شهادت امیرالمومنین علی (ع)

تهدمت والله ارکان الهدی
یا اهل عالم قتل المرتضی

گرید سما گوید زمین یا علی (یا علی)
نوحه کند روح الامین یا علی (یا علی)

کعبه به تن کرده لباس عزا
یا اهل عالم قتل المرتضی

آشفته از باغ جنان یا علی (یا علی)
زهرا رسیده قد کمان یا علی (یا علی)

با اشک دیده می شوید زخمش را
یا اهل عالم قتل المرتضی

راحت شده آن خونجگر یا علی (یاعلی)
از غصه ی دیوار ودر یا علی (یاعلی)

دیگر نبیند قاتلان زهرا
یا اهل عالم قتل المرتضی

محاسنش غرق به خون یا علی(یا علی)
محراب و مسجد لاله گون یا علی (یاعلی)

دیگر نمی آید صدای مولا
یا اهل عالم قتل المرتضی

• چهارشنبه
• 1
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 18:14
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

تونورچشم مصطفی. تویی علی مرتضی
بودعزیز و همسرت فاطمه خیرالنسا
تو صبور عالمی احمد مجسمی
بر خدا تو محرمی
یا علی علی علی(۳)

تو پا به سر عنایتی تو قبله سیادتی
ز لطف خاص کبریا. شهنشه ولایتی
تو یاور پیمبری تو حیدری تو حیدری
شفیع روز محشری
یا علی علی علی

تو هستی پیمبری ساقی حوض کوثری
ز بسکه خوبی وکریم. آقا تو ذره پروری
تو بی نظیری یاعلی خیر کثیری یاعلی
یار فقیری یا علی
یا علی علی علی

گردیده ام مهمان تو شرمنده احسان تو
نظرنمابه حال من دست من و دامان تو برمنی تو تکیه گاه گشته ام بر تو پناه
برگدانمانگاه
یا علی علی علی

زغیرتوگسسته ام. به توعلی دل بسته ام
دستم بودبه سوی تو بااین دل شکسته ام دل خداپرست

• پنج شنبه
• 2
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 17:30
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

چشم‌هایِ به رنگِ خونَت را
بر پرستارِ خود کمی وا کُن
دلِ من شور میزند بابا
گریه‌های مرا تماشا کُن

گرچه بستم شکافِ زخمت را
خونِ تازه دوباره میریزد
گرچه بر معجرم گره زده‌ام
لَخته‌خون ، پاره پاره میریزد

بعدِ لبخندِ قاتلت بر من
تو چرا خنده میکنی بابا؟
شبِ بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده میکنی بابا

واژه‌هایی که خاطرات من است
باز تکرار میکنی هر بار
کوچه‌یِ تنگ ، خنده و هیزم
میخ در ، دود ، آتش و دیوار

مُردم از روضه‌خوانی‌ات امشب
سوختم پایِ هر وصیتِ تو
سرِ شب از شکافِ در دیدم
حالِ عباس را زِ نیَتِ تو

دستِ او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کُن ای رشیدِ علی
پیشِ زهرا کُن آبرو داری
آبرویم بخر ، امیدِ علی

• پنج شنبه
• 2
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 18:15
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

◾دو دمه‌های شب‌نوزدهم
◾ضربت خوردن مولی‌الموحدین(۲)

◾بنداول
در نمازم تیغ کین بر فرق من بنشسته است
راه گریه بسته است(۲)

◾بنددوم
در میان خانه زینب منتظر بنشسته است
راه گریه بسته است(۲)

◾بندسوم
ای حسن جان زینبم را زودتر بنما خبر
پیکرم همره مبر(۲)

◾بندچهارم
پاک کن از صورتم با دست خود این خون سر
پیکرم همره مبر

• جمعه
• 3
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 03:09
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾نوحه‌زمزمه‌ی
◾شهادت امیرالمومنین(ع)

◾بنداول
ز بهر کوثر دلم گرچه هوایی شده
زینب غمپرورم وقت جدایی شده
پاک کن‌از دیده‌ام اشک‌من‌وخون سر
ز بهر دین خدا علی فدایی شده
زینب ای دختر دلغمین
برخیز و حال زارم ببین
واویلا واویلا دخترم(۲)

◾بنددوم
گریه‌مکن پیش‌من شرر به جانم مزن
بگو بیاید حسین بگو بیاید حسن
لحظه‌ی دیدار من با گل یاس کبود
رسیده زینب برو برایم آور کفن
مشتاق روی نیلی منم
زائر جای سیلی منم
واویلا واویلا زینبم(۲)

• جمعه
• 3
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 12:26
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

