جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد
به زمین آمده و نقل طرب می ریزد
دارد از نخل خبرهاش رطب می ریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای
پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند
وسط بتکده ها باز تبرها جمع اند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزی و هبل ، سجده کنان افتادند
یوسف مکّه شدی بس که جمالت زیباست
چه قدر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
« آن چه خوب
- پنج شنبه
- 18
- دی
- 1393
- ساعت
- 20:26
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار