امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پروازکنان راهى دلبر شدنم را
چشمان من از شوق، مهیاى شراب است
مدیون توأم لذت ساغر شدنم را
آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم
تا روز ابد سائل این در شدنم را
گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش
دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را
یک عمر به دور سر تو گرد طوافم
امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را
باید که بگوش همه حالا برسانم
فوراً خبر مست پیمبر شدنم را
خوب است بدانید به دربار رسیدم
تا پشت در احمد مختار رسیدم
روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت
خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت
کفار هم از بودن تو بهره گرفتند
باران کرامات تو آقا همه جا ریخت
مکه ز نفس هاى تو توحید سرا شد
از بس که
- یکشنبه
- 6
- دی
- 1394
- ساعت
- 17:13
- نوشته شده توسط
- حمید