به عشقت غرق در امید هستیم
پُر از شوق پیام ِ عید هستیم
بروی چشم! بیش از پیش امسال
به فکر «رونقِ تولید» هستیم!
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
به عشقت غرق در امید هستیم
پُر از شوق پیام ِ عید هستیم
بروی چشم! بیش از پیش امسال
به فکر «رونقِ تولید» هستیم!
از دم صبح کمی این دل شیدا تنگ است
بی تو تهران همه جا تار و سحر بی رنگ است
تو که یک روز زما دوری و کرمانشاهی
قدر یک سال برای تو دل ما تنگ است
خشکسالی شده، ای بارش باران برگرد
جانشین خلف پیرجماران برگرد
نفست حافظ این شهر گناه آلود است
نازنین رهبر ما زود به تهران برگرد
از شاعران تهرانی دلتنگ آقا
به مناسبت خطبه مقام معظم رهبری در نماز جمه 14 / 11 / 1390
باز هم از نماز جمعه ی شهر
نغمه های مکرّرِ تکبیر
بر سر کفر و ظلم ویران شد
هر نفر شد دوباره صد شمشیر
روح در جان ما دمیدی باز
خطبه هایت دوباره طوفان کرد
ذکر تکبیر و مشت این مردم
بت و بت خانه را چه ویران کرد
ما که بمب اتم نمی خواهیم
تانک و توپ و شهابمان به چه کار
هم قدم با امام ، خامنه ای
سینه چاکیم در صف پیکار
کافران و منافقان دیدند
خون سرخ حسین در رگ ماست
یادمان مانده حرف پیر خدا
یاد پیر خمین در دلهاست
تا ابد سرفراز و عزّتمند
با ولایت بمان و آقا باش
با علمدار نهضتت هردم
منتظر بر عزیز زهرا(س) باش
www.habibalbakin.blogf
شعری که بسیجیان استان قم در دیدار امام خامنه ای زمزمه می کردند
از ضریح مهتاب نور حق معلومه 2
حاجتم را داده حضرت معصومه 2
کوچه های قم گلشن شد
تو دلا جوونه زد امید 1
چشمه دلامون روشن شد
از قدومه سلاله خورشید 1
از فراز این گنبد
با لطف حضرت ،بارون مهر و وجود سخاوت می باره
با عنایت حضرت
امید دلها ، پسر زهرا، به شهر ما پا میزاره
می باره شمیم احساس ، میاره عطر گل یاس 2
دشمنا ناکامند ، تا شما رو داریم2
امت اسلامی ، ما خدا رو داریم 2
خورشید بخت ما تابید
با ولایت خورشید هشتم
شمس ولایت سر زد از
افق گنبد طلای قم
حوزوی دانشگاهی
اعتقاد ما ، این که ولایت ، همه روح اسلامه1
فقاهت شیعه هشیا
شعری بسیار زیبا از آقای یوسف رحیمی به مناسبت حضور امام خامنه ای در شهر مقدس قم
به همراه سبک با صدای حاج مهدی سلحشور
چشمهایت مسیح ایران است
آمده لحظه های بارانی
عطر رؤیایی جمارانی
روز میلاد هشتمین خورشید
آمده سید خراسانی
***
عطر و بوی امام آمده است
یار والا مقام آمده است
عاشقان را خبر کنید امروز
عشق علیه السلام آمده است
***
شهر با مقدمت بهاران است
در نگاهت زلالِ باران است
جلوهی بی بدیل روح الله!
چشمهایت مسیح ایران است
***
یک جهان لطف بی کران با تو
پر شده شهر از آسمان با تو
بی تو بودن برای ما ننگ است
سربلندند شیعیان با تو
***
از عبایت بهار می ریزد
از صدایت قرار می ریزد
شعر حدادعادل در وصف رهبر انقلاب
اي دو چشمانت چراغ شام يلداي همه
آفتاب صورتت خورشيد فرداي همه
اي دل درياييات كشتي نشينان را اميد
اي دو چشم روشنت فانوس درياي همه
خندههاي گاه گاهت خنده خورشيد صبح
شعله لرزان آهت شمع شبهاي همه
اي پيام دلنشينت بارش باران نور
وي كلام آتشينت آتش ناي همه
قامتت نخل بلند گلشن آزادگي
سرو سرسبزي سزاوار تماشاي همه
گر كسي از من نشاني از تو جويد گويمش
خانهاي در كوچه باغ دل، پذيراي همه
لالهزار عمر يك دم بي گل رويت مباد
اي گل رويت بهار عالم آراي همه
هوای گریه به سر دارد آسمان آقا
غم فراق ...همین بود سهم مان آقا
کویر طف زده قم هنوز تشنه توست
نرو تو را به خدا بیشتر بمان آقا
***
آنروز که آمدی قیامت کردیم
با شور و شعف تو را زیارت کردیم
دیگر مرو ، پیشمان بمان آقاجان
ما تازه به روی ماهت عادت کردیم
گويا ترين پيام ولايت، بصيرت است
مولا براي از تو سرودن غزل کم است
تلميح و استعاره ، مجاز و بدل کم است
قرآن ناب لايق وصف مقام توست
شعر و حديث و قصه و ضرب المثل کم است
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شيريني شکر که چه گويم، عسل کم است
بايد براي مدح تو از صبح بدر گفت
هيجاي نهروان و شکوه جمل کم است
اي دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا براي شان تو تعبير «يل» کم است
هر قدر هم که دم بزنم اي امير عشق
از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است
شهره شده ميان عرب تک سواري ات
آوازه هاي صاعقهي ذوالفقاري ات
*
اي آفتاب علم و يقين يا ابوتراب
همواره در مدار تو دين يا ابوتراب
صبح نگات شمس ضحي يا ابالحسن
تار
ما را ز كورش و كي و جم اعتبار نيست
فخري به داريوش و به اسفنديار نيست
مرده است دور رستم و سيروس و كيقباد
ما را به جاهليت آن دوره كار نيست
در سايه محمد و آل محمديم
برتر از اين براي بشر افتخار نيست
ابناي دين و سوره توحيد و كوثريم
بر دل ز كفر و شرك و شرارت غبار نيست
اسلام، اعتقاد و نظام و هويت است
هر كس نداشت در دو جهان رستگار نيست
اندر دژ ولايت و حصن امامتيم
مانند اين حصار به گيتي حصار نيست
ما امت عدالت و صلح و اخوتيم
در ما نفاق و شيطنت ديو سار نيست
از جاهليت مجوس نگيريم رسم و راه
ما را به جز ولايت مهدي (ع) شعار نيست
اعلام «ان اكرمكم» باشد اين پيام
در كيش ما به رنگ و نژاد اعتبار نيست
گر
عشق یعنی ...
عشق تنها عین وشین وقاف نیست درگهش درگاه حرف ولاف نست
عین از عین خدا آمد پدید شین هم شد مظهر شاه شهید
قاف یعنی قامت آن بی مثل انتظار مقدمش خیرالعمل
تاکه اینها یک به یک باهم شدند روشنی بخش دل راهم شدند
عشق یعنی صدق وایمان وصفا درحریم یار گردی مصطفی
عشق یعنی بی هراس وواهمه با علی ماندن همچون فاطنه
عشق یعنی باستم جنگ خموش خون غیرت دررگت آید به جوش
عشق یعنی جرعه ای از زهر کین برگلوی پاک زین العابدین
عشق یعنی علم را معنا شوی پای تا سر جمله او ادنا شوی
عشق یعنی صادق آل عبا خرقه ی کرباش در قبا
عشق یعنی موسی کاظم شدن برهوا و غیظ خود ناظم شدن
عشق یعنی از قدر راضی شوی برتمام فعل
شعر منتشر نشده شهریار که سال 66 برای رهبر معظم انقلاب اسلامی سروده شده به همراه متن تقدیمی شهریار به شرح زیر است:
بر آستان والای آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت می نمایم.
رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست راست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا
شعر خوانی مقام معظم رهبری به همراه دانلود فایل صوتی
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چو آینه خو کرده حیرانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان زگران جانی خویشم
بشکستهتر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هرچند «امین» بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم
دانلود فایل صوتی
لینک دوم
سروده ای زیبا از امام راحل و سروده ای تکمیلی از مقام معظم رهبری
امیدوارم خوشتان بیاید
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
فارغ از خودشدم و کوس «انا الحق» بزدم
همچو منصور خريدار سردار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درميخانه گشاييد به رويم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم
جامه زهد و ريا کندم و بر تن کردم
خرقه پير خراباتی و هشيار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم
بگذاريد که از ميکده يادی بکنم
من که با دست بت ميکده بيدار شدم
روح الله الموسوی الخمینی (ره)
و جواب معشوق :
تو كه خود خال
كنار سفره كه بوديم حرف مشهد شـد
وزيد بوي خراسان و ناگـهان رد شد
دوباره يـاد غريب آشـنا و شـوق حرم
و سيل اشك كه پشت پلكها سد شد
و دخترم كه به دل حسرت زيارت داشت
درست هم نظر مرتضـي و احمـد شد
دو سـال هست كه تو قـول داده اي بابا
بـراي مـا كه نـرفتيم واقعـآ بـد شد
تمام بودنـم آوار شـد و يـك لحظــه
زمان براي عبور از خـودش مردد شد
دو روز بـعد بليـط و شـروع يك پروار
كبوترانـه دلـم بـي قـرار گنبـد شد
قطار تهران،مشهد درست ساعت هشت
و ايستگاه كه سرشار بـوق ممتد شد
و چند ساعت ديـگر به صحـن أزادي
نگاه منتظرم گـرم رفـت و آمـد شد
توکه دلداده ی شهر جهادی
توکه آیینه ای از اجتهادی
-نفس-گرمیگشم اینست شعارم
همه با هم جهاداقتصادی
نفس
السلام علیک
یاامیرالمومنین
خیبرگشاست حیدر کرار فاطمه
گرماستباعلی همه بازار فاطمه
در شاناوخدا،غزلناب گفتهاست
زیرا علیست شمع شب تار فاطمه
کرببلا شده آرزویم مرگ تو هیئت آبرویم
کفتر قلبم در شوروشین پرکشیده بین الحرمین
دله دیوونه و مستونۀ من بوی تربت اعلا بونۀ من
شبه هیئت ... شده دادمیزنم فرش هیئت ... شده خونۀ من
توی هیئت...بازپرمیزنم پای روضۀ تو پرپرمیزنم
توی خونه...دلتنگ که میشم به عکسای تو هیئت سر میزنم حسین جانم حسین...
چودریاخیس اشک شده چشمم
به سینه لطمه زن شده قلبم
دلم در هروله رودهرشب
زدوری صنم سرم در تب
شیب خضیب یاخدتریب یاحبیب حسین غریب
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم حسین جانم حسین
اول هیئته تومیخونم کلب حسینم چون دیوونم
آخر هیئت دم میگیرم ذکر قشنگتو باز میمیرم
آرزومه تو هیئت بمیرم شب اول قبر دمه تو بگیر
راهنمای سبک: شعری سبکی واحد در مدح امام خامنه ای و درباب بی حرمتی به عاشورا...ملودی این شعر آزاد است!
فدائیان رهبر(بی حرمتی به عاشورا(2))
دله من آتیش گرفته می سوزه از دشمنا
حرمت* محرم شکستن اون سه خائنا(hormat)
دله صاحب الزمان(عج) خون شده از دسته شما
آخه باز بی حرمتی به اهل بیت تو عاشورا؟
((هممون نسل علی اکبریم...هممون فدائیان رهبریم))
رهبر مقتدرم سید علی,فدای تو این جونه ما
قابل زهرا(س)نداره بخدا تمومه پوست و خونه ما
حزب فقط حزب امیرالمومنین,صفدر مدد
پشتیبان رهبریم با ذکر یا حیدر مدد
((هممون نسل علی اکبریم...هممون فدائیان رهبریم))
سیّدی زیبا و مقتدر بود سیّد علی مثل ولی(ع)
لعن ال
شرح ِشقایق
در پاسخ به مطروحه رهبری
" رندانه آخر ربودی جامی ز خم خانه ی دل
خونین چو برگ شقایق،رنگین چو افسانه ی دل "
هر قطره از شمع جانت،می سوزدم در خزانت
باید کجا پر بگیرد بعد از تو پروانه ی دل؟
رفتی ودل کندی از غم،آه ای شهید مجسم
اما ندیدی چه تلخم بعد از تو همخانه ی دل
بارِ سترگ ِفراقت من را زمینگیر غم کرد
بالی بکش از رسیدن بر باور ِ شانه ی دل
پیچیده عطر نمازت،شبگریه های نیازت
آوازه ی رمز ورازت در بزم شاهانه ی دل
دنیا برایت قفس بود،هجران وشبناله بس بود
پیغام ناب جرس بود،از سوی ِجانانه ی دل
با جان ودل می شنیدی هر روز در خود شهیدی
یک روز آخر پریدی از بام ویرانه ی دل
معنای ناب حق
در خواب خوشش نوشته بود استکبار
ما قافیه را به راحتی می بازیم
گر حکم کند رهبرمان سید علی
صد خیبر و بدر و کربلا می سازیم
وحید محمدی
www.habibalbakin.blogfa.com
با نور بصیرت از خطر می گذریم
از معبر و خطّ و هر گذر می گذریم
با پیروی از اماممان خامنه ای
از دام نفاق فتنه گر می گذریم
وحید محمدی
www.habibalbakin.blogfa.com
حضرت ثارالله . امیر حزب الله .
امام عاشورا . وارث اعطینا . هدف تو والا .
راه ما راه تو همواره . همه از عشق تو آواره .
می وزد عطر قیام پاک تو از کربلا .
نغمه یا لیتنا کنا معک بر لب ما .
زینت دوش نبی . بر زمین جای تو نیست .
آسمان مثل زمین خون برای تو گریست .
یا ثارالله . ابا عبدالله .
ما پی قرآنیم . یار شهیدانیم .
یاران رزمنده . از خدا آکنده .زنده و سر زنده .
چشم ما از گریه شد کارون .
دوکوهه شلمچه یا مجنون .
یاد شبهای عزا در خیمه های جبهه ها.
یاد عاشورای جبهه با حضور شهدا .
یاد دلدادگان . رونق بزم دل است .
دل بی تاب من از شهیدان خجل است .
یاثارالله . اباعبدالله
حضرت روح الله . جلوه دار
آقا جون خودم می دونم
لایق این حرف ها نمیستم
اما از شما چه پنهون
از اهل زمون خسته ام
دل من عاشق می مونه
دائم از شما می خونه
منو می شناسی آقا جون
من همون اون دیونه
حسین حسین حسین
کرچه قصه بی کرانه
کرچه غصه شو کرانه
بی اجازه با اجازه
دل من تو جمکرانه
به خدا دلم شروره
ولی بی تو ناصبوره
آقا شیعه ها غریبن
بیا که وقت ظهوره
مردم اهل اشتباه هن
شیعه ها که چشم به راه اند
کو به لشکر یهودی بچه ها گناه ندارن
کنده خارو ریشه گل
قفس سرای بلبل
بیا بیا تو دسته
ذوالفقار بی تحمل
(ابا صالح یابن زهرا 4)
شیعه ها چه بی قراران
شب نشین زلف یارن
می بینی که اهل لبنان
غیر تو کسی ندارن
ما که اهل خط خالیم
تا به کی باید بنال
چند روزيه دل بي قرارم آقا
شبيه ابراي بهارم آقا
برا سلامتيّ تو با گريه
هي صدقه كنار ميذارم آقا
سلاله ي فاطمه و حيدري
رهبري و اميد يك كشوري
شنيدم از دعاي خير مردم
الحمدلله آقاجون بهتري
دوس دارم اون خنده ي باصفاتو
نواي يا حسين رو لباتو
ميرم دمه پنجره فولاد تا كه
بگيرم از امام رضا شفاتو
تويي كه داري از علي نشوني
درد دل عاشقمو مي دوني
ايشالا كه پرچم انقلابو
خودت به دست مهدي مي رسوني
كلام تو هميشه دلنشينه
سنگتو مي زنم همه ش به سينه
وقتي كه مي بينم تو رو تو بستر
بي اختيار دلم ميره مدينه
گل ميارن همه دم بسترت
مي بيني كه شلوغه دور و برت
مدينه، فاطميه، حتي يک بار
نيومدن عيادت مادرت
شاعر : سع
عمریست اسیر غم پنهانی خویشم
دلتنگم و مشغول غزلخوانی خویشم
از ساحل آرامش دریا خبری نیست
دنبال پناه دل طوفانی خویشم
در گوشه ی تنهایی خود ... باقلم اشک
مرثیه سرای دل زندانی خویشم
جانانی و جان پای غمت می دهم ای جان
قربانی جان بخشی بی جانی خویشم
ایرانی ام و شیعه ی جان بر کف حیدر
سرمست از این غیرت سلمانی خویشم
باذکر حسین بن علی ... زائر عرشیم
آن لحظه که درگیر پریشانی خویشم
چندیست که من از شهدا فاصله دارم
دلتنگ همان حالت عرفانی خویشم
در اوج جوانی... به تولای شهیدان
پیر نفس پیر جمارانی خویشم4
با گوشه ی الطاف شهنشاه خراسان
دلبسته ی آقای خراسانی خویشم
تا عرش خدا مرغ هوایی شوم ای کاش
با رهبر خود کرببلایی
تو را از پینه های دستهایت می شناسم من
منم در این حوالی ، پینه بسته ، قدِ یک اَرزَن
تو را حک کرده ام در ذهن خود ، تا باورم باشی
در این دنیای نا باور ، در این هنگامه ی آهن
بزرگی، استواری ،بیکرانی ،بی نهایت تر
تو اعجاز خداوندی ، هزارانی ولی یک تن
همیشه در شب قدر آن قَدَر در ماه میچرخم
ببینی این منم ِ.....حتی اگر اندازه ی سوزن
و پشت در بیایی نان بیاری با کمی خرما
نه نان و دانه ی خرما نه،..... یک لبخند یک روزن
در اینجا آدمک ها بذر شیطان را نگهبانند
همیشه دام میکارند در ایمان ِ مرد و زن
شبی ایکاش میخوردند تیغ ِ ذوالفقارت را
همین هایی که می چرخند پیرامون ِ اهریمن
تو را از عدل، از نهج البلاغه ،از غد
بردار و بگیر عَلَم که آمد نُه دی
آتش بزن ای قلم که آمد نُه دی
از فتنه گران نمانده جز بد نامی
زان بی خردی، نمانده جز ناکامی
ای خام خیالان و خدانشناسان
از خلق بریدگان، خسان، خناسان
بر خلق خدا عجب جفایی کردید!
با رمز تقّلب، چه خطایی کردید!
حقا که شدید عامل بیگانه
حاشا که چنین کند، مگر دیوانه
گر عذر نخواهید، چه عذری دارید؟
شک نیست شما فتنه گران، بیمارید
تا چند به ساز دشمنان رقصیدن؟
بر خون شهید کربلا خندیدن؟
نشناخته اید حرمت عاشورا
ای بی خبران ز قدرت عاشورا
گفتید «خداجوی» به یاران یزید!
بستید دو چشم خویشتن بر خورشید!
در قدس به جای یاری مظلومان
بردید پناه در حریم شیطان
از کشور ما نفی مسلمانی شد
تصری
صد شکر بگوئیم که تو راهبری
برجمله رهروان خود تاج سری
از غیر خدا نترسی ودر ره او
آماده روبرو شدن با خطری
دشمن به درایتت گواهی داده
داند که دسایسش ندارد ثمری
فرزند پیمبری والحق چو پدر
سرمایه افتخار کل بشری
با اینکه امیر کل ایرانی تو
در زندگیت زهرکسی ساده تری
خواهم زخدا فزونی عمرت تا
جمهوری ما به سوی مقصود بری
شاعر : اسماعیل تقوایی
مگر که مهر تو سرگرم کیمیاکاری است
که دست یافته بر خرمن طلاست خورشید
به بوی آنکه جمال تو بیند آورده است
هزارها طبق نور رونما خورشید
هنوز چشم به راه تو اند ای همه نور
جدا سپهر و جدا اختر و جدا خورشید
شناخت خورشید عروج کرده به گردون
نماز نور بخوان که رو میکند به تو امروز خورشید
عروج کردی و فریاد هر چه اهل دل است
بلند گشته به گردون که ای خدا خورشید
امام نور حریر فروغ خود برچید
دریغ و درد که رفت از میان ما خورشید
در آن غروب غمافزا چه لابهها کردیم
که شب نیامده از ره بیا بیا خورشید
هزار شکر که سر زد دوباره از مشرق
به رغم کوردلان گرم و جان فزا خورشید
چنان فروغ وی آفاق را منور کرد
ک
یاد آن مولای نورانی بخیــر
یاد خــورشید جمارانی بخیـر
کاشکی روح خـــدا معنای نور
داشت این ایّام بین مـا حضور
مهر عالمتاب آزادی کــجاست؟
رهــروان عشق را هادی کجاست؟
ای خمینی آفــــتاب بام دل
ای تو در آیین ما همنام دل
مهربانی های نابت را ســلام
تا قیامت انقلابت را ســـلام
ازتو یاد و یادگاران زنده است
تا ابد نام جماران زنده است
مست از پیمانه ی عشق توایم
تا مقیم خانه ی عشق توایم
خنده ی گل نذر لبخند شماست
هر چه عاشق آرزومند شماست
مردی و مردانگــی را آیتـی
لشکر حق را تو نقش رایتــی
یوسف مصر ملاحت جز تو نیسـت
مهر جانبخش هدایت جز تو نیست
نور باران تا به روز محشر است
مضجع پاکت که ج