لطف چشمان توست حيدري ام
بانگاه تو از بدي بري ام
آمدم محض گفتن تبريك
بادل عاشق كبوتري ام
فكر كردم كه زود آمده ام
بعدديدم گداي آخري ام
از ازل تاهميشه مادر جان
مست از اين شراب كوثري ام
در روايات مان نوشته شده
گفته اي تابهشت مي بري ام
تو اگر مادر زمين هستي
پس منم تا هميشه مادري ام
زير اين سقف چادرت يك عمر
سخت مشغول كار نوكري ام
نوكري تو كار و بار من است
مايه ي فخر و اعتبار من است
در نگاهت نبي خدا را ديد
درقنوت تو ربنا را ديد
بهر تبريك جبرئيل آمد
دست برسينه انبيا را ديد
پدرت پشت درب خانه تان
باگل و هديه مرتضي را ديد
آسمان و زمين پر از گل شد
تا كه روي گل شما را ديد
پا به روي
- شنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 04:49
- نوشته شده توسط
- جواد