به طوف كعبه زنی پاك و محترم آمد
میان سینه ی او شعله های غم آمد
دخیل بست به دامان صاحب خانه
به سوی ركن یمانی دو سه قدم آمد
صدا زد ای كه مرا میهمان خود كردی
بگیر روی مرا، لحظه كرم آمد
همین كه دل نگران شد خدا اجابت كرد
صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد
قدم نهاد به عرشی ترین مكان و سپس
شكاف سینه ی بیت العتیق هم آمد
میان خانه چه ها شد كسی نمی داند
فقط سلام ملك بود دم به دم آمد
سكوت خلق شكست و پس از گذشت سه روز
زمان جلوه نمایی دلبرم آمد
میان صورت او هر چه نور منجلی است
همین بس است ز مدحش كه نام او علی است
ز داغی لب ساقی خرابمان كردند
میان كوزه چهل شب شرابمان كردند
محك زدند به ناز نگار این دل را
برای ناز
- شنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 19:47
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار