اشعار مخصوص شهدا

مرتب سازی براساس

شعر غزل شهدا -(تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر می‌دهیم) * کریم رجب زاده

640

شعر غزل شهدا -(تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر می‌دهیم) تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر می‌دهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر می‌دهیم

لاله را بگذار و بگذر، لایق عشق تو نیست
ما به پای عاشقی، سرو و صنوبر می‌دهیم

گرچه دریا، تا بخواهی، بی‌وفایی كرده است
ما به دست دوستی، دست برادر می‌دهیم

هیچ‌كس در خاطر ما، نازنین‌تر از تو نیست
آری، این پروانه را هم، سوی تو پر می‌دهیم

سر اگر افتاده، ذكر تو نمی‌افتد ز لب
بی‌گلو هم، نام زیبای تو را سر می‌دهیم

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر غرل شهدا -(پرنده کوچ نکرده‌ست زیر باران است) * مهدی مردانی

541

شعر غرل شهدا -(پرنده کوچ نکرده‌ست زیر باران است) ? تقدیم به شهیدعباس بابایی

پرنده کوچ نکرده‌ست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است

همین پرندهٔ سنگی که شکل غربت توست
همین پرنده که بی‌ پر زدن پریشان است

دگر نمی‌پرد از درد این هواپیما
که در محاصرهٔ اوج راه‌بندان است

خوشا به خلوت گنجشک‌ها که می‌دانند
چقدر پر زدن از شانهٔ تو آسان است

فرا نمی‌پرد از ارتفاع گندمزار
پرنده‌ای که شب و روز در پی نان است

خوشا به حال هر آن‌کس که مثل تو پر زد
برای هرکه پری داشت، شهر زندان است

و آسمان وصیت‌نامهٔ تو بود آری
شناسنامهٔ تو برگ برگ قرآن است

عقاب شهر به این راحتی نمی‌میرد
که آشیانهٔ او آسمان ایران است

نگاه کن تندیست درست مثل خودت
هنوز هم که هن

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل شهدا -(بی‌مرگ سواران شب حادثه‌هایید) * سلمان هراتی

701

شعر غزل شهدا -(بی‌مرگ سواران شب حادثه‌هایید) بی‌مرگ سواران شب حادثه‌هایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید

مرداب کجا فرصت پیدا شدنش هست
آنگاه که چون موج از این بحر برآیید

چون صخره صبورید، شبِ شیطنت باد
رنجوری‌تان نیست از این فکر رهایید

در سینه‌تان زَهرۀ صد موج نهفته‌ست
حالی که سبک‌بارتر از ابر شمایید

شب تا برسد، یاد شما می‌رسد از راه
در یاد شماییم که آیینۀ مایید

آن روز نبودیم که این قافله می‌رفت
با ما که نبودیم بگویید کجایید

ماندیم و نراندیم و نشستیم و شکستیم
رفتید و شنیدیم شهیدان خدایید

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی شهدا -(ای کاش سخن آینۀ جانم بود) * سیدحسن حسینی

541

شعر رباعی شهدا -(ای کاش سخن آینۀ جانم بود) ای کاش سخن آینۀ جانم بود
جان عرصۀ ترک‌تاز جانانم بود
دل، تنگ شد از نفاق دیرین، ای کاش
یک ذره صداقت شهیدانم بود

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی شهدا -(مردان غیور قصّه‌ها برگردید) * اصغر عظیمی مهر

770

شعر رباعی شهدا -(مردان غیور قصّه‌ها برگردید) مردان غیور قصّه‌ها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دیروز به خاطر خدا می‌رفتید
امروز به خاطر خدا برگردید

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر دوبیتی شهدا * سید حبیب نظاری

1408

شعر دوبیتی شهدا مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
برایم خاطراتی زخم خورده
بگو از کوچ یاران، تا ببارم

به دور از این خلایق می‌فرستم
پیِ یاران عاشق می‌فرستم
دل خود را برای گریه کردن
به گلزار شقایق می‌فرستم

مرا در امتداد جاده بنویس
شبیه یک دوبیتی، ساده بنویس
مرا، از فوج یاران مهاجر
پرستویی جدا افتاده بنویس

چرا دست از جنون برداشتم؟ کاش...
پرستو بودم و پر داشتم، کاش...
به جای دل، هزاران لالۀ سرخ
میان سینه پرپر داشتم کاش

کتاب روزگارم را ببندم؟
دو چشم بی‌قرارم را ببندم؟
پرستوها چرا فرصت ندادند
که من هم کوله‌بارم را ببندم؟

غمی آن شب چراغم داد و رد شد
خبر از مرگ باغم داد و رد شد
نسیمی آمد از کو

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی شهدا * وحید امیری

1140
2

شعر رباعی شهدا آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
این خاک که از ترنّم لاله پُر است
دفترچۀ خاطرات فریاد شماست

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل شهدا -(خوشا سری که سرِ دار آبرومند است) * محمد رسولی

1090
2

شعر غزل شهدا -(خوشا سری که سرِ دار آبرومند است) خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجده‌ای خوشایند است

چه دیده است در آن سوی پردهٔ هستی
کسی که روی لبش وقت مرگ لبخند است

به سن و سال، به نام و نشان نگاه مکن
شناسنامهٔ سرباز نقش سربند است

زبان مشترک نسل‌های ما عشق است
ببین سلاح پدر روی دوش فرزند است

ز جاهلان سخن ناشناس بی‌مقدار
بپرس قیمت خون عزیزشان چند است؟!...

خوشا به حال شهیدان که سربلند شدند
که مرگِ غیر شهادت ز خویش شرمنده‌ست

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل یاران شهید -(خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند) * حمید سبزواری

508

شعر غزل یاران شهید -(خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند) خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند

دل شکسته به میقات دوست آوردند
درستی سفر عشق، آرزو کردند

ز شوق وصل، گریبان صبر چاک زدند
سپر فکنده به میدان عشق رو کردند

سری که در چمن سروری سرآمد بود
به یک اشارهٔ ابرو نثار او کردند

به سرخ‌رویی گل، روز حشر برخیزند
به پاس آن‌که گل از دستِ دوست بو کردند

زبان عقل ز توصیف عشق معذور است
سخن بس است اگر ترکِ «های و هو» کردند

فدای همت آن تشنه‌لب شهیدانم
که دل به بحر نهادند و ترکِ جُو کردند

کبوتران سبک‌سِیرِ سِدرِه‌پیما را
کسی ندید که با آب و دانه خو کردند

به تیزگامی برق از حساب درگذرند
که خود محاسبهٔ خویش موبه‌مو کردند

«حمید» غبطه

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل یاران شهید -(شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات) * عباس شاه زیدی

782

شعر غزل یاران شهید -(شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات) شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»

این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟
یا اشك فاطمه‌ست كه افتاده در فرات

حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا
قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة

سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد
در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات

این آخرین جماعت مردان آشناست
اینجا نمی‌دهند به نامحرمان برات

رنگین‌كمانِ تیر، فضا را فرا گرفت
اما كسی به تیر نمی‌كرد التفات

ای آخرین نماز تو معراج بندگی!
ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات

«یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار
سمت بهشت می‌رود این كشتی نجات

«یا أیها العزیز» سرت را بلند كن
بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات

گر

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل شهدا -(سوخت آن‌سان که ندیدند تنش را حتی) * محمد علی مجاهدی

1064

شعر غزل شهدا -(سوخت آن‌سان که ندیدند تنش را حتی) سوخت آن‌سان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی

در دل شعله چنان سوخت که انگار ندید
هیچ کس لحظۀ افروختنش را حتی

حیف از این دشت پر از لاله گذشت و نگذاشت
برگی از شاخه گل نسترنش را حتی

داغم از این که نمی‌خواست که گلپوش کنند
با گل سرخ شقایق بدنش را حتی

داشت با نام و نشان فاصله آن حد که نخواست
بر سر دست ببینند تنش را حتی

دل به دریا زد و دریا شد، اما نگذاشت
موج هم حس کند آبی شدنش را حتی

چه بزرگ است شهیدی که نهد بر دل تیغ
حسرت لحظۀ سر باختنش را حتی

نتوان گفت که عریان‌تر از این باید بود
با شهیدی که نپوشد کفنش را حتی

دوش می‌آمد و می‌خواست فراموش کند
خاطرم خاطرۀ سوختنش را حتی

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل شهدا -(چه شد مگر که زمین و زمان در آتش سوخت) * سعید بیابانکی

559

شعر غزل شهدا -(چه شد مگر که زمین و زمان در آتش سوخت) چه شد مگر که زمین و زمان در آتش سوخت
که باغ خاطره‌ها ناگهان در آتش سوخت

به آبیاری گل‌های تشنه آمده بود
شراره خیمه زد و باغبان در آتش سوخت

میان آتش و خون بانگ یاعلی برخاست
صلات ظهر صدای اذان در آتش سوخت

از این بلا نه فقط سوخت جان مردم ما
که جان سوختگان جهان در آتش سوخت

به ابر گفت ببار و به برف گفت بموی
گمان کنم جگر آسمان در آتش سوخت

بگو سیاه بپوشد بهار سال جدید
لباس عید همه کودکان در آتش سوخت

چه درد و داغی از این درد و داغ بالاتر
ببین فرشتهٔ آتش‌نشان در آتش سوخت

پی نشاندن این درد و داغ طاقت‌سوز
هزار قافله اشک روان در آتش سوخت

بس است، روضهٔ آتش دگر مخوان شاعر
که خیمه‌های دل عاشقان در آتش

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل شهدای جهاد علمی -(چرا و چرا و چرا می‌کشند؟) * علی داودی

964

شعر غزل شهدای جهاد علمی -(چرا و چرا و چرا می‌کشند؟) چرا و چرا و چرا می‌کشند؟
«به جرم صدا» بی‌صدا می‌کشند

بگو تا به کی تا به کی تا به کی
در این کربلا مصطفی می‌کشند؟

نمی‌میری ای نور! ای زندگی!
اگر مرده ‌‌دل‌ها تو را می‌کشند

اگر چه به اصرار و انکارشان
تو را بارها بارها می‌کشند

کنون بذر خورشیدها خون توست
چه باکی اگر شعله را می‌کشند

هوای نفس‌های مایی هنوز
اگر چه تو را بی‌هوا می‌کشند

چنین بوده آیین تاریک‌شان
که خفاش‌ها روشنا می‌کشند

شکستیم و آغاز روییدنیم
که ما را برای بقا می‌کشند...

شهادت چه جانی به ما داده است
که ما زنده هستیم تا می‌کشند

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 میلاد عرفان پور

شعر غزل شهدای جهاد علمی -(امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است) * میلاد عرفان پور

727
1

شعر غزل شهدای جهاد علمی -(امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است) ۲۱ دی‌ماه، سالروز شهادت شهید احمدی‌روشن

امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته‌ست، آری وضع کنعان، روشن است

گرچه در بزم حماسه، هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله‌ها، تکلیف باران، روشن است

باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن، با نور ایمان روشن است

کی میان ابرهای تیره پنهان می‌شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان، روشن است

مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان، روشن است

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر دوبیتی شهدا -(نه پاره پاره پاره پیکرت را) * سید حبیب نظاری

1503
0

شعر دوبیتی شهدا -(نه پاره پاره پاره پیکرت را) نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را
به رسم یادگار آورده بودند
پلاک و چفیه و انگشترت را

رها کردند ما را خانه بر دوش
دریغ حسرتی جانانه بر دوش
سفر کردند و ما با درد بردیم
فقط خاکستر پروانه بر دوش

دوبیتی هم هوایی شد ولی من...
شکست و کربلایی شد ولی من...
ز بس تاول به تاول از تو دم زد
شهید شیمیایی شد ولی من...

...ولی من ماندم و پرپر نگشتم
...ولی من هیچ خاکستر نگشتم
تو مشتی استخوان برگشتی از خاک
ولی من از خودم هم برنگشتم

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مناسب جهت مجالس ترحیم پدران شهدا -(پدران شهدا اسوه ی عشقند و وفا) * حسین رئوفی

986

مناسب جهت مجالس ترحیم پدران شهدا  -(پدران شهدا اسوه ی عشقند و وفا) پدران شهدا اسوه ی عشقند و وفا
پدران شهدا جلوه ی صبرند و صفا

عمری از داغ جوان ساخته و سوخته اند
پدران شهدا شمع بر افروخته اند

لاله سان داغ به دل خنده به لب داشته اند
لیک یک پرچم آزادگی افراشته اند

همگی چشم و چراغند در این ظلمت شب
تا که ره گم نکند یک نفر از این مکتب

پدران شهدا درس ز زینب دارند
بیش از نام پسر ، حسین بر لب دارند

پدران شهدا گریه مکرر کردند
همه شب یاد ز داغ علی اکبر کردند

به جگر لمس نمودند غم اربابم
اکبرش در یم خون قدِ خم اربابم

صله ی شعرِ «رئوفی» ست دگر با شهدا
برسانند به ارباب دلم را شهدا

  • یکشنبه
  • 16
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

تقدیم به مادران شهدای گمنام: -(اومیشودزداغ توهردم شکسته تر) * لیلا چگینی

625

تقدیم به مادران شهدای گمنام: -(اومیشودزداغ توهردم شکسته تر) اومیشودزداغ توهردم شکسته تر
ازدوریت گشته زسنش تکیده تر

باکثرتی زخاطره های توسرخوش است
درخاطرش یادتومانده همیشه تر

سنگینی فراق توبرشانه های او
کرده کمان قامت اوراخمیده تر

هرروزدم غروب دل بیقراراو
پرمیکشدسمت افقهای تازه تر

هرشب به خواب دیده تورا بازگشته ای
مانده ست عمق نگاهش به راه خیره تر

اشکی برای گریه به چشمش نمانده است
داردزبی خبری هاجگری سوخته تر

دلشوره ای عجیب به جانش نشسته است
مانده درون سینه اش این دل تپیده تر

ازخویش نشانی برای اوبفرست
اوشددرانتظارتوازتوشهیده تر

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

به مناسبت بازگشت وتشییع ۱۵۰شهیدگمنام دفاع مقدس: -(بازمی آیدشقایق پیشه ای) * لیلا چگینی

793

به مناسبت بازگشت وتشییع ۱۵۰شهیدگمنام دفاع مقدس: -(بازمی آیدشقایق پیشه ای) طبازمی آیدشقایق پیشه ای
سروآزادی وشیربیشه ای

بوی غربت میدهداین یاس ما
میزندزخمی به دل احساس ما

آشنایی میرسدازراه دور
سنبل عشق است وایثاراین غیور

مانده تکه استخوانی ازتنش
یک پلاک وگوشه پیراهنش

گرکه مشتی خاک ماندازقامتش
نکهت عشق آیدازاین تربتش

یادآرم سنگرومحراب تو
آن شب وصل ودل بی تاب تو

دیدنی بود آخرین دیدارها
شبنم اشک وگل رخسارها

نورافشان بودآن شب بزمتان
کربلایی بود عزم جزمتان

میدریدی تاروپوددام خویش
مینوشتی آخرین پیغام خویش

میفشردی دربغل هم رزم را
عطرافشان کردی آخربزم را

نعره الله اکبرتازدید
شب شکاران پرده ظلمت درید

مرحبا برجانفشانی هایتان
رانده شددشمن زبون ازخاکتان

گرچه ازاین قاف

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل شهدای منا -(این بار، بار حج خود را مختصر برداشت) * وحیده گرجی

1316
2

متن شعر غزل شهدای منا -(این بار، بار حج خود را مختصر برداشت) این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت

از کربلا هرچه مصیبت داشت با خود برد
حتی کمی هم روضهٔ دیوار و در برداشت

عطر مدینه مثل بغضی بود بی‌پایان
جز حسرت باران شدن می‌شد مگر برداشت؟

در راه مکه با خودش سوغاتی از این شهر
قلب شکسته، جان خسته، چشم تر برداشت

هر روز را تا عید قربان نذر ذکری کرد
از ذکر "یا زهرا اغثنی" بیشتر برداشت

احرام بست و دل به دریا زد، چه دریایی!
پل زد به سمت آسمان باهرچه در برداشت

در آسمان‌ها دید شد قربانی‌اش مقبول
وقتی که از جسم خودش آرام سر برداشت...

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل شهدای منا -(غسل در خون زده احرام تماشا بستند) * زکریا اخلاقی

571
2

متن شعر غزل شهدای منا -(غسل در خون زده احرام تماشا بستند) غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند

سرخوش از حنجر خنجرزده لبیک زدند
حاجیانی که به خون عهد تولا بستند

پی سرسبزی این قبله در آن سعی صفا
زمزمی سرخ به سرتاسر صحرا بستند

دشت در دشت منا رنگ شهیدستان یافت
تا به قربانگه عشق این صف زیبا بستند...

تا سراپرده رسیدند گروهی که نخست
محمل قافله بر ناقۀ شیدا بستند

حج‌شان جمله در این آینه مقبول افتاد
بزم‌هاشان همه در عالم بالا بستند

به کدامین افق عشق گشودند نظر؟
کاین چنین خنده‌زنان لب ز خدایا بستند

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل شهدای منا -(وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم) * حامد عسکری

587

متن شعر غزل شهدای منا -(وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم) وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زده‌ام تا كه از منا بنویسم

به استخاره نشستم كه ابتدای غزل را
ز مانده‌ها بسرایم؟ ز رفته‌ها بنویسم؟

نه عمر نوح نه برگ درخت‌های جهان هست
بگو كه داغ دلم را كی و كجا بنویسم؟

مصیبت «عطش» و «میهمان‌‌كشی» و «ستم» را
سه مرثیه‌ست كه باید جدا جدا بنویسم

چگونه آمدنت را به جای سر در خانه
به خط اشک به سردی سنگ‌ها بنویسم؟

چگونه قصهٔ مهمان‌كشی سنگدلان را
به پای قسمت و تقدیر یا قضا بنویسم؟

خبر ز تشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:
خوش است یک دو خطی هم ز کربلا بنویسم:

نمانده چاره به جز این‌كه از برادر و خواهر
یكی به بند و یكی روی نیزه‌ها بنویسم

نمانده چاره به جز گفتن

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر مثنوی شهدا -(يك بار ديگر بازى دار و سر ما) * سید ضیا قاسمی

693

شعر مثنوی شهدا -(يك بار ديگر بازى دار و سر ما) به شهیدان روشنایی...

يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما...

نسل شهيدانيم، خو داريم با خون
در روز هيجا ما وضو داريم با خون

با داغ، با غم، با جنون ما را سرشتند
تاريخ را با خط خون ما نوشتند

اين دهمزنگ، اين مقتل اجدادى ماست
اين محبس غم شاهد آزادى ماست

ما را نترسانيد! در ما شعله جاری‌ست
در رگ رگ هر شخص ما خون مزارى‌ست

از خون ما امروز گلگون كوه و دشت است
راهى كه با خون رنگ شد بى‌بازگشت است

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه سینه زنی برای شهدای آتش نشان شهدای راه انسانیت -(شهید آتش نشان ای گل پرپر) * امیر عباسی

691
4

نوحه سینه زنی برای شهدای آتش نشان شهدای راه انسانیت -(شهید آتش نشان ای گل پرپر) شهید آتش نشان ای گل پرپر
اجر تو با حضرت زهرای اطهر
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

در راه انسانیت فدا شدی تو
شامل عنایت خدا شدی تو
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

شبیهِ کبوترِ بی پر و بالی
مظهرِ مِنَ المؤمنینَ رِجالی
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

داغ تو که آتش زد بر قلب و سینه
یاد آورد از روضه های مدینه
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

در آتشِ کینه ها دل پر شرر بود
یک مادری در بین دیوار و در بود
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

  • سه شنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شهدای حادثه منا -(گشته از کینه ی،دشمنانِ خدا) * امیر عباسی

642

نوحه شهدای حادثه منا -(گشته از کینه ی،دشمنانِ خدا) گشته از کینه ی،دشمنانِ خدا
در حریم مِنا،شور محشر به پا
آه و واویلتا...

در طریق وصال،با دعا و سلام
حاجیان تشنه لب،حجّشان شد تمام
آه و واویلتا...

بر پیمبر قسم،وَ به آلِ رسول
که شهیدانِ عشق،حجّشان شد قبول
آه و واویلتا...

تا ابد از سَرِ،خشم حیّ وَدود
برسد لعنتِ،حق به آلِ سعود
آه و واویلتا...

شد عیان ظلمِ این،عترت اَهرِمَن
از مِنا تا عِراق،وَ دمشق و یمن
آه و واویلتا...

حاجیان تشنه لب،جانشان شد فدا
زنده شد در دلم،داغ کرببلا
یا حسین یا حسین...

یادِ آن تشنه ای،که جدا شد سرش
شد رها بی کفن،پیکر اَطهرش
یا حسین یا حسین...

خواهرش ناله زد،با سرشک دوعین
ای عزیز دلم،یابن اُمّی حسین
یا حسین یا حسین...

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شهدای حادثه منا -(دهم به آن خوبان از دل سلامی) * امیر عباسی

410

نوحه شهدای حادثه منا -(دهم به آن خوبان از دل سلامی) دهم به آن خوبان از دل سلامی
یاد شهیدانِ منا گرامی
واویلا واویلا آه و واویلا...

از غربت آنان شوری به پا شد
مِنا پر از عطر کرببلا شد
واویلا واویلا آه و واویلا...

در وادیِ مشعر چه با سعادت
خدا به آنان داد رزق شهادت
واویلا واویلا آه و واویلا...

آنها که گشتند از لطف خدایی
در جامه ی اِحرام کرببلایی
واویلا واویلا آه و واویلا...

آنان که بر خالق دلداده بودند
قربانیِ ظلمِ آل سعودند
واویلا واویلا آه و واویلا...

در هر جنایت از این دولتِ پست
ردّی زِ آمریکا و صَهیونیست است
واویلا واویلا آه و واویلا...

رَمیِ جَمَراتِ ما رُکنِ ما شد
شور شعار مرگ بر آمریکا شد
واویلا واویلا آه و واویلا...

جا ماندگان جز خ

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شهدای حادثه منا -(چه شوری شد به پا واویلا) * امیر عباسی

406

شهدای حادثه منا -(چه شوری شد به پا واویلا) چه شوری شد به پا واویلا
مِنا شد کربلا واویلا
واویلا واویلا واویلا...

داغِ دلها شد از حد فزون
حاجیان همه در خاک و خون
واویلا واویلا واویلا...

از جفا بر زمین اُفتادند
با لبانِ تشنه جان دادند
واویلا واویلا واویلا...

خیمه ها پر از سوزِ غمها
ماندگان اسیر ماتمها
واویلا واویلا واویلا...

از این درد و شرار ماتم
شده ذالحجّه چون محرّم
واویلا واویلا واویلا...

محرّم سوز عالمین است
ماهِ مرثیه ی حسین است
واویلا واویلا واویلا...

آنکه روشنای انجُم شد
تنش در تیر و نیزه گم شد
یا حسین یا ابا عبدالله...

آنکه خورشید مکتب بوده
به زیر سُمّ مرکب بوده
یا حسین یا ابا عبدالله...

شده در مِنای سُبحانی
حاجیِ فاطمه ق

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شهدای حادثه منا -(نوحه میخونیم ما از،غربت و غم اسلام) * امیر عباسی

659

شهدای حادثه منا -(نوحه میخونیم ما از،غربت و غم اسلام) نوحه میخونیم ما از،غربت و غم اسلام
به یاد شهیدامون،توی لباسِ اِحرام
یادِ شهدای مِنا،با شور و نوای وِلا
به دمِ حسین یا حسین،دل و می بره کربلا
سَیّدُنا یا مظلوم...

به آقا رسولُ الله،وَ علی ولیُ الله
که همگیشون هستن،مهاجرِ اِلیَ الله
با لبای تشنه شدن،فداییِ راهِ خدا
بگو لَعنتُ الله علی،آلِ سعود و آمریکا
سَیّدُنا یا مظلوم...

باید ز شرار جان،وَ آهِ دلِ محروم
زنده بمونه یادِ،این شهدای مظلوم
نابودیِ وهّابیت،حاجت دلِ عاشقان
اَلعَجَل عزیزِ خدا،ای مهدیِ صاحب زمان
سَیّدُنا یا مهدی...

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شهدای حادثه منا -(چه محشری شد به پا آه و واویلا) * امیر عباسی

454

شهدای حادثه منا -(چه محشری شد به پا آه و واویلا) چه محشری شد به پا آه و واویلا
مِنا شده کربلا آه و واویلا
واویلا واویلا واویلا واویلا...

جسم پاک حاجیان گشته لاله گون
ضُیوفُ الرّحمان همه در خاک و در خون
واویلا واویلا واویلا واویلا...

حاجیان دلخسته و دل بی قرارند
مادران و خواهران چشم انتظارند
واویلا واویلا واویلا واویلا...

ای پسرِ فاطمه بَقیةَ الله
عجّل لِظُهورَکَ یا حُجّتَ الله
واویلا واویلا واویلا واویلا...

بر کشتگان مِنا دل پُر مِحَن شد
لباس اِحرامشان همچون کفن شد
واویلا واویلا واویلا واویلا...

امّا از سپهر دل ماتم ببارد
که شهید کربلا کفن ندارد
واویلا واویلا واویلا واویلا...

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه شهدای آتش نشان -(برای شهدای آتش نشان) * امیر عباسی

492

شعر نوحه شهدای آتش نشان -(برای شهدای آتش نشان) شهید آتش نشان ای گل پرپر

اجر تو با حضرت زهرای اطهر

یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

در راه انسانیت فدا شدی تو

شامل عنایت خدا شدی تو

یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

شبیهِ کبوترِ بی پر و بالی

مظهرِ مِنَ المؤمنینَ رِجالی

یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

داغ تو که آتش زد بر قلب و سینه

یاد آورد از روضه های مدینه

یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

در آتشِ کینه ها دل پر شرر بود

یک مادری در بین دیوار و در بود

یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

  • سه شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر شهادت آتش نشان‌ها -(آتشنشانان نورِ هر دو عینند) * امیر عباسی

512

شعر شهادت آتش نشان‌ها -(آتشنشانان نورِ هر دو عینند) آتشنشانان نورِ هر دو عینند
شهید عشق و زائر حسینند
مظلوم حسین جانم...

بهر نجات خلق از جان گذشتند
با خونِ سرخ خود این را نوشتند
مظلوم حسین جانم...

آتش نشانان در خطّ ولایند
از رَهرُوانِ راهِ کربلایند
مظلوم حسین جانم...

اکنون به جنّت در اقامت هستند
دریای صبر و استقامت هستند
مظلوم حسین جانم...

این داغ هجران بر دلها نشسته
در سوگشان گوییم با قلبِ خسته
مظلوم حسین جانم...

از کربلا با قلبِ زار و سوزان
روضه بخوانم یادِ این عزیزان
مظلوم حسین جانم...

آتش کشد از خیمه ها زبانه
دشمن زند طفلان را تازیانه
مظلوم حسین جانم...

آتش زند شعله چشم همه تر
افتاده در گودال یک جسمِ بی سر
مظلوم حسین جانم...

اشک فَل

  • سه شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد