ای سید ابراهیم، ای فرزند حیدر
ای روضه خوان روضه ی شهر پیمبر
بر روی دوش کوهها روضه گرفتی
هم سوختی، هم روی خاک افتادی آخر
- چهارشنبه
- 2
- خرداد
- 1403
- ساعت
- 20:48
- نوشته شده توسط
- charmi
ای سید ابراهیم، ای فرزند حیدر
ای روضه خوان روضه ی شهر پیمبر
بر روی دوش کوهها روضه گرفتی
هم سوختی، هم روی خاک افتادی آخر
تو یار خراسانی رهبر بودی
دل را زمراد همگان بربودی
معشوق تو خادمی مردم بوده
در خدمت خود راه نویی بگشودی
برسینه مدال نوکری داشته ای
تو خدمت زوار رضا(ع) بنمودی
با اینکه به تو طعنه بیجا بزدند
دانم که همه طعنه زنان بخشودی
هنگام شهادتت چو مولات علی
یک فزت و رب گفته، سپس آسودی
یاد همه آمده بهشتی زیرا
تو صاحب مظلومیتی مشهودی
ذریه ی زهرایی وهمچون مادر
هنگام عروج،غرق آتش بودی
هرگز نرود ز خاطر ما یادت
ای آنکه برای دیگران محمودی
شعر:اسماعیل تقوایی
جمهوری ما گوهری از دست داده
دردانه وتاج سری از دست داده
سید علی در این مصیبت داغدار است
گوید که نیکو یاوری از دست داده
بوده رئیسی اسوه ی خدمتگزاری
دنیای خدمت زیوری از دست داده
در درگه مولا رضا(ع) خدمت نموده
شاه خراسان نوکری از دست داده
درد آشنا بوده، مطیع رهبر خود
گویی که حیدر قنبری از دست داده
ایران بود غرق عزاداری که بیند
مرد عدالت گستری از دست داده
شعر:اسماعیل تقوایی
مرد میدان
در سفرها مرد میدان بود او
زنده، اما با شهیدان بود او
درد محرومین بودش دغدغه
روز وشب در فکر درمان بود او
از دل وجان در پی اصلاح بود
زین جهت بگذشته از جان بود او
طعنه ها را می شنید وبا سکوت
فکر آبادی ایران بود او
با توکل آشنا در کار بود
در پی امداد یزدان بود او
عهد خود را با خدایش بسته بود
بر سر آن عهد وپیمان بود او
او رئیسی در صف خدام بود
خادم شاه خراسان بود او
عاقبت در راه خدمت شدشهید
آنزمان در اوج ایمان بود او
پیکرش چون مادرش زهرا بسوخت
گوییا شمع شبستان بود او
چند گل همراه او پرپر شدند
شاخصی در این گلستان بود او
ملتی مدیون ابراهیم شد
ماه پشت ابر پنهان بود او
شعر:اسماعیل تقوایی
یه کج از حرم بهم جا بده...
#دارالخلود_بهشت_جاوید
#بهشت_فردوس_خلد
#شهید_جمهور
اینجا که مزارِ لاله ی گلگون است
از داغِ غمش چشمِ ملائک خون است
در تَحتَ الثَری روضه ی رضوانِ خدا
آغوشِ امامِ هشتمین مدفون است!
.............................
اینجا که مزارِ عاشقِ مجنون است
قلبش ز غمِ مردمِ ایران خون است
در تَحتَ الثَری مُحاذیِ عرشِ خدا
آغوشِ امامِ هشتمین مدفون است!
#بهشت_ابدی_شهید_جمهور
#روحش_شاد_و_یادش_گرامیباد
#هستی_محرابی
#تقدیم_به_شهید_مقاومت
#شهید_اسماعیل_هنیه
#مهمان_شهید_ما
این وعده ی صادقِ الهی باشد
نور آمد و تا محوِ سیاهی باشد
هر قطره ی خونِ تو نویدی بر ماست
تا نقطه ی پایانِ تباهی باشد!
▪️تسلیت به ملت صابر و مظلوم فلسطین و جنبشهای مقاومت به مناسبت شهادت رئیس دفتر جنبش سیاسی حماس
#مرگ_بر_سرائیل_غاصب
#هستی_محرابی
#تقدیم_به_شهید_اسماعیل_هنیه
#شهید_مقاومت_فلسطین_غزه
او بود و گلوی روشنی از فریاد
در راهِ مبارزه سر و جان را داد
در کوی منای غزّه ، اسماعیل است
مهمانِ شهید ما شد و روحش شاد!
#مرگ_بر_رژیم_کودک_کش
#اسرائیل_غاصب
#هستی_محرابی
#تقدیم_به_شهید_مقاومت
#شهید_اسماعیل_هنیه
#سلام_بر_خونهای
#به_نا_حق_ریخته
در راهِ مقاومت سر از پا نشناخت
در آتشِ عشق عاشقانه بِگداخت
در بزمِ شهیدان شده مهمان آری
در راهِ مقاومت همه هستش باخت!
#هستی_محرابی
◾هنیه مظهر مقاومت
میِهمان گشته هنیه در محرم بر حسین(ع)
در عزایش امتی گردیده است در شور و شین
انتقامِ سخت گیریم ما ز صهیون عاقبت
عدل بر پا می شود از نورِ حق در عالمین!
◾شهید مقاومت
در بزمِ بلی بلا به جانش افتاد
در راهِ مقاومت توانش افتاد
دل تنگِ سلیمانی و یارانش بود
تا فال شهادت به نشانش افتاد!
#هستی_محرابی
#بداهه
با عشق ابوتراب، همچون دُرّیم
دلداده ی عابس و زهیر و حُرّیم
سوگند بر آن حَنجرِ خنجر خورده
سر از تنِ صهیونیست ها می بُرّیم
بر لشکرِ اَبرَهه، چُنان سِجّیلیم
خونین جگرانِ داغ اسماعیلیم
ما پیر و جوانمان، همه منتظرِ
حمله به درون خاکِ اسرائیلیم
◾به امید پیروزی
◾جبهه مقاومت
سرسبز شده باغ شهادت امروز
گردید شب ما ز شهیدان چون روز
صهیون بدرک میرود انشالله
این بار شود غزه و لبنان پیروز
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
تقدیم به شهید سید حسن نصرا...
ای گوهر تابناک ایمانی
ای جلوه گر صفات انسانی
ای رهبری شجاع حزب ا...
ای سید بی بدیل لبنانی
آزادی قدس بوده منظورت
گشتی زبرای قدس قربانی
ای شیعه ی مرتضی علی، دادی
معنای صحیح بر مسلمانی
بودست شهادت آرزوی تو
حالا شده بر تو نیک ارزانی
گفتی که شهادت تو پیروزیست
ای صاحب لحظه های عرفانی
رفتی وشدی به جنت الاعلی
همسایه ی قاسم سلیمانی
از بعد شهادتت شود سهم
آن دشمن بزدلت پریشانی
افراد مقاومت همه هستند
آماده ی انتقام طوفانی
ایران وطن دوم تو باشد
محبوب قلوب خاک ایرانی
در یاد تمام خلق آزاده
همواره به یادگار میمانی
اسماعیل تقوایی
#شهید_سید_حسن_نصرالله_(ره)
#خون_شهید_نصرالله_با_آزادی
#قدس_شریف_به_ثمرخواهدنشست
نَصر و مِنَ الله آیه ی اعجازِ نصر است
بر گنبدِ دنیا طنین اندازِ نصر است
خونِ حسن شد مَطلَع الفَجرِ رهایی
ختمِ شهادت نقطهی آغازِ نصر است!
#مرگ_بر_اسرائیل_غاصب
#مرگ_بر_نتان_یابو
#مرگ_بر_آمریکای_جنایتکار
#هستی_محرابی
شهیدان ارتش عزیز خدایند
همه زائر شاه کرببلایند
شهیدان ارتش فدایی عشقند
همه زائر کوی ماه دمشقند
شهیدان ارتش فروغ دو عینند
حسینی شدند و همه با حسینند
شهیدان ارتش یه راه سعادت
رسیدند در راه دین بر شهادت
الا ای شهیدان دعامان کنید و
به وادی دلبر صدامان کنید و
که ما هم شبیه شماها خدایی
شویم عاقبت لاله کربلایی
قسم بر شَهی که فدای خدا شد
لبِ تشنه سر از تنِ او جدا شد
شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور
پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر
فدای دین شدی تو، با عزت و شجاعت
در وادی سعادت، رزقت شده شهادت
دلاوری های تو، باشد خودش عبادت
اجر شما با زهرا، اجر شما با حیدر
شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور
پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر
از جان خود گذشتی، در راه سرخ خدمت
برادر ارتشی، چشم و چراغ امّت
با خون خود نوشتی، ارتش فدای ملّت
از عطر وصلِ جانان، شدی دگر معطّر
شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور
پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر
در لشکر خمینی، شد جان تو فدا و
شدی برادر من، زائر کربلا و
زائرِ آن شهیدِ، مظلوم و سرجدا و
آنکه میان گودال، شد از تنش جدا سر
شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور
پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر
هر کس که شرابِ عاشقی در خُم داشت
در سینه هوایِ قبلهٔ هشتم داشت
والله شهادت آخرین کارش شد
هر کارگزاری که غم مردم داشت!
بدونِ خواب و اوقات فراغت
جوانی داد...خدمت کرد و خدمت
برای سیّدِ زحمتکشِ ما
رقم خورد استراحت با شهادت!
ای خادم آستانِ رأفت؛ سیّد
رفتی و خوشا به این سعادت سیّد
در روز ولادت امام هشتم
شد عیدیِ تو #رزق_شهادت سیّد!
در جبههٔ حق؛ مثلِ شهیدان باشیم
سردار سلیمانیِ ایران باشیم
امروز قسم به شهدا نوبت ماست
با دادنِ رأی؛ #مرد_میدان باشیم!
اسطورهٔ امنیت و لطف و کرم است
در حال دفاع باش! چون محترم است
یادت نرود که حاج قاسم فرمود:
جمهوری اسلامی ایران حرم است!
با حالِ خوش، براتِ زیارت گرفت و رفت
پرواز قسمتش شد و حاجت گرفت و رفت
أمن یُجیب هایِ دلش کارساز شد
در سیلِ خون؛ کلیدِ اجابت گرفت و رفت
گلزار، مملو از قطَرَاتِ گلاب شد
گلبرگِ تازه؛ راهِ سعادت گرفت و رفت
رزقی رسید و باز شد آغوش آسمان
یک جرعه از زلالِ بشارت گرفت و رفت
بر دستهای زخمیِ #سردار بوسه زد
با افتخار آمد و رخصت گرفت و رفت
یک عمر با عزیزترین یارِ رهبرم
با جان و دل بنایِ رفاقت گرفت و رفت
بر خاک، جان سپرد و به دیدارِ حق شتافت
کامش عجیب مزّهٔ تربت گرفت و رفت
دنیا به کام هر که از این فیض جا نمانْد
دنیا به کام هر که شهادت گرفت و رفت
فرقی میانِ مقتلِ #کرمان و #فکه نیست
وقتی شهید اجرِ اطاعت گرفت و رفت
زیباست لحظه ای که از اربابِ تشنه لب
آبِ حیات و برگِ رضایت گرفت و رفت
حتی برای دیدنِ آن جسم بی کفن
از چشم هایِ فاطمه(س) مهلت گرفت و رفت
مهمانِ تازه واردِ شب های جمعه شد
در کربلا جوازِ اقامت گرفت و رفت
چشم دلش به روضهٔ مکشوفه باز شد
آن ساعتی که شمر(لع) غنیمت گرفت و رفت-
از پیکری که نیزه به نیزه توان نداشت
آمد عقیق را؛ به جسارت گرفت و رفت
زینب(س) تمام هستیِ خود را رها گذاشت
با دستِ بسته؛ رنجِ اسارت گرفت و رفت!
جان دادی و با هزار زخم کاری
دادی به #عمو_قاسم، دستِ یاری
از گوشهٔ گوشوارهٔ قلبیِ تو
آن لحظه که شد خونِ گلویت جاری!
کنج حرم زمین خورد، زائر پس از عبادات
حاجت روا شد آخر، در آخرین مناجات
شاهِ چراغ داغش، شد تازه و از این غم
جاریست خون دل از، جانِ تمام ابیات
صحن و سرا شد آشوب، از فتنه ای دوباره
هر لحظه میچکد اشک، از دفتر امانات
یک عده زخم خوردند، در وادیِ زیارت
از مکرِ شوم تکفیر، با فتنه هایِ بد ذات
نامردها تمام تفریحشان ترور شد
هستند بسکه عمریست، بیگانه با مجازات
یکبار دیگر از راه، آمد همان حرامی
این است از زیانِ افراطِ در مماشات
مشتی نفوذیِ پست، خائن شدند اگر که
تکرار شد مکرّر، این دست از جنایات
الماس امنیت را، باید محافظت کرد
در سایهٔ نظام و تدبیرِ اطلاعات
ما ملت شهادت، هر لحظه با شجاعت
مظلوم-محوریم و یاریِ ظلم؟! هیهات...
یکروز میرسد آن، موعودِ جمکرانی
با بیرقِ حسینی، با ذکر "یا لثارات"!
جایی که گریه باشد آرام بیقراران
(بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران )
با داغ سخت یاران ما گرچه سوگواریم
در پای مکتب حق چون کوه استواریم
ما مرد این مسیر و سربازِ حیدر هستیم
در معرکه مطیع فرمان رهبر هستیم
ما داغ دیده اما کی نا امید باشیم ؟
ما پاسدارِ خونِ پاک شهید باشیم
حاجی ! تو رفتی و بر راهت مداومت شد
خار دو چشم صهیون راه مقاومت شد
از آن شبی که دستت از پیکرت جدا شد
دشمن جری شدو هی سر مست و بی حیا شد
حاجی بگو که آخر من از کجا بگویم؟!
از ماجرای تلخِ شام بلا بگویم ؟!
باید کنار عکست هم ناحیه بخوانم
هم از غم شهیدان ... از ضاحیه بخوانم
در غزه کودکان را در خاک و خون کشیدند
صد حرمله گلوی شش ماهه ها دریدند
یک فاتحه بخوانم حالا برای انسان
یخ زد کودکی از سرما در این زمستان
از خون هر شهیدی بر خاک غم نوشتند
مزدش بُوَد شهادت آنانکه که حق سر شتند
سید حسن فدا شد ... نصر خدا که مانده
راهش ادامه دارد پرچم به جا که مانده
داغ غریبی و غم بر شعر سایه دارد
این سوره های بی سر تنها دوآیه دارد
یک آیه روی خاک و یک آیه روی نیزه
تشنه به خون شیعه مانده گلوی نیزه
حاجی گلایه دارم ! قدری گلایه بد نیست
شعرم به جز زبان مرثیه را بلد نیست
با رفتن تو دیگر یک روز خوش ندیدیم
هی داغ روی داغ و هی بار غم کشیدیم
ایدل بگو دوباره این روضه را به گریه
در مثنوی بیاور این لحظه را به گریه
داغ عروج یاران هرگز نبوده آسان
از زائرِ تو حتی دشمن بُوَد هراسان
گلزار دیده چشمش پرپر شده شقایق
آخر بگو چه آمد بر زائران عاشق
از ساچمه بگو یا از سادگی پرواز
از چادری که در خون حتی نشد ز سر باز
از خون گرم جاری ... از دست های سردو ...
از مادران و طفلان ، بابا کنار هر دو
از دختری که عالم غرق بهانه اش شد
که گوشواره های قلبی نشانه اش شد
« ریحانه » ای که می شد اینجا گریز روضه
« عادل » جوانه می زد در برگ ریز روضه
نامرد و بزدلانه این حمله بی هوا بود
گلزار سیزده دی چون دشت کربلا بود
گفتم که بی هوا زد ، روضه به گریه آمد
یاد دمی که دشمن پی رقیه آمد ...
۱۰ دی ماه ۱۴۰۳