او آمـد و در کویـــر ، باران گل کرد
در خاک وطن ، نهال ایمــان گل کرد
او آمـــــــد و ریشــۀ زمستان خشکید
گلعطــــر خجستــۀ بهــــاران گل کرد
***
او آمد و با گرسنگان خلوت کـــــــرد
در شهر ، امید و عشق را قسمت کرد
از منبــــر خاک ، مهربان ، بالا رفت
با لهجه ی پا برهنه ها صحبت کــــرد
***
او آمــــــد و مـــا برادری را دیدیـــــم
درعالــــم خاک ، ســروری را دیدیــم
او آمــــــد و سیب عشق را قسمت کرد
در سایــــه ی دیـن ، برابری را دیدیـم
***
او آمـــد و زندگـــــی پر از شادی شد
ویرانـــــــــۀ دل ، دوبــــاره آبادی شد
او آمد و فتنـــــــۀ خـــــــزان پرپر شد
ای دل شدگــــــــــا
- یکشنبه
- 16
- خرداد
- 1395
- ساعت
- 13:06
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار