِ شَه نی آرام بودم نی قرار
تا شدم زار و ضعیف و خورد و خوابم شد زِ کار
کز چه آن جانِ جهان بر من جَفایی میکند

بهرِ دردَم جدِّ من آورد هر جا بُد طبیب
کِی عَلاجی بود دردَم به جز وصلِ حبیب
تا شبی دیدم به روُیا نور بارانی عجیب
فاطمه با مریم و با حوریانِ دِل فریب
گفت مریم بختِ تو خوش اِرتقایی میکند

این بُود زَهرا که مادر شوهرت باشد بدان
تا شنیدم رفتم اَندر دامنش زاری کُنان
پس شکایت کردم از داماد و از دوری آن
گفت می‌‏ باشی تو ترسا، هستی از عیساییان
زین جهت باشد که با تو، بی‏وفایی می‏‌کند

خواهی آر آید، مُسلمان شو، تو از صِدق و صَفا
هم نما اِقرار، بر بابم مُحمّد، مُصطفی
کن اِمامت را قبول، از همسرِ من، مُرتضی
پس مسلمان گشتم و اِقرار کردم، بر ملا
گفت: می‌‏آید، تو را او، رَهنمایی می‏کند

بعد از آن، هر شب، به بالینم بیامد آن اِمام
داد دستوری مرا، بر آمدن، آن نیک نام
تا همین ساعت که بینی، جمله را گفتم تمام
کِی شود تا من به ظاهر بینم، آن ماه تمام
مُرغِ روح، از عشقِ او، نَغمه سرایی می‏کند

بُشر گوید من وِرا بُردم، به سُرّ مَن رَأی
خدمت هادی، اِمام دهّمین، آن مُقتدا
پس چنین فرمود شَه، با آن کنیزِ پارسا
گو به من چونی، به این عزّت که بخشیدت خدا
گفت آن داند که کارِ کِبریایی میکند

گفت می‏‌خواهی بشارت، بر زر و مال و مَنال
بر تو بدهم یا به فرزندی که از جاه و جلال
پادشاهِ مَشرق و مغرب شود، آن مه جَمال
پر کند از عدل، عالم را پس از ظلم و ضلال
آن پسر، اَندر جهان، کارِ خدایی می‏کند

عرض بنْمود آن پسر از که بیاید در وُجود
گفت آن شب جدَّ من، بهر چه کس عَقدَت نمود
گفت از بهرِ اِمامِ عسکری، سلطانِ جود
آن که از آن شب که چون زَهرا، مسلمانم نمود،
هر شب آمد؛ روح کی از تن جدایی می‏کند

تا که آن نُورِ صَمد، شد هم نشین با آن صَنم
پرتوِ رُخسار مهدی، کرد گیتی را حرم
تا که اَندر نیمۀ شعبان، به اَمر ذُوالکَرم
کرد عالم را زِ مولودش، گلستانِ اِرَم
آن که چون جدّش، علی، مُشکل گشایی می‏کند

یا ولی اللّه‏ کن تعجیل، شاها در ظُهور
بین زِ جورِ دشمنان، عالم پُر از فِسق و فُجور
تشنه لب، کشتند جدّت را زِ کین، قوم شَرور
رأس پاکش بود، گه بر نی، گهی کُنجِ تنور
گاه دشمن، جای او، طَشتِ طلایی میکند

در حضورِ عمّه‌‏ات زینب، زِ ظلم و کین، یَزید
چوب می‏‌زد، آن جفا جو، بر لبِ شاهِ شَهید
زینبش، بی‏تاب شد، آن دَم گریبان را دَرید
خونِ دِل از دیدهء (محتاج) از این غم چِکید
روز و شب، از بهرِ او، نوحه سرایی می‏کند

شیخ عباس قمی

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح امام حسن عسکری(ع) -(زِ شهریارِ دل آرا وزد شمال و نسیم) * ناشناس ؟؟؟

316

در مدح امام حسن عسکری(ع) -(زِ شهریارِ دل آرا وزد شمال و نسیم) زِ شهریارِ دل آرا وزد شمال و نسیم
دماغِ مجلسیان را نموده پُر زِ شمیم

به مستحقِّ گرفتار مژده باید داد
رسیده است به بازار بذلِ مردِ کریم

زِ جای خیز و قدح پر زِ آبِ استغفار
بنوش و غسل نما در میانِ بحرِ رحیم

بزن به فرقِ جهالت تو مشتِ دانا را
که رَهبَر آمده است تا دهد تو را تعلیم

حکایتی است به قرآن زِ حکمتِ لقمان
به مکتبِ حسن آید شود چو مردِ حکیم

اِمام عسکَریّ ما جمیعِ خیلِ ملک
به درگهش همه خم گشته از رهِ تعظیم

به روزِ هشتمِ ماهِ رَبیع بُد ثانی
قدم زده است چو خورشید اندر این اِقلیم

نظر زِ دیدهء دل کن به سوی سامره
هزار فوجِ ملک هست از سرِ تکریم

برای فیض به درگاهِ او ستاده نگر
هزار موسی و عیسی چه بندگانِ ندیم

سَخاوت از علیّ مرتضی گرفته حسن
به اِرث برده زِ اَحمد صفای خُلقِ عظیم

رضای او به رضای خدای در هر باب
به آستانهء حقّ دارد او سرِ تسلیم

هزار حیف که در فصلِ نوجوانی او
شَهید گشت زِ جورِ مخالفانِ لَئیم

چقدر جور و جفا دید سبطِ پیغمبر
گذشت از سرِ دنیا و لذت و زر و سیم

(یگانه) از مَهِ دین عسکری همی خواهد
که روزِ حشر نجاتش دهد زِ نارِ جحیم

زِ بعد مدحِ حسن مدحِ مهدیش گویم
صفا دهد به جهان و به سر نَهد دِیهیم

  • سه شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد