این معرکه آغاز رجزخوانی هاست
آغاز حماسه سلیمانی هاست
دیروز علم دست سلیمانی بود
امروز علم به دست قاآنی هاست
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1398
- ساعت
- 15:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
این معرکه آغاز رجزخوانی هاست
آغاز حماسه سلیمانی هاست
دیروز علم دست سلیمانی بود
امروز علم به دست قاآنی هاست
حاجی سلام امروز خیلی بیقرارم
من از تو خیلی شکوه دارم ، دس مریزاد
رفتی چیو ثابت کنی آی حاج قاسم!
خواستی بگی ایمانمون زود میره بر باد؟!!!
رفتی ولی کاشکی رِفیقِت رو می بُردی
کاشکی نمیذاشتی میون ما بمونه
سخته نباشی و به جای انتقامت
مجبور باشه تهمتامون و بخونه
می شد که جای هردوتون با هم عوض شه
می شد که حاجی زاده توو تابوت باشه
ما قهرمانِ کُشتَه مون و دوست داریم
اون که تنش توو ترکش و باروت باشه
می شد که جای هردوتون باهم عوض شه
می شد سلیمانی یه قاتل باشه حالا
جنگ رسانه س صفحه هامون لایک میخان
باید یکی نُقل محافل باشه حالا
ما دوست داریم انتقام قهرمان و
محض سیاست از خودیهامون بگیریم
شاید برای انتخا
حاج قاسم ! بلند شو از جات
سیل اومد دوباره ، تنهاییم
خیلیا باز شدند ماهی گیر
این وسط ما غریقِ دریاییم
با ابومهدی از سفر برگرد
مثل روزی که رفتی خوزستان
دولتی ها به فکرمون نیستن
پاشو از جات به خاطر سیستان
واسه ی دیدن تو دلتنگه
دل زابل ، هوای خاش ، حاجی
نزا ماهی بگیرن از این آب
تو سلبریتی ما باش حاجی
دست و پای رِفیقات و بستن
نمیزارن یه کم نفس بکشن
دلمون قرصه چون که هم رزمات
پا از این غم محاله پس بکشن
انتقامای سخت گاهی با
امتحانای سخت همراهن
عوضش زودِ زود میفهمیم
کی برامون رفیقه کی دشمن
سردار سپاه ایرانی
ای یار سید خراسانی
شهادتت مبارک سلیمانی۲
در دفاع از حرم
همیشه بوده در دستانت علم
به راه حق تو بودی ثابت قدم
به خون پاک یارانت قسم
چون مدال یا زینب است
نقش بر روی سینه ات
عاقبت رسیدی تو بر
ارزوی دیرینه ات
رسیدی به یاران
به پیرجماران
زمستان شد از خون سرخت بهاران
__________________________________
@amirhoseinolfat
سردار سپاه ایرانی
یار سید خراسانی
میروید ز خون سرخ تو
صدها قاسم سلیمانی
بودی در زمین اما
قصد اسمان کردی
تو جام شهادت را
اخر نوش جان کردی
ای سردار کربلا لبیک
__________________________________
تو اسطورهء زمان بودی
کابوس یزیدیان بودی
تو در جبههء علیه کفر
پرچمدار شیعیان بودی
خیلی با صفا بودی
خیلی بی ریا بودی
تو از گریه کن های
شاه کربلا بودی
ای سردار کربلا لبیک
__________________________________
زیر ماتمت شکستم من
در سوگ غمت نشستم من
دیدم در وصیتت گفتی
یک سرباز ساده هستم من
تو با این همه القاب
بودی اسوہ ء اخلاص
تا دست تو را دیدم
خواندم روضهء عباس ع
ای سردار کربلا لبیک
_____________________
در کشور ما عطر خوش ،،یاس،، رسد
با نغمه و شور و بزم احساس رسد
این ،،قاسم،، ما بود که آمد میدان
پس وای اگر نوبت ،،عباس ،،رسد
بوی حرم آمد و بیرق غم میکشیم
چشمِ ترِ خویش بر شانهی هم میکشیم
گرچه چهل سال است ظلم و ستم میکشیم
راه حسین است و ما باز علَم میکشیم
ماکه قسم خوردهایم پایِ قسم میکشیم
آی شهیدانِ عشق نوبت مهمانی است
عرشِ خدا تا بهشت غرقِ چراغانی است
منتظر یارِ ما پیرِ جمارانی است
آنچه که مانده کنون راهِ سلیمانی است
دشمنِ این خاک را ما به عدم میکشیم
خواستهام از خدا تا که مُرادم دهد
مثل شهیدی که ماند عشق به یادم دهد
تا که پذیرد مرا تا که زیادم دهد
وای اگر رهبر حکم جهادم دهد
هرچه که مستکبر است زیر قدم میکشیم
یادِ تورا بعد از این بین حرم میکنیم
یاد علمدار با مشک و عَلم میکنیم
یادِ عمود و سر و دست قلم
اگرچه نوبت خون گریههای طولانیست
اگرچه کشور من در هوای بارانیست
قسم به خون تو ای سربدار قدسیِ ما
که این دیار پُر از قاسم سلیمانیست
دستت جدا شد از تن پاکت
تا گُل کنه رسم علمداری
از قطره قطره خونت ای مالک
دریای غیرت میشه باز جاری
بند اول
از عڪس آخر سردار خوب میفهمم
تنش درست شبیهِ تنِ حبیبش شد
همیشه شوق شهادت میان قلبش بود
عجیب نیست شهادت اگر نصیبش شد
واویلا دم آخرش
پر بود از جراحت سرش
مثل علی اڪبر چرا
تیڪه تیڪه شد پیڪرش
پاشو ببین بعد از تو تموم
مملڪت از داغت شد آزرده
خداروشڪر انگشت دستتو
ساربون با انگشتر نبرده
بند دوم
به عڪس آخر سردار خوب خیره شدم
دوباره اشڪ ریختم به ناله افتادم
به موی سوخته اش تا ڪه چشم من افتاد
به یاد گیسوی طفل سه ساله افتادم
سردار دلیرِ قلبم
با عشق رقیه جون داد
با اسمش همیشه لرزه
به جونِ عدو می افتاد
پای مڪتب اربابِ عالم
یڪ عمری شهادته رویامون
خون حیدر ڪرار میجوشه
مثل سلیمانی تو رگهامون
آرام گرفته آن دل بی تابش
رویای شهادت شده هر شب خوابش
.
سردار مدافع حرم چون ساقی
بی دست رسیده محضر اربابش ...
عاشقان موسم پریشانی است
سینه لبریزعشق وطوفانی است
دشمن دین بدانداین نکته
(کشورماپرازسلیمانی است)
سینه مالامال سوزوماتم است
دیده هالبریزاشک نم نم است
ای شهیدغرق خون راه عشق
نام توزینت فضای عالم است
سرداردلاورسپاهی قاسم
دارای مقام وعزوجاهی قاسم
ای مظهرایثارووفاداری وعشق
برخیل جوان چراغ راهی قاسم
لباس شهادت برازندته
تو خوندی سحر توی خون نافله
دیدی واشد از کارِت آخر گره
علمدار با غیرت ِ قافله
حماسه میاد پشت خون شهید
نمی فهمن این و چرا دشمنا
نمیفته روی زمین این علم
زیادن تو ایران سلیمانیا
ایشالله که جبران کنیم لطف تو
ما مدیونت هستیم مرد خدا
به جای تو خوبه سلامی بدیم
میریم وقتی سوریه و کربلا
باید که به این زندگی غبطه خورد
شدی خرج دین با تموم توون
یه جمعه گمت کرد دنیا ولی
یه جمعه میای پشت صاحب زمون
خدا غیرتت رو به ما هم بده
آهای محرم راز سید علی
الهی که باشیم مانند تو
فدایی و سرباز سید علی
تموم شد دیگه صبر ایرانیا
تقاص بدی پس میده دشمنت
یه ایران گرفته برا تو عزا
یه ایران و آتیش زده رف
رفتند در این راه پدر ها و پسر ها
افتاد در این راهچه تن ها و چهسر ها!
رفتند و نماندند ، و ماییم که خوردیم
در ماتم این شیر دلان خون جگر ها
بسیار غریبانه و سخت است قبولِ
اینجور سفر کردن و اینگونه سفر ها
در راهِ ولایت چه غمی هست ز مردن
چونپر شدهاینراهاز ایندستخطر ها
ما ریشهی خود را به تنِخاک دواندیم
پسواهمهای نیست از اینزخمِ تبر ها
شهید عشقی و این گفته ام یقین باشد
یقین که عاقبت عاشقان چنین باشد
به سید الشهدا به حسین پیوستی
کنون سر تو در آغوش شاه دین باشد
فتاد دست تو و صاحب دو بال شدی
به عرش پرزدی و پیکرت زمین باشد
قسم به رهبر بی دست های کرببلا
که دست منتقمانت در آستین باشد
در اقتدا به ابالفضل قطعه قطعه شدی
که ختم کار علمدارها همین باشد
به دل اگرچه غم قاسم سلیمانی است
هنوز بیشه پُر ازشیرهای ایرانی است
دشمن پیش نام تو کوچک باشد
در خاطره ها نام خوشت ،حک باشد
گویند شهیدان همه با شور و شعف
سردار! شهادت مبارک باشد!
زخم ارثیست که در سینهی ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
کشورم تلخترین حادثهها را دیدهست
پای این سرو کهن، خون جوان باریدهست
چقدر لاله که در خانهی اجدادی ماست
پشت هر مرثیهای غیرت و آزادی ماست
باز ابریست هوا تا که ببارند همه
سوگواران غم رفتن یارند همه
آه ما سوخته جانان به اثر نزدیک است
روز خونخواهی و جبران چقدر نزدیک است
مرد میدان خطر رفت ولی هست هنوز
و چه غم؟! مالک اگر رفت علی هست هنوز...
که به یک گوشه نگاهش همه جان میگیریم
انتقام از همهی شب زدگان میگیریم
چشم دنیا به تو و عشق تو حالا سردار
جمعه ویاد تو در ندبه ی مولا سردار
سر این دست جدا را چه کسی میداند؟
غیر چشمان تر حضرت زهرا(س)سردار
آرزوی موج چیزی نیست جز فانی شدن
هست این فانی شدن،آغاز عرفانی شدن
موج،کی یک جا نشستن را تحمل می کند؟
عشق اقیانوسِ آرام است طوفانی شدن
پیله را بشکن اگر رویای تو پروانگی ست
آزمون سخت یوسف چیست؟زندانی شدن
هیچ کس مثل شهیدان مدافع حس نکرد
حال اسماعیل را هنگام قربانی شدن
همتی مردانه میخواهد میان شعله ها
خواب ابراهیم را دیدن،گلستانی شدن
در وصیت نامه ی پروانه ها آورده اند
مرگ یعنی صاحب یک عمر طولانی شدن
قسمت قاسم همیشه چند قسمت بودن است
عشق یعنی این چنین غرق پریشانی شدن
ما کجا و آرزوی مرگ سرخی مثل او
ما کجا و تاری از موی "سلیمانی" شدن
میزبان وقتی حسین بن علی شد واجب است
این چنین آماده ی رفتن به
رگبار ستم زد و تگرگی بارید
در علقمهء دل کمری باز خمید
این دشمن بی مایه نمیداند که
بیچاره شهید زنده را کرد شهید
ایران بخدا مَهد توانایی هاست
پاکار خمینی و خراسانی هاست
ای دشمن قدّار تو مثل موری
ایران همه جا پُر از سلیمانی هاست
گفتند که بر شهادتش عالم بود
این رتبه برای او یقین لازم بود
شد پیکر او گسسته از هم او که
همنام شهید کربلا قاسم بود
مجتبی صمدی شهاب
در شعله شبانه پر گشودی برگرد!
سردارِ سپاهِ دل تو بودی، برگرد!
دلتنگ توایم حاج قاسم؛ لطفاً-
با حضرتِ منتقم بزودی برگرد!
چهل روزی گذشته از فراقش
ولی انگار باشد تازه داغش
چهل روز ست او از ماجداشد
به راه انقلاب و دین فدا شد
چهل روزست بی سردار باشیم
زهجرانش به حالی زار باشیم
بدست شوم خونخواران عالم
گرفته کل ایران رنگ ماتم
تو گویی مالکی دیگر ترور شد
اسیر چنگ صیادانِ دُر شد
زما سردار کرمانی گرفتند
سلیمانی ز ایرانی گرفتند
چهل روزست دلتنگ امیریم
عزادار یلی روشن ضمیریم
رسیده بیست و دو ازماه بهمن
رسیده روز پیروزی میهن
همه گوییم با شوریده حالی
سلیمانی ما جای تو خالی
شعر:اسماعیل تقوایی
مردانه شد از قدرتِ ایمان سرشار
در هر قدمش جوانه میزد ایثار
شد ریشۂ انقلاب مستحکم تر...
از برکتِ خونِ حاج قاسم اینبار!
آن پرچمی که حاملش قاسم سلیمانیست
حالا به روی دوش اسماعیل قاآنیست
تلفیق خون حاج قاسم با ابومهدی
تثبیت پیمان برادرهای ایمانیست
اول قدم در گام دوم را کسی برداشت
که پا به پا همگام با یار خراسانیست
جسمش به زیر خاک رفته اسمش اما نه
آری به غیر از عشق هرچیز دگر فانیست
دشمن ندانسته که گل پرپر اگر باشد
گلبرگ در گلبرگ آن در گرد افشانیست
گفتند حاجی جان مراقب باش موج آمد
او گفت قاسم مرد دریاهای طوفانیست
تحریم دشمن بود اما ایستاد و گفت
ترسیدن از تحریم نادانان ز نادانیست
امروز هر کس نیست با ما موقع سختی
فردا که آسانی بیاید نیز با ما نیست
افتاد پرچمدار اما پرچم سرخش
حالا به روی دوش اسماعیل قا
السلام علیکم یا انصار فاطمه الزهرا
به بهانه سالگرد عملیات خیبرسوم اسفندماه
ماه اسفند می دهد بوی
شیرمردان بیشه خیبر
گشت با رمز یا رسول ا..
بین نیزارها تنی بی سر
.....
همت افتاد باکری افتاد
تا که این انقلاب بر پا ماند
گریه می کرد یک نفر میگفت
که رفیقم طلاییه جا ماند
..........
فاطمیه ظهور زهرا شد
مثل آیینه نور و پاکیشان
مینوشتند نام بی بی را
همه پشت لباس خاکیشان
..........
هرکجایی که گیر میکردند
وسط حور و آتش و غوغا
بی مهابا به گریه میگفتند
دست مارا بگیر یازهرا
..........
مثل دودی که پشت در پیچید
مثل مادر که از نفس افتاد
شیمیایی به سینه آتش زد
هرطرف یک رفیق ما جان داد
..........
خیبری ها به خاک
اسطوره استقامت و صبر و وفا
در وقت نبرد غالب و فاتح بود
این مرد غیور و ذوالفقار علوی
فرمانده ی لشگر اباصالح بود...
یک عمر پِیِ احسن الاحوال تو بودی
الحق که مرید علی و آل تو بودی
هرچند که این سال پر از درد و بلا بود
جانکاه ترین غصه ی امسال تو بودی
باز مائیم و دل و داغ عزیزان که مپرس
باز خون گشت دل مردم ایران که مپرس
از عراق و یمن و شام پریشان که مگوی
از فلسطین و دل مردم لبنان که مپرس
کمر عرش شکسته ست خبر سنگین است
ماه آن ماه خراسانی ما غمگین است
خبر آمد که سحرگاه سلیمانی رفت
دست در رطل گران کرده به مهمانی رفت
مایه ی شور و شعف بود خدا می داند
مرد ایمان و شرف بود خدا می داند
خوش به حالش که درخشیده و نورانی شد
وبه الطاف خدا تر شد و بارانی شد
در وجودش همه آیات خدا جاری بود
که چه زیبا و تماشایی و روحانی شد
با دعاها و مناجات و نماز شب خود
سوخت تا لایق انگشت سلیمانی شد
خوش بنازم به اشدا. علی الکفارش
بر سر خصم که جوشیده وطوفانی شد
نام
بانگ تشویش را که سر دادند
بام ها یک به یک خبر دادند
زهر را دست خونجگر دادند
فیض عشاق را سحر دادند
خبر آمد..،قد "ولی" تا شد
تن سردار ارباً اربا شد
از رکاب تو تا نگین افتاد
در دلم هُرمی آتشین افتاد
بر جبین سپاه چین افتاد
گرچه دست تو بر زمین افتاد
با همین حال "بازِ طیّاری"
به اباالفضل که علمداری
شیر آوردگاه..،یالت سوخت
تربت ِکربلایِ شالت سوخت
چشم های علی خصالت سوخت
اوّل فاطمیّه بالت سوخت
غیرت مادری نشان دادی
مثل زهرا در آتش افتادی
پای دادی رکاب حفظ شود
مشک دادی که آب حفظ شود
جان سپردی حجاب حفظ شود
تا که این انقلاب حفظ شود
رفتنات بانی تداوم ماست
خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست
پر گشودن
ربنا آتنا نگاهم کن
جز نگاهت نظر نخواهم کرد
به تو سوگند ای حقیقت عشق
خونتان را هدر نخواهم کرد
غیر عشق تو مقتدای دلم
سینه ام را سپر نخواهم کرد
جام عشقی بده به سر بکشم
غیر ازین ترک سر نخواهم کرد
تو چه سردار دست و دلبازی
کار من تا همیشه سربازی...