کشته شد شیر خدا واویلا حیدر افتاده ز پا واویلا

در شب قدر و دعا واویلا حیدر افتاده ز پا واویلا

شده پا بزم عزا واویلا حیدر افتاده ز پا واویلا

صاحب تیغ و لوا واویلا حیدر افتاده ز پا واویلا

******

مسجد کوفه ز خون رنگین شد

سینه اهل ولا غمگین شد

بر دل زینب و کلثوم و حسین

داغ هجران پدر سنگین شد

نیمه شد فرق عدالت خواهی

تیره از خون شده روی ماهی

العجب از دغل نامردان

کینة فتنه گر گمراهی

شده پا بزم عزا واویلا حیدر افتاده ز پا واویلا

کشته شد شیر خدا واویلا حیدر افتاده ز پا واویلا

******

یار شب های یتیمان پر زد

تا سر قلة ایمان سر زد

با سری نیمه شده از شمشیر

بوسه بر ماه و رخ اختر زد

هر طر

• یکشنبه
• 5
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 17:15
• نوشته شده توسط
• محمدرضا سروری

به کوفه نیاید صدایِ مناجات مولا دگر
به محراب مسجد سراپا به خون شد به وقتِ سحر
امان از جدایی علی بسته از کوفه بارِ سفر
چه گویم خدایا علی شد قتیلِ زنی فتنه گر
******
شب نوزدهم غرق خون شد علی
به محراب مسجد نگون شد علی
ز خوناب سر لاله گون شد علی
قتیل جفاکار دون شد علی

امان از جدایی علی بسته از کوفه بارِ سفر
به کوفه نیاید صدایِ مناجات مولا دگر
******
علی آن که در ذکر حق غوطه بود
فقط عشق الله دلش می ربود
چنان شکر پروردگار می نمود
که یک عالمی کار او می ستود

به محراب مسجد سراپا به خون شد به وقتِ سحر
به کوفه نیاید صدایِ مناجات مولا دگر
******
علی مرد میدانِ بدر و اُحد
همانی که از پا فکند عبدُوُد
به ش

• یکشنبه
• 5
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 17:43
• نوشته شده توسط
• محمدرضا سروری

حسین من بیا بنشین کنار من
تا که برات بگم از غصه و محن
امشب شب آخر حیدر باشد
چشمان من به یاد تو تر باشد
حسین من خدانگهدار تو

من پیکرم بجز سر لطمه ای ندید
خون دل من از زخم سرم چکید
سربسته می گویم حسین ای جانم
به یاد گودال تو من گریانم
حسین من خدانگهدار تو

هر کس به جسم تو با حربه ای زند
هر کس جدا جدا یک ضربه ای زند
راه تو را از هر طرف می بندند
سر تو را بریده و می خندند
حسین من خدانگهدار تو
*****
شائق

• دوشنبه
• 6
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 13:21
• نوشته شده توسط
• محمود اسدی

#نذر_شهادت_حضرت_علی_ع
#زبانحال_حضرت_زینب_س_با_پدر

چَن شَبه که بابا جونم، حسن برات نخوابیده
چَن شَبه که ابرِ چشاش فقط برات خون باریده
چَن شَبه که دیگه بابا سری به ما نمیزنی
تو میدونی که زینبت تو این شبا چی کشیده؟

سرو رو زانوم میزارم فقط برات اشک میریزم
اصلاً برا تمومِ اون مظلومیات اشک میریزم
وقتی که یادِ کوچه و غربتِ مادر می کنم
واسه اون آهِ حسرت و اشکِ چشات اشک میریزم

من بمیرم برا حسین بغضشو پنهون میکنه
بیشتر با این کاراش داره قلبِ منو خون میکنه
دردِ دلاشو تنهایی واسه ی مادر میکنه
این بی قرارییِ حسین دردمو افزون میکنه

عباس میگه خونه چقد بدون بابا دلگیره
لحظه به لحظه از همه سراغِ تو رو میگی

• سه شنبه
• 7
• خرداد
• 1398
• ساعت
• 19:30
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

الهي العفو
ميخونم خدايا
به مظلوم عالم
به حيدر به زهرا

اشكام ميريزه ، دل بي شكيبه
اين حرف زهراس ، حيدر غريبه

آه ، تو كوچه بازم ردِّ خون...
آه ، دوباره حسن نيمه جون
آه ، دوباره حسين قد كمون

آه ، واويلا واويلا آقام

يه گوشه نشسته
دلش زاره زينب
هنوز از توو كوچه
عزاداره زينب

بابا نبينم ، غرقه به خوني
بابا بگو كه ، پيشم مي موني

آه ، نگو ميري از پيش من
آه ، نگو كه بيارم كفن
آه ، تو رو جون داداش حسن

آه ، واويلا واويلا بابا

بابا گر يه بسه
داري ميري از حال
نگو هِي برام از
غماي تو گودال

سقا كنارم ، مي مونه بابا
بابا نميشم ، يك لحظه تنها

آه ، چرا هِي ميگي بوريا
آه ، قراره چي شه كربلا
آه ، چيه نعل

• چهارشنبه
• 12
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:02
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

السلام علیک یا امین الله
اشهد ان علی ولی الله

جون به قربونه نجف
شهر مجنونه نجف
خونهء پدریمونه نجف

به زیر بارون موندن
زیارت نامه خوندن
صفا داره تو ایوونه نجف

السلام علیک یا امین الله
اشهد ان علی ولی الله
__________________________________

شاه عالمه علی
صاحب علمه علی
صاحب تیغ دو دمه علی

فاطمه فدا شده
حسین سر جدا شده
زمین نیفته پرچمه علی

السلام علیک یا امین الله
اشهد ان علی ولی الله
_________________________________

ای کس و کارم حیدر
بهترین یارم حیدر
جز تو کسی رو ندارم حیدر

قبله و دینم حیدر
شور شیرینم حیدر
بفدات ایل و تبارم حیدر

السلام علیک یا امین الله
اشهد ان علی ولی الله
_____________

• پنج شنبه
• 13
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:55
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

اشکِ من خیراتیِ روزِ مبادا می‌شود
کاسه‌های شیر،روزی نان و خرما می‌شود

بینِ این شهری که امروز از غمت ماتم‌سراست
در عزایم؛روزگاری جشن،برپا می‌شود

آن یتیمی که ندیده سایه‌ام را هم هنوز
روبرویم می‌رسد غرقِ تماشا می‌شود

بین این کاسه به دستانی که با هم دوستند
بر سرِ خلخالِ ما یک روز،دعوا می‌شود

دختری که گم شده امروز،دور از چشمِ تو
در صفِ رقاصه‌ها یک روز،پیدا می‌شود

حُرمتی دارم کنارت؛آه،اما بعدِ تو
روی این نامردها بر روی من وا می‌شود

دورِ ناموسِ تو امروز از بنی‌هاشم پُر است
روزگاری می‌رسد بدجور تنها می‌شود

• چهارشنبه
• 24
• مهر
• 1398
• ساعت
• 20:10
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

◾دو دمه‌های
◾شهادت امیرالمومنین(ع)

◾بنداول
از سما آید ندا حیدر شده نقش زمین
یااله‌العالمین(۲)

◾بنددوم
روضه‌خوان مرتضی‌درعرش‌جبریل‌امین
یااله‌العالمین(۲)

◾بندسوم
کوفه امشب غرق ماتم درعزای شاه دین
یااله‌العالمین(۲)

◾بندچهارم
شدسیه‌پوش‌علی‌هم‌کعبه هم‌عرش‌برین
یااله‌العالمین(۲)

• چهارشنبه
• 24
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 12:53
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

? روضه ی شب شهادت

زینب امشب بر پدر مادر شود
تا تسلای دل حیدر شود

زینب امشب زیر بالین پدر
او طبیب ِ زخم ِ فرق ِ سر شود

زینب امشب آنقَدَر نازش دهد
تا کمی حال پدر بهتر شود

مثل پروانه شده دور پدر
تا که احوال پدر دیگر شود

بوسه میزد بر سر فرق پدر
تا که شاید درد او کمتر شود

ای که دل لرزانده ای آماده ای
زینبش خواهد که نوحه گرشود

وای بر ما عمه جان آهسته گو
حال مولا جان ما بدتر شود

ای پدر خواهی بسوزانی مرا
یا که خواهی درد من بیشتر شود

ای پدر خواهی که ترک ما کنی
تا که زینب خاک غم برسر شود

جان بابا می روی ؛ بر من بگو
زینبت تا کی ؛ غم پرور شود

#رضا_ترابی_گیلده

• پنج شنبه
• 25
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 16:22
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

نوحه وزمزمه شب شهادت حضرت علی(ع)
در کنار بسترش، بستگانش بیقرار، زار وگریان
لحظه های آخرست، می رود مولا علی، سوی جانان
واعلی واویلتا، واعلی واویلتا. واعلیا2
_____________________________
زینبش گوید پدر، حرفی از رفتن مزن، جان مسوزان
من فدایت می شوم، تو در این دنیا بمان، ای پدرجان
واعلی...
____________________________
خیل اطفال یتیم، کاسه شیر آورده اند، بهر مولا
جمله در حال دعا، ده شفا بابایمان،ای خدایا
واعلی....
____________________________
دیده زخمش را طبیب، کرده از درمان او، قطع امید
زهر شمشیر عدو، کرده زرد وبی رمق، روی خورشید
واعلی...
_______________________________
او وصیت می کند، ای حسن جان تو و، این یتیمان
جای من از بهرشان ، کیسه ی نانی ببر، مجتبی جان
واعلی...
_______________________________
لحظه ی آخر بود، داده او دست حسین، دست عباس
من سفارش می کنم، ازحسین جدا مشو، اشجع الناس
واعلی..

