بار دگر دل را غبار غم گرفته
چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته
گویی که رنگ از چهرة گردون پریده
مه سینه و خورشید پیراهن دریده
ختم رسل در هالة ماتم نشسته
بر چهرة زهرا غبار غم نشسته
گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست
گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست
ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید
ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید
ای اختران از دامن افلاک ریزید
ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید
در سوز دل دارم پیام کربلا را
انگار می بینم تمام کربلا را
انگار می بینم زمین دریای خون است
رخسار وجه الله اعظم لاله گون است
انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز
دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز
انگار می بینم که طفل شیرخواره
بر دوش بابا پر
- شنبه
- 4
- آبان
- 1392
- ساعت
- 06:41
- نوشته شده توسط
- یحیی