مناجات با امام زمان در محرم

رسیدم باز با چشمان گریان
خدایا توبه کردم از گناهان
مرا حر امام عصرِ(عج) خود کن
پشیمانم، پشیمانم، پشیمان!

• شنبه
• 28
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 17:11
• نوشته شده توسط
• مرضیه عاطفی

با این که دائم مایه‌ی ننگ و عذابم
از خاکساری درت رو برنتابم

لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا
امروز دیدن دارد این حال خرابم

"از تو به غیر از تو تمنایی ندارم"
نه خائف از نارم، نه دنبال ثوابم

مشتاق دیدارم بِنَفْسِی‏ أَنْتَ‏ مولای
یابن الحسن از داغ هجرانت کبابم

وقت گرفتاری به سویم می شتابی
شرمنده ام که سوی دنیا می شتابم

از تو به من نزدیک تر آقا کسی نیست
من دورم از تو با گناهم در حجابم

من نقطه ضعفم دوری از صحن حسین است
لطفا مکن با هجر شش گوشه عقابم

زهرم شده این روزهای بی زیارت
فکر حرم نگذاشته راحت بخوابم

هر وقت در حقت بدی کردم، به جایش
در مجلس روضه نشستن شد جوابم

روز و شبت وقف غم جدت حسین است
مثل شما گریان داغ آن جنابم

می خواست دستش را بگیرد، بی رمق گفت:
ای شمر! من لب تشنه ی یک جرعه آبم

من زنده ام سمت خیامم حمله کردید
ای وای زن های حرم... زینب... ربابم...

• پنج شنبه
• 13
• خرداد
• 1400
• ساعت
• 16:22
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

◾اربعین با امام زمان

عمودهای جاده را می‌شمرم به هر نگاه
کنارهرعمودمن میکشم از سینه چو آه
به سیصدوسیزده‌اش رسیده گفتمش چنین
کجاست منتقم کجاست آیت کبرای اله

• جمعه
• 2
• مهر
• 1400
• ساعت
• 12:58
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

چه مي شود كه سرانجام، آن زمان برسد
و قطره نيز به درياي بيكران برسد

محرم است بيا تا كه چشم مرده ما
براي گريه در اين روضه ها به جان برسد

چقدر نزد تو با آبروست دستي كه
براي خرجي اين ماه بر دهان برسد

شبيه فاطمه خوشحال مي شوي وقتي
براي مجلس جد تو ميهمان برسد

به كربلاي شب دومت ببر ما را
خبر رسيده قرار است كاروان برسد

به عرش مي رسد آقا صداي ناله ي تو
اگر به روضه ي گودال، روضه خوان برسد

حسين آمده و راس او قرار شده
به شمر و حرمله و خولي و سنان برسد

• سه شنبه
• 25
• مرداد
• 1401
• ساعت
• 08:47
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا

خیمه به خیمه، روضه شدم‌ در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نم‌نم بیا بیا

اشک فراق، شور شعور آفرین بود
شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا

شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها
بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا

در خیمه ای که روضه عباس شد به پا
من با امید قول تو ماندم بیا بیا

ما نوکریم، خوب و‌ بد از هم سوا نکن
ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا

افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا
نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا

گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو
اما گرفته است حرم، دم بیا بیا

چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم
طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا

• سه شنبه
• 25
• مرداد
• 1401
• ساعت
• 08:50
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

خُسوفِ هِجر گرفته است نورِ ماه مرا
به سمتِ کوچه ی ظُلمت کِشانده راه مرا

به خطِّ روشنت ای "طَلعَتَ الرَّشیده ی"من
به نام خویش بزن نامه ی پگاه مرا

دعای بینِ طُلوعِین را مگیر از من
مگیر وقتِ سحر فِیض گاه گاه مرا

بنای وصل..،پریشانی دمِ صبح است
سحر..،خراب نما حالِ روبه راه مرا

برای آنکه به پای تو خوب گریه کُنم
ز آب پُر بکن این کاسه ی نگاه مرا

چِقَدر اشک به پای تو سربریده اَم...
بیا قبول نَما کُشته ی سپاه مرا

کسی به غیر تو بار مرا محل نگذاشت
همیشه شانه ی تو می کِشد گناه مرا

چُنان پدر که به روی پسر نیاورده
تو هم ندیده ای انگار اشتباه مرا

برای جُون شدن،نوکر تو آماده است
فقط نگاه بکن چهره ی سیاه مرا!

به زیر سقفِ حسینیّه حال من خوب است
خدا کند که نگیرند سرپناه مرا

به حق آهِ دمِ قتلگاهِ مادرتان...
بلند تر بنمائید آه،آهِ مرا
▪️
▪️
سنان به‌دست به گودال پا گذاشت "سنان"
خدا به خیر کند حلق پادشاه مرا...

• شنبه
• 29
• مرداد
• 1401
• ساعت
• 09:11
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

بند?

اگه نباشی آقا شبم سحر نمیشه
میدونی اشک چشمام که بی اثر نمیشه

براتو گریه کردم چقد غریبی آقا
تواز دعای خیر ما بی نصیبی آقا

غروب جمعه شد
چرا نیومدی؟
چشم انتظار شدم
اما نیومدی
ستاره ی شب
زهرا نیومدی

اگه ندیدمت به یاد من باش
تو این محرم بیای تو ای کاش

مهدی فاطمه مهدی فاطمه

بند??

صبر و قرار عالم فکری بحال ما کن
وخیمه حال دنیا برای ما دعا کن

قرآن به سر گرفتم برا ظهورت آقا
وقتشه که بتابه به دنیا نورت آقا

برای جمکران
تنگه دلم آقا
خداکنه که حل
شه مشکلم آقا
تو شاهی و منم
یه سائلم آقا

غمای روزگار نداره انتها
شبیه ابرو باد میره دقیقه ها

مهدی فاطمه مهدی فاطمه

بند???

دلم نشسته آقا سر راهت کجایی
ای منتقم بگو کِی به انتقام میایی

سر جدت رو نیزه چشماشه به قدمهات
کِی میرسه ندای انا بقیه الله آت

کِی میرسی همه
بود و نبود ما
خون گریه میکنی
هر صبح و هر مسا
به یاد کشته ی
غریب کربلا

ای آخرین آقا مظلوم ترین آقا
بیا ای وارث شهید سر جدا

مهدی فاطمه مهدی فاطمه

• یکشنبه
• 6
• شهریور
• 1401
• ساعت
• 10:15
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

هر که را ماه رخ دوست مجسم گردد
فارغ از ماتم بیهوده و هر غم گردد
ای رخت وجه جمال ازلی مرحمتی
کاش میشد دل ماهم به تو محرم گردد
هر که یکبار سر خوان تو مهمان آمد
به گدایی سر کوی تو مصمم گردد
منکه جز درد و غم از عمر ندیدم ایکاش
اجلم آید و پرواز فراهم گردد
یا دعا کن که اجل آید و پرواز کنم
یا بکن چاره که روحم به تو همدم گردد
#علی_اصغرخواجه_زاده

• پنج شنبه
• 3
• آذر
• 1401
• ساعت
• 06:53
• نوشته شده توسط
• علی اصغرخواجه زاده

هر که را ماه رخ دوست مجسم گردد
فارغ از ماتم بیهوده و هر غم گردد
ای رخت وجه جمال ازلی مرحمتی
کاش میشد دل ماهم به تو محرم گردد
هر که یکبار سر خوان تو مهمان آمد
به گدایی سر کوی تو مصمم گردد
منکه جز درد و غم از عمر ندیدم ایکاش
اجلم آید و پرواز فراهم گردد
یا دعا کن که اجل آید و پرواز کنم
یا بکن چاره که روحم به تو همدم گردد
#علی_اصغرخواجه_زاده

• پنج شنبه
• 3
• آذر
• 1401
• ساعت
• 06:53
• نوشته شده توسط
• علی اصغرخواجه زاده

هر که را ماه رخ دوست مجسم گردد
فارغ از ماتم بیهوده و هر غم گردد
ای رخت وجه جمال ازلی مرحمتی
کاش میشد دل ماهم به تو محرم گردد
هر که یکبار سر خوان تو مهمان آمد
به گدایی سر کوی تو مصمم گردد
منکه جز درد و غم از عمر ندیدم ایکاش
اجلم آید و پرواز فراهم گردد
یا دعا کن که اجل آید و پرواز کنم
یا بکن چاره که روحم به تو همدم گردد
#علی_اصغرخواجه_زاده

• پنج شنبه
• 3
• آذر
• 1401
• ساعت
• 06:53
• نوشته شده توسط
• علی اصغرخواجه زاده

هر که را ماه رخ دوست مجسم گردد
فارغ از ماتم بیهوده و هر غم گردد
ای رخت وجه جمال ازلی مرحمتی
کاش میشد دل ماهم به تو محرم گردد
هر که یکبار سر خوان تو مهمان آمد
به گدایی سر کوی تو مصمم گردد
منکه جز درد و غم از عمر ندیدم ایکاش
اجلم آید و پرواز فراهم گردد
یا دعا کن که اجل آید و پرواز کنم
یا بکن چاره که روحم به تو همدم گردد
#علی_اصغرخواجه_زاده

• پنج شنبه
• 3
• آذر
• 1401
• ساعت
• 06:57
• نوشته شده توسط
• علی اصغرخواجه زاده

جانم بگیر و فرصت یک آن نظر بده
یا مهلت گدایی آن خاک در بده
ما که صلاح خویش ندانیم در طلب
لطف تو بی حد است به ما بیشتر بده
در اختیار توست همه هست و نیست ها
آتش بزن، به باد بده خون هدر بده
جانی نمانده در تن من ، رو به قبله ام
هان ای نسیم، روح به این محتضر بده
برگ و برش شکست نهالی که کاشتم
باران! ببار ، باغچه ام را ثمر بده
روز و شبم تمام به غفلت گذشت و رفت
یک لحظه از صفای دعای سحر بده
سودی نداشت کوشش بیچاره عاشقی
بر آه آنکه راه نداند اثر بده
راه وصال خانه دلدار ما کجاست؟
من را ز کوچه های نگارم گذر بده
ای هدهد بلاد سلیمان ز جمع دوست
وقتی میسر است به ما هم خبر بده
گردهمایی همه عشاق کربلاست
ما را ز لطف خویش برات سفر بده
--
دور و بر حرم پر نامحرمان شده
ای ساحل نجات امان از خطر بده
دارند سمت خیمه ی تو حمله می کنند
تکیه بزن به نیزه ، عدو را حذر بده

• یکشنبه
• 11
• تیر
• 1402
• ساعت
• 15:44
• نوشته شده توسط
• وحید ولوی

?بند 1

شعله ی عشقت تو دلم
تا وقتی زندم روشنه
لازمه تو کویر این
قلبم یه بارون بزنه

عمری که داره میگذره
به سرعت ثانیه ها
قسم به عمه زینبت
منتقم زهرا بیا

آقا هنوز تو کوچه ها
صدای فاطمه میاد
چادری خاکی شده تا
اشک امام حسن بیاد

بیا که بی تو نفس سختی در انتظار ماس
پناه ما و تو آقا مادر شاه کربلاس

ای گل نرگس ای گل نرگس

?بند 2

این جمعه هم رفتو ولی
نیومدی آقای من
کاش برسه بازم به تو
صدای گریه های من

زخمیه کوچه هایی و
همش به یاد مادری
صبر و قرار عالمو
با گریه داری میبری

آقا تو گریه میکنی
به یاد اشکای حسن
یه جوری دیگه گذشت
با سیلی دنیای حسن

تو کوچه ها لگد زدن به همسر علی آقا
شکست دل فاطمه روچشم تر علی آقا

ای گل نرگس ای گل نرگس

?بند 3

تو گریه میکنی هنوز
برای عمه زینبت
تا که نگیری انتقام
سحر نمیشه این شبت

آقا میدونی چی گذشت
تو قتلگاه کربلا
با لب تشنه جد تو
رفته به زیر نیزه ها

یه خواهری که هر نفس
از غم بی کسی شکست
تو قتلگاه دیده یکی
روی سینه حسین نشست

دل زمین و آسمون خونه از انتظار آقا
منتظرم تا که بیای با تیغ ذولفقار آقا

ای گل نرگس ای گل نرگس

• شنبه
• 11
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:37
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

? بند 1

گاهی شبیه خورشید
به پشت ابری پنهون
گاهی شبیه ماهی
تو آسمونی آقا
حرف دلم رو اینبار
میگم بدونی آقا
خسته شدم بیا رفت
عمرو جوونی آقا
بهار زندگیمون
شده خرونی آقا

میخوام که رفتی کربلا برای من دعا کنی
میون زائرای حسین اسم منم صدا کنی
درد قدیمه منو بایک نگاه دوا کنی

امام زمانم
دوباره بی قرارم
امام زمانم
هوای گریه دارم
امام زمانم
خرابه روزگارم

بقیه الله بقیه الله

? بند 2

وقتی که دورم از تو
به درد و غم دچارم
دلی که از نبودت
شکسته مثل شیشه
زنده بمونم آقا
بدون تو که چیشه
ابر بهاری میشم
تواین روزا همیشه
تا وقتی که نباشی
شبم سحر نمیشه

نزار که این دقایقم بدون تو تلف بشه
خداکنه که مرکز حکومتت نجف بشه
موانع ظهور تو الهی برطرف بشه

امام زمانم
بیا که چشم براتم
امام زمانم
بیا که بی ثباتم
امام زمانم
بده خودت نجاتم

بقیه الله بقیه الله

? بند 3

منتقم عزیز
آقام علی توهستی
منتقم کسی که
تو کوچه سیلی خورده
بدون شک علی با
دیدن سیلی مرده
چادر خاکی و هم
حسن براش آورده
توون حیدرو این
پهلوی زخمی برده

بیا که راه ما ازاین درد و بلا جدابشه
دلای ما به عشق تو همیشه مبتلا بشه
قبر امام حسن آقا شبیه کربلا بشه

امام زمانم
خسته شدم بریدم
امام زمانم
خیلی عذاب کشیدم
امام زمانم
به سوی تو پریدم

بقیه الله بقیه الله

• شنبه
• 11
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:45
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?بند 1

چقد این روزا پریشونم
چقد این روزا دلم خونه
روزای جمعه چشای من
ازاین دوری غرق بارونه

خطا از من بوده که آقا
میون ما فاصله افتاد
شده این دل سوی تو مایل
فقط از تو یک نگاه میخواد

مهدی زهرا بیا

?بند 2

تو میدونی درد این دل رو
بیا تا از پا نیوفتادم
غم دوری خیلی پیرم کرد
برس آقاجون به فریادم

همین که وقت غروب آقا
میشه این دل غصه میگیره
بیا دیگه باز کم آووردم
ببین عمرم داره زود میره

مهدی زهرا بیا

?بند 3

با اوج دلتنگی سر میشه
تمومه روز و شبای من
همیشه محتاج تو هستم
دعا کن آقا برای من

دلم میخواد یک شب جمعه
آقاجون کرببلا باشم
بخونم روضه پایین پا
جدا از این آدما باشم

مهدی زهرا بیا

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:53
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?بند 1

به دادم برس دوباره به غمها اسیرم آقا
نزار با غمه همین دوریه تو بمیرم آقا

خرابم نکن تو ای یاور این دل بی پناه
نمونده برام چیزی جز همین قطره اشک وآه

دل افتاده آقا به پای تو
اشکام جاری شده برای تو

کا‌ش بهاری شه خزونه عاشقی
توی دلها بمونه عاشقی

یا ابا صالح مدد آقاجان

?بند 2

چقدر جمعه ها به یاد تو آقا به دریا زدم
با حال بدم همه جوره طعنه به دنیا زدم

درسته که من نبودم همون نوکر با مرام
ولی جاری شد همیشه بااسم تو اشک چشام

من سوی تو دوباره میپرم
سایت بوده همیشه رو سرم

محتاج یک نگاه تو شدم
بااین عشق تو روبه راه شدم

یا ابا صالح مدد آقاجان

?بند 3

شده آرزوم ، برم کربلا با دل عا‌شقم
ولی چاره نیس باید سرکنم آخه نالایقم

چقد خوبه که بخونم آقا روضه پایین پا
نگاه دلم بیوفته به ایوون و گنبد طلا

ارباب من گرفتی دستمو
دیدی حال دل شکستمو

با تو هستم باهر بهانه ایی
معنیه شعر عاشقانه ایی

یا ثارالله ابا عبدالله

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 15:59
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?بند اول:

دوباره محزونه
دوباره دلخونه
دوباره گریونه
(آقای غریبم مهدی۲)

توی بقیع، کنار چار، صورت قبر می شینه
آه میکشه، غریبونه، هی میزنه به سینه
مستمع، روضه های، خانم ام البنینه

تا میخونه خانم روضه ی مشک
میشه چشای مهدی پر از اشک
یاد گلای تشنه و پرپر
خون میباره و میزنه بر سر

آه واویلا

?بند دوم:

تنها و مظلومه
دلگیر و مغمومه
دلش نا آرومه
(آقای غریبم مهدی۲)

مصیبتای کربلا، رو دم به دم می بینه
میسوزه از عمق وجود، پریشون و غمینه
مستمع، روضه های، خانم ام البنینه

تا میخونه خانم روضه ی آب
به یاده علی اصغره ارباب
مهدی با یه حال زار و مضطر
خون میباره و میزنه بر سر

آه واویلا

• چهارشنبه
• 29
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 17:49
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

کجایی ای شهنشه مکرم
کجایی بانیه غمه محرم
کجایی شاهده همه مقاتل
کجایی اشک وناله ی دمادم

فدای اشک و ناله هات
که این روزا دلت پر سوزه

یاده خیام وبچه ها
دلت آتیشه و میسوزه

واسه مصیبته حرم
چشات خون میباره هر روزه

به حال و روز بچه ها
به دستای قلم بیا
بخاطر زینبیه
بخاطر حرم بیا

قسم به خاکه بقیعو
به شاه با کرم بیا
برای شادیه دله
مادر بی حرم بیا...

آقا بیا آقا بیا

• شنبه
• 22
• مهر
• 1402
• ساعت
• 22:59
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند اول:
گله داریم ما از فلک
داریم یه درد مشترک
درد هجران و دوریه
شده رو زخم ما نمک

بسته ،شده درا به روم
خواب ،خوشم شده حروم
آقا ، ببین لشکر غم
سمت ، قلبم آورد هجوم

غم دارم ، خیمه ماتم دارم ،
دو سه تا پرچم دارم
ولی بازم ، ولی بازم کربلا رو
کربلا رو کم دارم

ربنا آتنا کربلا کربلا

بند دوم :
به تو گفتم میخوام حرم
نشد اما بیام حرم
آقا از تو چی کم میشه
بنویسی برا‌م حرم

حکمت، داره کار خدا
قسمت ، این لابد گدا
مثل ، مجنون تو قصه ها
باشه، از معشوقش جدا

مجنونم ، با دل خون میخونم
عشق تو کرد افسونم
خاطرات غروبا و سحرای
کربلا کرد دیوونم

ربنا آتنا کربلا کربلا

بند سوم :
غرق شدم تو روزایی که
برا من دیگه تاریکه
کاسه ی صبرم سر اومده
فرج منجی نزدیکه

نزدیک ،شده روز ظهور
دیده ، میشه نوری ز دور
برگرد ، ای آخرین امید
زنگار ، از دل ما بشور

آرامش ای‌پناه با ارزش
دارم از تو یک خواهش
من مقام سربازی و خادمی و
نوکریتو میخوامش

العجل العجل العجل العجل

• چهارشنبه
• 3
• مرداد
• 1403
• ساعت
• 08:06
• نوشته شده توسط
• علی صمدی