شعر:اسماعیل تقوایی

• پنج شنبه
• 25
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 19:57
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

#زمینه_شهادت_امیرالمومنین
___________________
زبانحال حضرت زینب س:

با من شدی غریبه
ای اشنای زینب
قران بخوان دوباره
امشب برای زینب

از وقتی مادر رفت
تو واسه دلداری
قول داده بودی که
تنهام نمیزاری

تنها دلم خوش بود
تو میمونی پیشم
وقتی بری بابا
بازم یتیم میشم

بابا بابا دریا دریا
چشمای من شبیه فرق تو خونه
تکیه گاهم غرق اهم
بعد تو دلخوشی برام نمیمونه

__________________________________

با من شدی غریبه
ای اشنای زینب
قران بخوان دوباره
امشب برای زینب
__________________________________

سهم تو شد شهادت
سهم منه اسارت
تنها میمونم اخر
من بین این جماعت

وقتی میشه بی سر
نور دو عین من
هیچ روزی نیست مثل
روز حسین من

جز من توی گودال
سینه زنی هم نیست
از یوسفم حتی
پیراهنی هم نیست

یه روز این قوم همین مردم
به اشک چشم من تو کوفه میخندن
از کربلا تا شهر شام
راس عباسمو به نیزه میبندن
__________________________________
با من شدی غریبه
ای اشنای زینب
قران بخوان دوباره
امشب برای زینب
__________________________________
@amirhoseinolfat

• پنج شنبه
• 1
• خرداد
• 1399
• ساعت
• 15:48
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

[بنداول]

ای شه سواره لافتی،یعسوب دین بدرالدجی
ای فاتح خیبر،ای شافع محشر
هستی امیرالمومنین،وصی ختم المرسلین
شاهه بلافصلی،ابا الاباالفضلی
مولای درویشان علی،الگوی حق کیشان علی
حیدره کراری،افضل الاذکاری

مولا امیرالمومنین(2)
ای ساقیه کوثر،یا مرتضی حیدر
☆☆☆
[بنددوم]

فرقت شده از کین دوتا،راحت شدی از غصه ها
از جوره این دنیا،از دوریه زهرا
غرغه به خون شیره خدا،از ضرب اشق الاشقیا
در تاب و تب رفته،فزت و رب گفته
ارکانه حق دیگر شکست،غم بر دله مادر نشست
جبریل زند بر سر،از غصه ی حیدر

مولا امیرالمومنین(2)
ای ساقیه کوثر،یا مرتضی حیدر
☆☆☆
[بندسوم]

بر قلبه حیدر شعله ها،از ماجرای کوچه ها
راحت شده دیگر،از فکره میخ و در
زینب شده خونین جگر،از دیدنه بشکسته سر
آمد به یاده او،آن خرد شده پهلو
میری به نزده مادرم،آن مادره غم پرورم
آنکس که از اغیار،دیده بسی آزار

مولاامیرالمومنین(2)
ای ساقیه کوثر،یامرتضی حیدر
☆☆☆
[بندچهارم]

غرغه غم و در شور و شین،حیدر بگفتا با حسین
وای از غمه غارت،از داغه اسارت
روزی رسد غرغه بلا،وقته غروب در کربلا
زینب شود تنها،در حلقه ی اعدا
عباسه من در نینوا،دستانه تو گردد جدا
حسینمو یار باش،بهرش علمدار باش

مولاامیرالمومنین(2)
ای ساقیه کوثر،یا مرتضی حیدر
☆☆☆
[بندپنجم]

امشب شبه قدر است آقا،تقدیره ما دسته شما
عبده خدائیم کن،کرب و بلائیم کن
حاجته من گشته همین،پای پیاده اربعین
تا حرمه سقا،با ذکره یا زهرا
میگیرم از دسته رضا،من عاقبت یک کربلا
بده به من توشه،براته شش گوشه

کرببلا(4)
بنما نصیبه من،رضاحبیب من

• شنبه
• 2
• اسفند
• 1399
• ساعت
• 18:23
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

من عاشق شمشیر ذوالفقارم
فدای اون شاه دلدل سوارم
مثل حبیب و حرو چون زحیرت
شبیه تمار تو بر سر دارم

فارس العرب علی علی علی علی
تیغِ دو لب علی علی علی علی
نان و رطب علی علی علی علی
محبوبه رب علی علی علی علی

مرتضی حیدر علیو فاتح خیبر علی
.......................‌....
(بند دوم)

تو روضه ها همیشه در پیچ و تابم
جرعه ای از شرابت کرده خرابم
مثل همیشه صدوده دفه میگم
من سگ خونه زاده ابوترابم

قرص قمر علی علی علی علی
نیکو ثمر علی علی علی علی
بهجت اثر علی علی علی علی
والا گوهر علی علی علی علی

مرتضی حیدر علیو فاتح خیبر علی

• چهارشنبه
• 25
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 19:02
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

رو لباي صاحب الزمان ، امّن يجيبه ٣
ميخونه با چشماي تَرِش ، حيدر غريبه ٣

فزتُ ، و ربِّ الكعبه رو ، ميخونه
اين روزا ، مثل فاطمه قد كمونه

آه ، امون از دلِ خونِ بي بي زينب

• پنج شنبه
• 9
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 01:40
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

اگه بری، دلم پریشون میشه
چشای زینب تو، دوباره گریون میشه
شبای کوفه بی تو، میگیره محزون میشه

منو ببین از حالا، بهونتو میگیرم
اگه بری میسوزم، بدونه تو میمیرم

آه بابا آه بابا

برو ولی، مواظب خودت باش
هستی زینب تویی، تویی تمومه دنیاش
میزنه دست روی دست، میخونه زیر لبهاش

آخه چرا از حالا، یتیمیه تقدیرم
توکه خودت میدونی، اگه بری میمیرم
آه بابا آه بابا

• شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 02:54
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

غصه آورده ام، غم آوردم
باز شرمنده ام، کم آوردم

باز شرمنده ام که خام شدم
دانه دیدم اسیر دام شدم

آمدم تا حساب صاف کنم
باز می خواهم اعتراف کنم

ای فدای نوازش و خَشمَت
کاش هرگز نَیُفتَم از چَشمَت

بارم افتاده با هزار دلیل
وَ اَنَا عَبْدُکَ‏ الضَّعِیفُ‏ الذَّلِیل

#شاعر: ناصر حامدی

*ممنونم یه بار دیگه شبِ قدر شد، دوباره نَفَس دارم و میگم:علی!...، ممنونم یه بار دیگه شبِ قدر شد، دوباره نَفَس دارم و میگم: حُسین!...از الان ما شیعیان دلشوره ی مُحرم رو داریم،از الان دلشوره ی اربعین رو داریم،همه الان دلاشون آشوبِ...چی بگم دلت کربلایی بشه؟*

سلام آقا! هوایِ کربلا دارم
بَدَم اما، می دونی که دوست دارم
سلام آقا!

*شب نوزدهم،همچین که فرق مبارک شکافته شد،یادِ خدارو زنده کرد امیرالمؤمنین، هر کی یه ضربه ای میخوره، یه آهی،ناله ای،فریادی میزنه...اما همچین که شمشیر تا اَبرو رو شکافت، آقا انگار هیچ دردی رو احساس نکرد،هیچ ناله ای نزد، فقط یادِ خدا رو زنده کرد، از زخم هیچ گله ای نکرد، قربون این خانواده برم، پسرش هم که تویِ گودال افتاده بود،صدا زد: "الهی! رِضاً بِرِضائِک، لا مَعبودَ سِواک، تَسلِیمًا لِأمْرِک" علماء میگن:یه وقت لحنِ ابی عبدالله عوض شد،یهو صدا زد: "یاغِیاثَ المُستَغیثین"دید زینب داره از بالایِ تَل میاد،صدا زد:..*

آتش ست اينجا،نسوزي چون سِپَند
يا برو، يا چشم هايت را ببند

حسین...

• شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 03:25
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

به سبک: منم باید برم...

آقای عالمین بار سفر رُو بسته ای
عازم به سوی اون یار پهلو شکسته ای

دیگه تو یا علی میری کنار فاطمه
راحت شدی آقا ای تو قرار فاطمه

علی علی علی مظلوم علی علی علی

زینب عزا گرفت تا فرق تو شده دو تا
وقت سفر شده چون حاجتت شده روا

بهونه می گیره آخه زینب شده یتیم
نشسته رو دلش داغ و مصیبتی عظیم

علی علی علی مظلوم علی علی علی

می میره یا علی برات زِ غُصه دخترت
می میره زینبت برای خونِ بسترت

ببین حسن نشست از داغ تو به ماتمت
انگار که جون داده حسینِ تو برا غمت

فدای غُربتت ببین می خنده قاتلت
فدای تو علی فدای غُربت دلت

علی علی علی مظلوم علی علی علی

• شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 20:37
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

ای قدرت بازویت لایزال
یا ذَالهیبةُ ای صاحب جلال
در هر حالتی گدای توام
الحمد الله عَلی کُل حال
الله اکبر / به اقتدار علی
الله اکبر / به این وقار علی
میخونه جبریل / میون معرکه ها
الله اکبر / به ذوالفقار علی ۲
ای خیبر شکن، فوق هر سخن، الگوی حسن، مولانا علی
نورت منجلی، تیغت صیقلی، به به چه یلی، مولانا علی

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

ای شیر عرب ای مرد مصاف
کعبه به عشق تو خورده شکاف
شد مرکز ثقل عالم نجف
دور تو عالم مشغول طواف
روی قلب من / حک شده نام علی
عمریه هستم / خمار جام علی
توو روز محشر / با افتخار می خونم
یا ایها الناس / منم غلام علی ۲
شاه لافتی، ای صاحب لوا، ای بی انتها، مولانا علی
ای یعسوب دین، عشق بی قرین، مُهرت بر جبین، مولانا علی

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

شاهان عالم گدای علی
حاتم اسیر عطای علی
خیره شده چشمای جبرئیل
به سمت ایوون طلای علی
آغاز و پایان / کیه به غیر علی
مبنای قرآن / کیه به غیر علی
صدها خیبرو / به هم زده یه تنه
مصداق طوفان / کیه به غیر علی ۲
قتال العرب، ای والا نسب، شیر با غضب، مولانا علی
ای سعی و صفا، رکن الاولیا، شمشیر خدا، مولانا علی
.

• شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 20:54
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

امشب این خانه باز پُر شده از
گریه و سوز و آه و دلشوره
حال اُم‌البنین تماشایی است
گاه اشک است و گاه دلشوره

مادری بود سر به زیر و علی
که تَرَک خورده بود احساسش
همه بر گِرد بسترش اما
دَمِ در ایستاده عباسش

تا بُریده نَفَس نَفَس میزد
گریه در‌ بینِ خانه می‌اُفتاد
مردِ خیبر مقابلِ زینب
هِی سَرش رویِ شانه می‌اُفتاد

گفت آقا شب وصال است و
دلخوشم با صدایِ زهرایم
همه از دورِ بسترم بروند
همه جز بچه‌هایِ زهرایم

سر ‌به زیر رشیدِ این خانه
سمت در داشت جان به لب می‌رفت
دست بر سینه داشت آهسته
رو به بابا عقب عقب می‌رفت

ناگهان گفت جانِ بابا باش
پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین
ای تمامِ وصیتم عباس
جانِ تو جانِ دخترانِ حسین

همه را تا سپرد بر عباس
گفت راحت خیالت ای مادر
در جوابش به گریه اُم‌ِبنین
گفت شیرم حلالت ای مادر

علقمه دید خم شده بر مَشک
آنقدر تیر خورد تا اُفتاد
همه در پشتِ نخل ها بودند
همه گفتند مرتضی اُفتاد …

*دیگه به خیمه نرسید آب ... اما فقط این نبود تا خبر آوردن عباس رو زمین افتاد ...*

ای برادر من ، چشم تو روشن
روم نمیشه بگم رفت ، معجر از سرم

*بزار روضه مو اینجور برات بگم ، تا رو زمین افتاد ، وقتی یه عده بیان دور یه شیر نر ، زخمی ؛ اونایی که جسورترن میرین با یه وسیله ای ، چیزی ، چوبی ... میزنن به بدنِ شیر ، ببینن زنده است یانه .. هی میومدن جلو ، میدیدن یه عباس هنوز نفس میکشه .. همه میرفتن کنار ...
یه عده که تا افتاد ، رفتن خیمه غارت کنن .. دست که در بدن نداشت ... تا ابی عبدالله رسید بالا سرش دید هم دست ها بریده شده هم پاهایِ مبارک ...*

حسین ...

به آبرویِ علمدارِِ حسین ، الهی العفو ...

• یکشنبه
• 12
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 16:57
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

عاقبت جان به لبِ صبر رساندند، علی!
پای آن قول که دادند نماندند، علی!

واقعاً مَردمِ این شهر نمک نشناسند
جایِ جبران به دلت داغ نشاندند، علی!

اُجرتِ این همه چاهی که تو کَندی این بود
قطره‌ای آب به اصغر نرساندند، علی!

پسرت را ته گودال کشیدند به زور
دخترت را سَرِ بازار کشاندند، علی!

تازه با اینکه حُسینت سرِ نِی قرآن خواند
بهتر از خارجی‌اش کوفه نخوانند، علی!

کودکانی که عسل خورده ی دستت بودن
برتنِ بی کفنش اسب دواندن، علی!

*اون آقایی که با یه دست،دَرِ قلعه ی خیبر رو بلند کرده،دیدن زانوهاش دیگه توانی نداره،عباس سر به محراب گذاشته،ابی عبدالله کناری نشسته،آقا امامِ مجتبی فرمود: این گلیم یا حصیر رو بیارید، بابا رو رویِ گلیم قرار دادن،اطراف گلیم رو بلند کردن، کوچه پس کوچه های کوفه یه وقت چشماش رو باز کرد،حسن جانم! بایست می خوام خودم بیام،دخترم تحمل نداره من رو در این حال ببینه...
بعضی ها نقل میکنن:امام حسن با شالش خونهای سر و رویِ بابارو پاک کرد،با این حال نوشتن تا چشم زینب به باباش افتاد، از حال رفت.
یا صاحب الزمان! یه ساعتی رسید،همین زینب،ازبالایِ بلندی،نگاه کرد،دید نیزه دار با نیزه میزنه*

این همه راه دویدم پیِ دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم

تو دعا کن به کنارِ بدنت جان بدهم
فکرِ همراهی با شمر دهد آزارم

اسب ها پایِ خود از سینه ی او بردارید
من هم از این تنِ بی سر شده سهمی دارم

• یکشنبه
• 12
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 19:39
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

عالی اعلی،آیت العظمی
جانم یاحیدرهستی تو شاهِ دو دنیا
تویی دلاور، نور منوَّر
نفسی فداک آقاجان ای یلِ خیبر

امیر میدانیُ شیری یاحیدر
صاحبِ تیغِ بینظیری یاحیدر
قلعه و در هیچِ اراده کنی آقا
زمین و روی دست میگیری یاحیدر

تکِ آقا خلقُ خوی تو
ستون عرش بازوی تو
خیلی ها شدن کشته با
یک غَضَبِ ابروی تو

یاحیدر ولی و والا تویی،یاحیدر عشق زهرا تویی

ماهِ زمانه،هستی یگانه
تا ابدالدهر یاعلی هستی جاودانه
نور مبینی،دُرِّ زمینی
قطره ای از تو نوشته علّامِه امینی

جانِ جهانی اسدالله الغالِب،
زحسنُ تو در عجب اند تمامِ کاتب
زدل میگیم بعد نبی تنهایی تو
امام و مولا علی ابن ابی طالب

تویی آن دریای سخا،
معنی شمس والضحی،
رزق مون کن اربعین
پیاده نجف تا کربلا

یاحیدر ولی و والا تویی،یاحیدر دمِ مسیحا تویی

تویی امیرم،کردی اسیرم
صبح و مساء آقا ذکرِ تو رو میگیرم
تو تاج داری، همتا نداری،
مرهم زخمهای دلای بی قراری

عشق تو میدهد به ما جانی تازه
کار تو ارباب دو عالم اعجازه
تو سفره داری و حاتم شده مبهوتت
گدا داری دور و برت بی اندازه

تویی دلیلِ بود و نبود
انشاء الله آقا زود زود
مهدی تون میاد می کَنه
ریشه ی آل سعود

یاحیدر گره ما رو وا کن،یاحیدر برای فرج دعا کن

• یکشنبه
• 12
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 20:36
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

اگر که اشک آسمون رَوون شه
میره دیگه راهیِ آسمون شه
پرِ عباشُ در گرفت عجیبِ
درِ خونه اینهمه مهریون شه
میوزه تویِ کوچه ها نسیمش
یتیم‌نوازِ دستایِ کریمش

ان شالله جبران میکنن یه روزی
یتیمایِ کوفه برا یتیمش
شبایِ آخرِ یه کوهِ غم تو قلبِ حیدرِ
غمی که قلشُ به خاطراتِ کوچه میبره
تموم زندگیش پشتِ همون درِ
امشب همه بریم‌مسجد کوفه ..

امشب همه بریم درِ خانۀ دختر علی بگیم آقاجان نرو مسجد ..
آخه امشب همچین که اومد بره مرغابی ها عباش رو گرفتن .. در ودیوار میگه نرو ..
دخترش میگه بابا این سحر مسجد نرو .. آی گریه کن هایِ امیرالمومنین ..

سر علی مثله دلش شکسته
چشمایِ غرقِ انتظارُ بسته
مثلِ دل علی میون محراب
سجادۀ علی به خون نشسته
*وقتی رفت تو مسجد خودش برا آخرین بار اذان گفت ..

وقتی برا نماز تو محراب قرار گرفت اون نانجیب شمشیر رو بالا آورد ..
زمین و زمان میگه نامرد نزن .. ملائکه میگن نزن .. اما دل علی میگه بزن ..
(بزارید زبانِ حال بگم) زن دیگه منو راحت کن آخه دلم برا خانمم تنگ شده ..
آرزو داشتم بچه م محسنُ بغل بگیرم ..
همچین که شمشیرُ به فرق آقا زد یه وقت صدا بلند شد :

فزت ورب الکعبه ..
محرابُ خون گرفت .. امیرالمومنین تو محراب اُفتاده ..
خبر دادن حسن و حسین آمدن زیرِ بغل های علی رو گرفتن ..
فرق شکافته شده .. هر کی کار داره بسم الله ..
حسن زیرِ بغلِ بابا رو گرفت تو کوچه ..
یادِ اون روزی افتاد تو کوچه هایِ مدینه زیرِ بغلِ مادرُ گرفت ..

همچین که رسیدن به درِ خونه در زدن امیرالمومنین فرمود حسن جان ،
حسین جان بابا صبر کنید ..
اول خون های صورتمُ پاک کن دخترا طاقت ندارن صورت بابا رو اینطور ببین ..
علی جان مراقب بودی زینب صورتتُ زخمی نبینه ..
من بمیرم برا اون خانمی که تا گفت بابا .. ” سرِ بریده آوردن ..”

حسین
اشکایِ چشمام بهونه نمی خواد
آتیشِ قلبم زبونه نمی خواد
بابا ببخشید موهام اینجوریِ
موهایِ سوخته م که شونه نمی خواد

موهام گرفته بویِ دود چه دودی
تو کوچۀ محلۀ یهودی
از رویِ نیزه افتادی رسیدم
از رویِ ناقه افتادم نبودی
بابا وقتی افتادم نه تو بودی نه علی اکبر بود ، نه عمو عباس بود ..
فقط یه نفر بود اونم فقط یه عادتی داشت تا به من میرسید موهامو میگرفت ..
حسین

• دوشنبه
• 13
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 02:54
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

السلام ای کعبه بیت الشرف
السلام مقصد ای راه هدف
السلام ای ذکر تسبیح ملک
السلام ای قبله ای شاه نجف
ای اسم خدای معظم علی
ای نفس نبی مکرم علی
ای تابع مقبول آدم علی
هر راهی جز راهت باطل میشود
ایمان با مهر تو کامل میشود
حک شد روی دلهای عشاق تو
این دل با عشق مولا دل میشود
حیدر یا حیدر یا حیدر مدد

ای عشق تو آب حیاتم علی
ای اسم تو رمز نجاتم علی
قسمت کن این شبها ایوان نجف
جان مادر دستان تو یا علی
ای جانم ای جانم سلطان‌نجف

• دوشنبه
• 13
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 03:03
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

هی ذکرِ من دمادم، علی علی علی
یا ضیغم المهم، علی علی علی
ای صاحبِ دو عالم، علی علی علی
ای وارثِ محرم، علی علی علی

حیدر شدی تاپشتِ در هی در بکوبم یاعلی
دیوانه ام از عشقِ تو بر سر بکوبم یاعلی

مستان سلامت میکنند
دل را به نامت میکنند
خوبانِ عالم جملگی
خود را غلامت میکنند

تو حقی و مع الحق، علی علی علی
فرمانروایِ مطلق، علی علی علی
ای حضرتِ دلاور، علی علی علی
ای پهلوانِ خندق، علی علی علی

ای شهریارِ عالمُ ای حضرتِ بالانشین
جان ها فدایِ نام تو مولا امیرالمومنین

غوغایِ روحانی نگر
سیلابِ طوفانی نگر
این عیدِ قربانِ من است
خورشیدِ ربّانی نگر

مستان سلامت میکنند
دل را به نامت میکنند
خوبانِ عالم جملگی
خود را غلامت میکنند

ای مظهر العجائب، علی علی علی
همتایِ قل هو الله، علی علی علی
تنها امیرِ عالم، علی علی علی
حیدر با اسدالله، علی علی علی

ای اولُ و آخر علی ای پادشاهِ لوکشف
بی پرده میگویم که من هستم سگِ شاهِ نجف

جانِ پیمبر یا علی
میزانِ داور یا علی
ای شهسوارِ بی بدل
مولایِ قنبر یا علی

مستان سلامت میکنند
دل را به نامت میکنند
خوبانِ عالم جملگی
خود را غلامت میکنند

تمام لذتُ و عشقم همین است
که مولایم امیرالمومنین است

حیدر .. حیدر ..

• دوشنبه
• 13
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 20:18
• نوشته شده توسط
• taherehsadat

امید این چشمای ترم پاشو
قرار من یار و یاورم پاشو
تو رو به پهلوی مادرم پاشو
پاشو یه دست بکش رو سرم عزیزم
همه ی درداتو می خرم عزیزم
زنده شده غم مادرم عزیزم
چقدر اشکای بی اثر بریزم
چقد غصه تو این جگر بریزم
نباشی چه خاکی به سر بریزم
بابای مظلومان

دوباره زخم سرت دهن وا کرد
تموم غمها رو تو دلم جا کرد
قد منو قبل کربلا تا کرد
بابای پهلوون منی غریبم
چرا نفس نفس می زنی غریبم
داری تو قلبم می کنی غریبم
یتیمان برای تو شیر آوردن
دو روزه برات خیلی گریه کردن
بدون تو یک لقمه نون نخوردن
بابای مظلومم

وصیتاتو به بچه ها گفتی
به ساقی دشت کربلا گفتی
تو از گلوی حسین چرا گفتی
مادرمم برام گفته کربلا رو
گفته که می بینم سر جدا رو
تن رها شده بین قتلگارو
به جای تو و مادرم من هستم
نباشه اگه لشگرم من هستم
پیش دخترای حرم من هستم
بابای مظلومم

• سه شنبه
• 14
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 16:41
• نوشته شده توسط
• taherehsadat